داستان تكان دهنده يك زن از محجبه شدن








سایت اینترنتی روزنامه واشینگتن تایمز درخبری اعلام کرد: پارلمان
اروپا اعلام کرده است که مسئله سقط جنین به حقوق بشر ارتباطی ندارد . این
رای پارلمان اروپا که با 351 رای موافق در برابر 319 رای مخالف حاصل شد ،
با مخالفت بسیاری از فعالان حقوق بشری از جمله زنان مواجه شده است.




پایگاه اطلاعرسانی «خشم سازمانیافته» (Organized Rage)، از پایگاههای دگراندیش انگلیسی در گزارشی در خصوص پارلمان بریتانیا مینویسد: دوران رشوه گرفتن سیاستمداران در پاکتهای نامه گذشته است. این شیوه از فساد دیگر قدیمی شده است و جای آن را قراداد نانوشتهای بین سیاستمداران در حال بازنشستگی و بخش خصوصی گرفته است. نگاه کنید به ثروت کلانی که «مارگارت تاچر» و «تونی بلر» به چنگ آوردند بیندازید تا متوجه شوید که یک «رسوایی ملی» در انتظار انگلیسیهاست.


روز پنج شنبه صحنه شلاق زدن یک زن در ملاء عام توسط یک پلیس مرد مورد توجه قرار گرفت. در خبر گفته شده این زن بدون داشتن محرم سوار یک ماشین سواری شده است.پلیس مرد به گونه ای زن را شلاق می زند که چندین بار چادر زن از سرش فرو می افتددر خبر ادعا شده این شلاق بر اساس قانون شریعت بوده و در شرح واقعه نوشته شده این زن در برابر چشمان کسانی که به تماشا ایستاده بودند و دخالت و اعتراضی نمی کردند در حالیکه فریاد میزد و می گریست و تلاش داشت چادر خود را بر سرش نگه دارد از پشت و جلو مورد اصابت شلاق پلیس مرد قرا می گرفت و پلیس مرد به او می گفت این برای این است که دیگر این گونه سوار ماشین نشوی


خيلي باحاله مخالفان اسد كه آدم مثله مي كنند ميسوزونن و آدم ميخورن فقط معترض و مجاهدن و يه مشت بحريني پاپتي كه برضد حكومت ديكتاتوري و پادشاهي آل خليفه اعتراض دارن تروريست بايد باشن؟!!!!!




در این فهرست که به صورت نزولی و از فاسد ترین کشورها به حداقل کشورهای فاسد مرتب شده است، یمن در جایگاه پنجم در بین کشورهای عربی و 157 جهان، سوریه ششم کشورهای عرب و 144 جهان، لبنان درهفتم کشورهای عرب و 122 جهان و مصر نیز در رده هشتم کشورهای عرب و 118 کشورهای جهان قرار گرفته اند.

هر یک از کشورهای الجزایر، مغرب، عربستان و کویت به ترتیب در جایگاههای نهم، دهم و یازدهم در بین کشورهای عرب و در رده های 105، 88 و 66 در بین کشورهای جهان قرار گرفتند.
اما امارات متحده عربی و قطر در بین کشورهای عربی، دارای کمترین میزان گسترش فساد درکشورهای عربی هستند و با وجود اینکه این دو کشور بهترین کشورهای عربی از نظر گسترش فساد هستند، اما در جایگاه بیست و هفتم این رده بندی در بین کشورهای جهان قرر گرفته اند و با ده کشور اول این رده بندی فاصله زیادی دارند.

براساس گزارش سازمان شفافیت بین المللی به نقل از پایگاه رادیو «شمس»، هر یک از کشورهای بحرین، اردن و عمان که به عنوان بهترین کشورها از نظر گسترش فساد در منطقه در مقایسه با دیگرکشورهای عربی به شمار می روند، در این رده بندی در جایگاههای 53، 58 و 61 جهان قرار گرفتند.
اما درسطح بین المللی، دانمارک، فنلاند و نیوزلند در صدر فهرست کشورهای جهان از نظر فساد محدود و میزان شفافیت مبتنی بر سیاست های دولتی و کشورهای سوئد و سنگاپور به ترتیب در رده های دوم و سوم قرار گرفتند.

ما از زمان دوران استعماری و حتی دوران پیش از استعمار در امریکا با پدیده نژادپرستی روبرو بودیم. صدها سال اندیشه برتری نژاد سفید بر دیگر نژادها در امریکا وجود داشته است. اولین کسانی که بر اساس این اندیشه نابود شدند امریکاییهای بومی بودند. مردم رنگین پوست با نسل کشی روبرو شدند."






نویسنده: محمد ابوحنیف - سه شنبه سه - خرداد

او از مادری مغول و پدری یهودی اشکنازی است که به ایران مهاجرت کردن، اما پیتر خود را آریایی می داند.
شکنجه گری که هرگز پیر نمی شود
پیتر، مردی با پوست سفید و رنگ پریده، که بدنی لاغر و ضعیف داد و همیشه یک عینک ته استکانی به چشم میزند. پیتر خان زندران دچار یک بیماری است که از لحاظ ظاهری هرگز پیر نمیشود. تصویر ۳۰ سال پیش پیتر با تصویرش در ۲۰۱۳ تفاوت چندانی ندارد.
آموزش ترور، بازجویی و شکنجه در اسرائیل!
سایت های خبری فارسی از وجود چنین شخصی بی خبر بودن و حتی یک خط درباره شکنجه گر فراری ننوشته اند کسی که مرتبط با بمبگذاری آمیا (انفجار مرکز همیاری یهودیان در آرژانتین) است وهمچنین همکار سابق جواد عباسی کنگوری (معروف به جواد آزاده یا جواد آملی) است!

جواد عباسی کنگوری از بازجویان ساواک بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تواب شد و از توانایی وی در بازجویی در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران استفاده شد، ولی این شکنجه گر ساواکی با شکنجه کردن فهیمه دری نوگورانی همسر دانیال قوامی نقاب از چهره برداشت.
متاسفانه نسل جوان تصور میکند هر که ریش داشت یا تظاهر به مسلمانی کرد دلسوز این مملکت است یا هر خطایی که از ایشان سر بزند باید انقلاب اسلامی را محکوم کرد.

«ماچوئیسم پیام هالیوود به جهان بود كه شما به جای اینكه روح سلحشوری را در كسی مثل چهگوارا ببینید و جدا شوید، ما برای شما ماچو تربیت میكنیم. افرادی را تربیت میكنیم كه عضلههای قوی، سینههای ستبر و گردنهای عضلانی داشته باشند تا شما روحیه سلحشوری را از اینها بگیرید - هالیوود در واكنش به عصر الهام بخشی چریكهای چپ، قهرمانان الهام بخشی را تراشید.»
پیتر خان زندران را بیشتر بشناسیم
پیتر خان زندران در ظاهر طرفدار فلسطین و اعراب است و خود را یک ساختارشکنِ فراجناحی و مدافع حقوف بشر معرفی میکند.

اما به راستی او کیست؟
او یک نژادپرست، ناسونالیست شوونیست، ماچوئیست است که زمانی در ایران از مجاهد و توده ای تا ملی-مذهبی و مسلمان را شکنجه می داد.

بیماران روانی در خدمت ساواک و شاه
ماچوئیست ها انسان هایی خودشیفته هستند که الگوی زندگی یشان قهرمانان پوشالی مثل راکی و رمبو است.


به همین دلیل به بدنسازی روی می آورند، پیتر نیز یک ماچوئیست است همچنین او دچار عقده حقارت است. پیتر به دلیل ظاهرش در سنین کودکی تحقیر شده است و همیشه مورد ظلم قرار گرفته است. چنین انسانی تشنه ی خودنمایی و قدرت است به همین دلیل از شکنجه دادن، اعتراف گیری همراه با تحقیر دیگران لذت می برد.
ماجرای صهیونیست همجنسگرا که به کودکان تجاوز جنسی می کرد!
پیتر از پدری یهودی،
یک پدوفیل و باورمند به صهیونیسم است! که در کارناوال های همجسگرایان در
اسراییل شرکت میکند. این شکنجه گر سلطنت طلب مضنون به کودک آزاری جنسی است، ولی به دلیل مخفی کاری زیاد، همچنین گذراندن دوره های ویژه در اسرائیل و سابقه فعالیت در ساواک، هرگز دم به تله نداد و محکوم نشد!.
شکنجه گر ساواک از دوران بازنشستگی اش لذت می برد
پیتر خان زندران، مرموزترین ایرانی مقیم آمریکا "بود" که پرده از این رمز و راز برداشته شد. هم اکنون پیتر (یکی از بیمارترین شکنجه گران ساواک) در شهر کرانستون، ایالت رود آیلند کشور ایالات متحده آمریکا زندگی می کند.

مسئولین محترم توجه کنید که صهیونیست ها هنوز افسران نازی را شناسایی و محاکمه میکنند چرا از شکنجه گرانی مثل پیتر خان زندران شکایت نمی کنید؟
استفاده از این پست فقط با ذکر منبع "یادداشت های یک عجم" مجاز است.
وزیر کشور آلمان، خواستار تشدید قوانین این کشور برای اخراج سریعتر اسلامگرایانی شد که نفرت و خشونت موعظه میکنند. وی گفت قانون باید تصریح کند که کاربرد خشونت برای رسیدن به هدفهای مذهبی به اخراج از آلمان میانجامد.
به گزارش شفقنا به نقل از دویچه وله، هانس پتر فریدریش، وزیر کشور آلمان روز شنبه (۱۸ مه/ ۲۸ اردیبهشت) اعلام کرد که قصد دارد از طریق اصلاح قانون اقامت در آلمان، اخراج واعظان اسلامگرایی را آسانتر سازد که خشونت و نفرت تبلیغ میکنند.
او در مصاحبهای با روزنامه"نویه اوزنابروکر تسایتونگ" گفت: «کسی که تخم نفرت میکارد، اخراج خود را درو میکند». فریدریش افزود: «ما باید از نظر قانونی تصریح کنیم که استفاده از خشونت برای رسیدن به هدفهای مذهبی قطعا به اخراج منجر میگردد».
وزیر کشور آلمان تاکید کرد که امکانات و قوانین مربوط به اخراج افراطگرایان باید تشدید شوند. وی اعلام کرد که در کنفرانس وزرای داخلی ایالتهای آلمان که در هفته آینده برگزار میشود، بدین منظور طرحی ارائه خواهد داد.
افزون براین، وزیر کشور آلمان در رابطه با وضعیت اسلامگرایان آلمانی در سوریه هشدار داد. به گفته او، در حال حاضر حدود ۳۰ اسلامگرای افراطی از کشور آلمان در سوریه حضور دارند.
فریدریش گفت: «این گرایش در ماههای گذشته رو به افزایش بوده و باید نگران بود که این افراطگرایان دیر یا زود علیه آلمان نیز فعال میشوند.»
به گفته وزیر کشور آلمان، سوریه به یک "اردوگاه آموزشی برای جهادگرایان" تبدیل شده است. از کل اروپا بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ اسلامگرا در سوریه فعال هستند. بدینسان آنان یک دهم رزمندگان خارجی در سوریه را تشکیل میدهند.
به گفته فولکر بک، نماینده مسوول حزب سبزهای آلمان در پارلمان این کشور، در حال حاضر امکانات قانونی کافی برای اخراج اسلامگرایان مبلغ خشونت در آلمان وجود دارد، اما اجرای این قوانین و عملی شدن آنها دچار ضعف است.
این نماینده پارلمان آلمان برای نمونه به ورود بلال فیلیپس، اسلامگرای افراطی کاناداییتبار به خاک آلمان اشاره کرد. فیلیپس که در سخنرانیهای خود بذر نفرت و خشونت میپاشد، از جمله بارها خواستار کشتن همجنسگرایان شده است. دادگاهی در آلمان بلال فیلیپس را در سال ۲۰۱۱ از این کشور اخراج کرد.



شفقنا - بر اساس گزارشی که روز دوشنبه (پانزده آوریل) توسط کمیسیون اروپا منتشر شد، در سال۲۰۱۰ در اروپا ۹۵۰۰ نفر قربانی قاچاق انسان شده اند که این رقم هجده درصد بیش از آمار سال ۲۰۰۸بوده است. قاچاق انسان که آن را می توان شیوه نوین برده داری دانست قربانیانی عمدتا زن و کودک دارد، امروزه به سومین منبع سودآور غیرقانونی جهان، پس از قاچاق اسلحه و مواد مخدر تبدیل شده است. بهره کشی جنسی، کار غیر قانونی و قاچاق اعضای بدن سه گونه ازشایع ترین اشکال قاچاق انسان است.
به گزارش شفقنا از یورونیوز بر اساس آمار بروکسل، قوانین
جدیدی که از سوی اتحادیه اروپا برای مبارزه با قاچاق انسان وضع شده، تنها
در شش کشور از بیست و هفت کشور عضو اتحادیه اروپا اجرا می شود.
سیسیلیا مالشتروم، کمیسر اتحادیه اروپا در امور داخلی در این باره می
گوید:“قبل از هر چیز باید دانست علت تاخیر و کندی اجرای قوانین در این
کشورها چیست و باید این موانع را برطرف کرد. چراکه گزارش جدید پیام بدی است
برای قربانیان قاچاق انسان که تعدادشان نیز بسیار زیاد است.”
یکی دیگر از موارد نگران کننده در این گزارش، کاهش آمار محکومان قاچاق انسان در اروپاست. این رقم طی سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۰ به میزان سیزده درصد سقوط کرده است.
او می گوید:“محکوم کردن مجرمان قاچاق انسان بسیار دشوار است. اما شاید با قانون جدید محکوم کردن آنها آسانتر شود. زیرا در این حالت تعریف مشترکی از این جرم در تمام کشورهای عضو به دست می آید.”
آنچه در اين نگارش به دنبال تبيين و گزارش آن هستيم، نقض آشكار حقوق بشر در كشور انگلستان است، كشوري كه به تبعيض نژادي معروف است و دائما اخباري مبني بر جنايت هاي پليس انگليس عليه شهروندان مسلمان و آسيايي در خبرگزاري هاي مختلف مخابره مي شود.
آنچه سبب نگارش اين گزارش شده است، ورود حكومت بريتانيا در دايره تبعيض نژادي و نقض حقوق بشر با ابزار لغو تابعيت است، ابزاري كه سبب مي شود دولت "ديويد كامرون" نخست وزير انگليس، عليه شهروندان انگليسي به راحتي اقامه دعوا كند و با برچسب هايي همچون مسلمان بودن، ارتباط با گروه هاي نظامي، ارتباط با گروه هاي تروريستي و يا عدم همكاري با سازمان هاي اطلاعاتي حاكميت اشخاص را لغو كرده و حكم قتل آنها را صادر كند.

ورود حكومت بريتانيا در دايره تبعيض نژادي و نقض حقوق بشر با ابزار لغو تابعيت
جنگ پنهان دولت ائتلافي انگليس عليه شهروندان انگليسي
بنابر گزارش اداره روزنامه نگاري تحقيقي[1]، از زمان روي كار آمدن دولت ائتلافي ديويد كامرون، مقابله با شهروندان اين كشور به خصوص شهروندان مسلمان و عرب در انگليس سرعت بيشتري به خود گرفته است و دولت براي خارج شدن از فشارهاي داخلي و بين المللي و بواسطه استفاده از قوانين حكومتي، اقدام به خارج كردن مخالفين خود از صحنه زندگي شهروندي كرده است.[2]
بر اساس قوانيني كه در سال 2002 تصويب شده است، وزارت كشور بريتانيا قادر است تابعيت انگليسي افرادي كه داراي تابعيت مضاعف هستند را، در صورتي كه عمل بسيار خطرناكي عليه انگليس انجام دهند، حذف كند؛ آنچه در اين وسط مهم است، تعداد و نحوه استفاده دولت هاي قبل از دولت كامرون از قانون سلب تابعيت است؛ بر اساس آمار منتشر شده، از زمان تصويب اين قانون تا قبل از دولت ائتلافي تنها چهار مورد اخذ تابعيت در انگليس انجام شده است و در دولت ائتلافي از سال 2010 تا به حال، 16 مورد سلب تابعيت گزارش شده است و افرادي كه سلب تابعيت شده اند از شنيدن دليل يا دلايل حذف تابعيت هم محروم بوده اند.[3]

از زمان روي كار آمدن دولت ائتلافي ديويد كامرون، مقابله با شهروندان اين كشور به خصوص شهروندان
مسلمان و عرب در انگليس سرعت بيشتري به خود گرفته است
خانم ترزا مِي، مدير پروژه سلب تابعيت در انگليس
"ترزا مِي" وزير كشور انگليس، عملا مدير اجرايي عقايد افراطي ديويد كامرون است، وي بدون هيچ گونه دليلي مبني بر مخاطره جدي افراد عليه امنيت انگليس و بدون هشدار قبلي به افراد، حكم سلب تابعيت انگليسي را صادر كرده و سبب فروپاشي بسياري از خانوادههاي انگليسي شده است؛ مطبوعات انگليسي درباره ترزا اعلام كرده اند كه وي مسوول برده داري مدرن در انگليس است و بايد پاسخگو باشد كه چرا در انگلستان قرن 21، اقدامات و اتفاقاتي مي افتد كه قرن هاي پيش به عنوان سياه ترين بخش تاريخ به حساب مي آيد[4]

"ترزا مِي" وزير كشور انگليس، عملا مدير اجرايي عقايد افراطي ديويد كامرون است
از سوي ديگر، ديدويد كامرون در كنفرانس امنيتي مونيخ در سال 20پ11 درباره اسلام و مسلمانان مي گويد: لازمه "ليبراليسم عضلاني"[5] جنگ با مسلمين افراطي رشد يافته در داخل انگليس است و در آينده اي نزديك براي محافظت انگلستان از تهديدات و خطرات مسلمين، محروميت گسترده از تابعيت روشي براي مقابله با اسلام است، اگر اسلام يا بخش هاي افراطي آن، به عنوان يك تهديد براي حكومت ظاهر شود، ارتباط ميان انگليس و مسلمانان ادامه پيدا نخواهد كرد.[6]

تابعيت چيست و چگونه حاصل مي شود؟
تابعیت "nationality" در لغت به معنای تعلّق یك شیء به شیء دیگر میباشد[7] و در اصطلاح حقوقی عبارت است از یك رابطۀ سیاسی، حقوقی و معنوی كه فردی را به دولتی ""state معین مرتبط میسازد.
تابعیت یك رابطه سیاسی است، زیرا از حاكمیت دولت ناشی میشود و این دولت است كه تعیین میكند چه افرادی تبعه او هستند و یا برای داشتن تابعیت آن دولت، چه شرایطی باید موجود باشد. به همین علت است كه در بعضی از كشورها مقررات راجع به تابعیت را در قوانین اساسی ذكر میكنند.
در واقع تابعیت وضع سیاسی فرد را با التزام وفاداری وی به داشتن اعتقاد خالصانه و اطاعت از قوانین دولت برقرار میكند، این وفاداری و اطاعت در مقابل حمایتی است كه دولت از فرد میكند. تابعیت یك رابطه حقوقی است زیرا دارای اثرات حقوقی، در نظام بین المللی و نظام داخلی است، در نظام بین المللی اتباع یك كشور از حمایت سیاسی دولت خود در خارج و نیز از حمایت بلكه قواعد پذیرفته نشده ما بین دولت خود و دول دیگر (مثل عهدنامهها) برخوردارند.
در نظام داخلی نیز تبعه از طرفی دارای حقوق سیاسی، مثل حق رأی میباشد و از طرفی دیگر از كلیۀ حقوقی كه توسط قوانین مدنی و تجاری وضع شده برخوردار است.
تابعيت در انگليس چگونه تحصيل مي شود؟
با توجه به حقوق بين الملل و همچنين قوانين داخلي كشورها، تحصيل تابعيت يا از طريق خون بدست مي آيد و يا از طريق خاك، به تعبير ديگر، اگر يكي از والدين داراي تابعيت انگليسي باشد، فرزند انها نيز از تابعيت انگليسي برخوردار مي شود ودر حالت تحصيل تابعيت از طريق خاك، تولد شخص در كشور انگليس يا سرزمين هاي تحت حاكميت انگليس بنابر شرايطي كه وزارت كشور انگليس اعلام كرده است، موجب اخذ تابعيت انگليسي خواهد شد.
يكي از شرايط اخذ تابعيت انگليسي بواسطه تولد بعد از تاريخ يكم ژانويه 1983، دارا بودن تابعيت انگليسي توسط يكي از والدين و يا زندگي والدين در انگليس به صورت قانوني در زمان تولد فرزند است.[8]

وزارت كشور بريتانيا بدون سند و مدرك 16 نفر از شهروندان خود را سلب تابعيت كرده است
اكثريت افرادي كه توسط وزارت كشور انگليس سلب تابعيت شده اند، به صورت قانوني شهروند اين كشور محسوب مي شدند و وزارت كشور بريتانيا بدون سند و مدرك 16 نفر از شهروندان خود را سلب تابعيت كرده است.[9]
عدم همكاري با سازمان اطلاعاتي انگليس، دليلي براي سلب تابعيت
يكي از افرادي كه توسط وزارت كشور بريتانيا بدون هيچ سابقه و اعلام قبلي سلب تابعيت شده است، جواني 23 ساله به نام"مهدي هاشي" است، مهدي در سن 5 سالگي همراه پدر و مادر خود براي زندگي وارد انگلستان شد و بعد از مدتي بواسطه اخذ تابعيت انگليسي، بر اساس قانون اساسي سومالي، از تابعيت سومالي خود خارج شد و تنها تابعيت انگليسي داشته است.
وي در سال 2009 شكايتي عليه ماموران "MI5" انگليس داشته است و در دادخواست خود اورده است: ماموران MI5 بعد از بازگشت من از سومالي در سال 2009 به عنوان يك فرد مشكوك و متهم به خرابكاري از من بازجويي به عمل آوردند و در انتهاي بازجويي اعلام كردند كه اگر من به عنوان جاسوس MI5 در جامعه مسلمين انگلستان با آنها همكاري كنم، من را به عنوان فرد بي گناه و غير مشكوك در نظر مي گيرند.[10]
پدر و مادر مهدي اعلام كردند در سفر سال گذشته وي به جيبوتي براي ديدار مادربزرگ و بستگانش توسط نيروهاي آمريكايي دستگير شده است و هيچ اطلاعاتي از وي نداريم.

عدم همکاری با سازمان MI5، دلیلی برای سلب تابعیت مهدي هاشي
خانواده مهدي مي گويند: هم زمان با سفر وي به جيبوتي، نامه اي از سوي وزارت كشور مبني بر اينكه پسر ما به دليل همكاري با گروه هاي افراطي اسلامي و خطر بزرگي كه براي انگلستان به شمار مي آيد، از تمام حقوق شهروندي و تابعيت انگلستاني محروم شده است و حق بازگشت به كشور را ندارد.[11]
والدين مهدي اعلام كرده اند كه وزير كشور خانم ترزا مي هيچ سند و مدركي دال بر اتهام وي ارائه نكرده اند و بدون هيچ هشدار و سابقه اي اقدام به سلب تابعيت كرده اند در حالي كه سلب تابعيت تنها براي افرادي است كه داراي تابعيت دوگانه باشند در حالي كه مهدي فقط تابعيت انگلستاني داشته است و با اين اقدام وزارت كشور عملا وي به عنوان يك فرد بي هويت شناخته مي شود و اين خلاف مقررات داخلي انگلستان و قواعد بين الملل است.

در جديدترين اطلاعات بدست آمده توسط وكلاي مهدي، وي از جيبوتي به آمريكا منتقل شده است تا در دادگاه نيويورك به عنوان متهم به تروريسم محاكمه شود، از سوي ديگر يكي از هم سلولي هاي مهدي به خانواده وي اعلام كرده است كه مهدي تحت شكنجه و اعمال خلاف اخلاق گرفته است و امريكايي ها وي را مجبور كرده اند تا اقرار نامه اي مبني بر همكاري با گروه هاي تروريستي را امضا كند.[12]
سلب تابعيت توسط دولت انگلستان و كشته شدن توسط ارتش آمريكا
يكي ديگراز افرادي كه بواسطه پروژه سلب تابعيت در انگلستان، از حقوق شهروندي و حتي حق زندگي محروم شد، "محمد سكر" است، جواني كه در كشور انگلستان به دنيا آمده بود ولي به دليل توافق مخفي ميان انگلستان و آمريكا، قرباني سياست هاي ديويد كامرون و ترزا مي شد هاست.
بنابر اظهارات پدر و مادر محمد، وي به عير از پاسپورت انگليسي هيچ پاسپورت ديگري نداشت اگرچه به صورت بالقوه داراي تابعيت مضاعف بود اما در واقعيت محمد تنها تابعيت انگلستاني داشته است.[13]
پدر محمد در مصاحبه با خبرنگار اداره خبرنگاران تحقيقي مي گويد: خانم ترزا مي وزير كشور به ما مي گويد محمد وارد يكي از گروه هاي افراطي و تروريستي شده است ولي هيچ مدرك و سندي به ما ارائه نكرده اند، چگونه محمد وارد گروه هاي تروريستي شده و عمليات هاي تروريستي انجام داده است در حاليكه وي هميشه در انگلستان اقامت داشت و به زندگي عادي خود ادامه مي داد.[14]

مادر محمد مي گويد: از زماني كه محمد با دوست خود براي سفر زيارتي به عربستان رفت و بعد از آن براي ديدار دوستان به دبي و مصر سفر كرد، همواره مورد بازخواست و بازجويي پليس ويژه انگليس بود و آنقدر به محمد و دوستش فشار آوردند كه هر دو براي ادامه زندگي به خارج از انگلستان رفتند و بعد از مدتي محمد در تماس تلفني اعلام كرد كه در كشور سومالي زندگي ميكند زيرا دوست پسرم همسر سوماليايي داشت و نامزد محمد هم اهل همين كشور بود، ولي بعد از مدتي نامه اي از سوي وزارت كشور دريافت كرديم كه محمد و دوستش به دليل قرار گرفتن در گروه هاي تروريستي از حق شهروندي محروم شده اند و بلافاصله بعد از سلب تابعيت خبر كشته شدن محمد و دوستش را به ما اعلام كردند[15]، آنها با هواپيما بدون سرنشين آمريكايي كشته شده اند.[16]
براي تمامي قرباني ها از قبل برنامه ريزي شده است
بنابر مدارك موجود و اخبار منتشر شده توسط رسانه ها به خصوص اداره روزنامه نگاري تحقيقي، سلب تابعيت، حد نهايي تحريم هايي است كه ممكن است عليه شهروندان اعمال شود و دولت كامرون بيش از حد از ان استفاده كرده است.
از سوس ديگر، بنابر استدلال ها و شواهد كافي، تمامي سلب تابعيت ها زماني اتفاق افتاده كه افراد مورد نظر خارج از كشور انگلستان اقامت داشته اند و با اين اقدام تمامي حقوق آنها پايمال شده و شخص مذكور هيچ شانسي براي دفاع خود نداشته است.
به بيان ديگر، وزارت كشور و سرويس هاي اطلاعاتي منتظر خروج فرد از انگلستان بوده اند و بعد از خروج، حكم سلب تابعيت را اعلام مي كردند يعني از قبل، براي صدرو و اجراي حكم برنامه ريزي شده است[17].
هشداري براي سازمان هاي حقوق بشر
با توجه به امار منتشر شده در كشور انگلستان و همچنين با توجه به ميزان تابعيت هاي دوگانه در اين كشور، به نظر مي رسد نسل دوم و سوم تابعيت هاي غير اصلي در انگليس همچون مهدي هاشي و محمد سكر كه تقريبا هزاران نفر را شامل مي شوند، در خطر سلب تابعيت توسط وزارت كشور انگلستان هستند و اين وزارتخانه با سو استفاده از قدرت خود و بدون پاسخگويي به دادگاه و مردم، مي تواند تابعيت هر شخص ولو اينكه در انگلستان هم متولد شده باشند را بدون هيچ سو سابقه و جرمي، ملغي اعلام كند.
سازمان هاي حقوق بشر مي بايست از دولت كامرون و حاكميت انگلستان بپرسند كه بر اساس كدامين حق، حقوق شهروندي افراد را از آنها سلب مي كنند.
منابع و مآخذ




جای تعجب نیست که سازمان ملل و سازمانهایی مانند دیوان بین المللی دادگستری علیه امریکا و همدستان این کشور کاری از پیش نبردهاند. اینگونه به نظر میرسد که در دوران جنگ علیه ترور، هیچ قانون یا سازمانی قادر نیست که تجاوزگری امریکا را محدود کند."


به گزارش فرهنگ نیوز، آفریقای جنوبی ۸ افسر پلیس این کشور را که به قتل بیرحمانه یک راننده تاکسی متهم هستند از خدمت معلق کرد.
در حادثهای که روز گذشته در شهر «دیوتن» آفریقایی جنوبی به وقوع پیوست، پلیس این کشور مردی با دستان دستبند زده شده را به عقب یک خودرو بسته و سپس در یک خیابان شلوغ روی زمین میکشاند.
یک رهگذر از این صحنه فیلمبرداری کرده و آن را به یک روزنامه محلی داده است. انتشار این فیلم به تظاهراتهایی علیه خشونت پلیس این کشور منجر شد.
در گزارش اصلی پلیس آمده است که مقتول یک راننده تاکسی ۲۷ ساله بوده که به علت ایجاد ترافیک و مقاومت در برابر پلیس دستگیر شده بود.
فیلمی که از این حادثه ضبط شده است را در زیر ببینید. (هشدار: این فیلم حاوی صحنههای دلخراش است)
یه گزارش شبکه «راشاتودی»، خانواده یک
مرد اهل «نیویورک» که با سلاح شوک الکتریکی در بازداشت پلیس آمریکا جان
خود را از دست داده بود، درخواست پیگیری این ماجرا را مطرح کردند و تأکید
کردند که این فرد توسط پلیس کشته شده است.
«متکاف»، مرد نیویورکی ۳۵
ساله، در ماه نوامبر سال گذشته میلادی، بر اثر یک حمله قلبی در هنگامی که
در بازداشت پلیس بود، جان خود را از دست داد.

بر اساس این گزارش، متکاف در زمان مرگ در بازداشت پلیس بود زیرا چند روز قبل از وقوع این رخداد، توسط افسر پلیس دستگیر شده بود.
مأموران
پلیس آمریکا پس از دریافت یک تماس در زمینه گزارش سرقت، در محل حاضر شدند و
در حین بازجویی، با استفاده از یک سلاح شوک الکتریکی به متکاف ضربه وارد
کردند و پس از آنکه به این مرد اهل نیویورک حمله قلبی دست داد، او را به
بیمارستان منتقل کردند.
این گزارش میافزاید که این فرد با وجود
آنکه دچار حمله قلبی شده بود، مجدداً به بازداشتگاه منتقل شد و پلیس
میگوید که او رفتارهای غیرمتعادلی از خود نشان داد.
افسر پلیس
آمریکا در خصوص این زندانی اینطور میگوید: او به سمت افسران پلیس خون از
دهانش پرتاب میکرد. برخی گزارشها نشان میدهد که او با یک چنگال به خودش
آسیب وارد کرده بود و سرش را به میلههای جلوی سلول خود میکوبید تا خونی
شده و بتواند به سمت افسران پلیس خون تف کند.
با اینحال خانواده این زندانی ادعاهای پلیس آمریکا را رد کردهاند و تأکید دارند که پلیس به آنها دروغ میگوید و متکاف را کشتهاند.
یکی
از اعضای خانواده او اینطور میگوید: ایده شخصی من این است است که او به
شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. هیچ توضیح دیگری وجود ندارد. هیچ توجیه
منطقی برای این امر وجود ندارد.
شاید تصورش را هم نکنید که بعضی افراد از لحظه تولد در زندان به سر می برند.
به گزارش جام کشکول؛ این تصاویر دردناک نشان دهنده ی پرورش کودکان زندانیان زن واقع در آمریکای جنوبی است که پشت میله های زندان به دنیا آمده و حق دارند تا سن 4 سالگی کنار مادرشان باشند.
حدود یک سوم از زنان زندانی که در این مجتمع کوچک با امکانات ضعیف زندگی می کنند حامله هستند و یا بچه دارند.
اکثر این زندانیان به دلیل قاچاق مواد مخدر، قتل و یا سرقت در اینجا به سر می برند در حالی که کودکان آنها بی گناه هستند و مجبورند بهترین دوران خود را پشت میله های زندان بگذرانند.
کار به همینجا ختم نمی شود، بعضی از همین کودکان که بعد از 4 سال مجبورند زندان را ترک کنند، جایی برای ماندن ندارند که یا زاغه نشین می شوند و یا گرفتار باندهای خلاف و ... که در هر صورت عاقبت خوبی برای آنها ندارد.













برای در هم شکستن زندانیان گوانتانامو از شیوههایی چون انزوا و سوء استفاده جسمی و کلامی استفاده میشود، پس از آن این افراد به هر آنچه که بازجویانشان بخواهند اعتراف خواهند کرد.»



یک اقلیت چشمگیر در امریکا داشتن سلاح (از هر نوع که باشد) را بامعنا و مفهوم آزادی مساوی میدانند و به نظر میرسد ریشههای تاریخی این مساله در امریکا و چگونگی اکتشاف و تکامل این کشور نهفته است.»

این فرهنگ استفاده از تفنگ بخشی از سبک زندگی طبقه متوسط بوده است. اکنون که طبقه متوسط در امریکا در حال نابودی است، آنها رو به اقدامات خشونت بار و تیراندازی میآورند. این چیزی است که به آنها آموخته شده است: به مردم تیراندازی کنید."




دکترˈ مجتبی عطاردیˈ دانشیار دانشکده برق دانشگاه صنعتی شریف حدود یک سال است در آمریکا دستگیر شده است. وی در زمینه خرید تجهیزات آزمایشگاهی در آمریکا فعالیت می کرده است.







این زندان در زمره زندانهای با تدابیر حفاظتی حداکثری قرار میگیرد و محکومان زن را در خود جای داده است. اما علاوه بر سیمهای خاردار، انبوهی از داستانهای تجاوز و سوء استفاده جنسی نیز این زندان را احاطه کرده است.
بعد از بازگشت از زندان، رابرت تعریف کرد که چگونه مونیکا باردار شده است: "به مونیکا در زندان تجاوز شد. او از یکی از زندانبانها باردار شد."




جام حوادث؛ شبکه راشاتودی در گزارشی آورد:
"نوئل پلانکو" یک جوان 22 ساله آمریکایی در حالی که هیچ سلاحی نیز با خود نداشت به ضرب گلوله یک کارآگاه پلیس نیویورک کشته شد.
بر اساس این گزارش، پلانکو 22 ساله در حالی که 2 نفر از دوستانش را بعد از اتمام ساعت کاری در حدود ساعت 5:15 عصر به منزل میرساند، با یک خودروی پلیس که هیچ نشانهای نیز نداشت و اصلا متوجه نشده بود خودروی پلیس است برخورد میکند.
ظاهرا رانندگی این جوان 22 ساله باعث می شود تا این خودروی پلیس متوقف شود و مأمورین پلیسی که در این خودرو بودند به شدت خشمگین شوند و تعقیب و گریز آغاز شود.
شاهدان عینی گزارش کردند که مأمورین پلیس داخل این خودرو اسلحههای خود را بیرون آورده و خودروی این سه جوان را متوقف میکنند و از آنها میخواهند تا دستان خود را پشت سرشان گرفته و تسلیم شوند.
بنا بر اعلام این شاهد عینی، پلانکو که مات و مبهوت مانده بود، تنها به مأمورین پلیس خیره شده بود و اصلا فرصتی نداشت تا دستان خود را بالا بگیرد.
«پائول جی. براون» یک سخنگوی اداره پلیس نیویورک در گفتوگو با روزنامه «نیویورکتایمز» اعلام کرد: گزارشهایی از نوعی حرکت مشکوک در خودروی این جوان بدست آمده بود که این احتمال را مطرح میکرد که شاید این افراد مسلح باشند.

بر اساس این گزارش، در شرایطی که مقامات پلیس مدعی هستند که پلانکو پس از آن هدف گلوله قرار گرفته که برای بیرون آوردن چیزی از زیر صندلی خود اقدام کرده، دوستان وی که در خودرو بودند تأکید کردهاند که وی زمانی مورد اصابت گلوله شلیک شده از جانب مأمور پلیس قرار گرفت که دستانش همچنان روی فرمان خودرو بود.
خانواده این جوان 22 ساله که درست یک ساعت پس از اصابت گلوله جان باخت، خواستار اجرای عدالت شدهاند.
به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، یک نیروی کهنه کار اداره پلیس شهر کانزاس در حالی از سوی دادگاه فراخوانده شده است که اتهام وی، داشتن رابطه جنسی با دو زن، در قبال دستگیر نکردن آنان میباشد.
جفری هولمز سابقه دریافت رشوه را هم در پرونده خود دارد اما این بار او در آستانه اخراج از نیروی پلیس آمریکا قرار دارد.
![]()
ماجرا از آنجایی آغاز شد که جفری هولمز، در حال گشت زنی در خیابان به زنی مشکوک می شود و بعد از اتهام واهی او را مجبور می کند که تن به عمل ناشایست دهد و او را تهدید می کند اگر مقاومت کند او را "بیچاره" خواهد کرد.شاکی دوم هم به دلیل ترس از محکوم شدن به دلیل داشتن ماده مخدر ماری جووانا در منزل مجبور می شود به درخواست مامور پلیس هوس ران تن دهد.
ماجرا آن زمانی هویدا می شود قربانی اول برای پر کردن اظهاراتش مبنی بر گم شدن ماشین خود هولمز را می بیند که یونیفرم پلیس به تن دارد در حالی که او خود را نیروی امنیتی معرفی کرده بود.
"پیتر باکر"، دادستان این منطقه میگوید: این واقعا ناراحتکننده میباشد، اما باعث خوشحالی است که چنین فردی دیگر نمیتوانند در اداره پلیس، بمانند "باکر" همچنین گفت که این دو زن، با اتهاماتی همچون روسپیگری و یا حمل مواد مخدر، روبرو نمیشوند.
اکنون، هولمز با قرار وثیقه 25.000 هزار دلاری، بازداشت میباشد.


در تصویری که در شبکههای اجتماعی انگلیس پخش شده است، صدها مورد از لباسهای ملکه که تشکیل یک رنگین کمان را داده اند، در کنار هم قرار داده شده و بر روی تصویر نوشته شده است: "ملکه ناخواسته رنگین کمانی! آیا برای خود محدودیتی در ولخرجی قائل هستی؟!"
در ذیل این تصویر کامنتهایی چون "خانوم ملکه! وقت مردن فرا نرسیده؟!" به چشم میخورد.
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی جام نیوز به نقل از سایت سی ان ان؛ تجاوز به عنف در زندان آلابامای آمریکا بیداد می کند و حتی دامن ماموران را نیز گرفته است.
در پی شکایات متعدد از سوی زنان زندان آلاباما مبنی بر اعمال خشونت و تجاوز جنسی علیه آنها از سوی ماموران و زندانیان مرد این زندان، تحقیقاتی از سوی یک گروه بی طرف نشان داد این مساله به صورت بسیار حادی در این مکان در آمده است.
این گروه در تحقیقات خود آشکار کردند که ماموران و زندانیان مرد این زندان به طور گسترده، سالهاست که زنان و مردان بی دفاع را مورد سوء استفاده و تجاوز جنسی خود قرار می داده اند. به گونه ای که برخی از این زنان به خاطر تجاوز های صورت گرفته، باردار شده اند.
افزون بر شکایات فوق، طی سال های اخیر مراکز دولتی نیز شاهد سیل شکایات با موضوع مورد بحث، از این زندان بوده اند.
جالب تر آنکه طی 5 سال اخیر 20 مامور زندان نیز برای رهایی از آزار و اذیت های جنسی، به زندان های دیگر انتقال پیدا کرده اند.
![]()

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی جام نیوز به نقل از سایت یورو نیوز؛ دادگاهی در کالیفرنیا علت مرگ “کلی توماس” را بررسی می کند.
پس از انتشار فیلم حمله دو افسر پلیس کالیفرنیا در شهر فولرتن به یک بی خانمان آمریکایی در ژوییه سال 2011، دادگاهی در روز دوشنبه در ایالت کالیفرنیا برگزار شد.
این مرد بی خانمان 37 ساله که “کلی توماس” نام داشته و از مشکلات روانی رنج می برد، 5 روز پس از این واقعه جان خود را از دست داد.
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی جام نیوز، به نقل از روزنامه دیلی میل چاپ لندن(27 آوریل)؛ با توجه به وضعیت نابسامان اجتماعی و فشارهای حاصله از بحران اقتصادی و تاثیر سوء آن روی جوانان و نوجوانان و افزایش بزهکاری در میان آنها، پلیس این کشور برای جلوگیری و کاهش جرم های احتمالی طرح امنیتی شدیدی را به کار بست؛ در این عمل جدید، پلیس انگلیس دی ان ای(DNA) ده ها هزار بچه 10 ساله را بدون اینکه جرمی مرتکب شوند نمونه گیری و بایگانی کرد.

یک منبع آگاه اعلام کرد: «در حدود بیش از 14 هزار نوجوان از سن 10 الی 17 سال در طی سه سال گذشته توسط پلیس نمونه گیری و دی ان ای آنها در سیستم امنیتی پلیس بایگانی شد.»
پلیس بخش "دیون و کورنوول" گفت: «14383 بچه در بین سال های 2007 و 2010 دستگیر شده و از اکثریت آنها دی ان ای برداری شده است و این مدارک ژنتیکی تا زمانی که فرد به سن 100 سالگی برسد نگهداری می شود.»

قبلا پلیس از افرادی که مظنون به جرمی بودند نمونه گیری می کرد ولی جدیدا طبق دستور وزارت کشور، پلیس می تواند از هرفردی بدون اینکه جرمی مرتکب شده باشد نمونه گیری کند، این دستورالعمل شامل بچه های 10 ساله نیز می شود.
کمپین مبارزان حقوق بچه ها و اصلاح زندان اعلام کردند: «این عمل پلیس، جنون آمیز بوده و آنها حق نگهداری دی ان ای بچه ها را ندارند و هیچ آمار رسمی ای، گفته های پلیس را تایید نمی کند و تعداد جوانانی که دی ان ای آنها توسط پلیس بایگانی می شود در حال افزایش بوده و از مرز صدها هزار نفر عبور کرده است.»

بر اساس گزارشات 13000 بچه بین سن 9 تا 13 سال مدت یک شب را در بازداشتگاه پلیس(Police) به سر بردند و این در حالی بود که بیشتر آنها بی گناه بودند و بدون اینکه جرمی از آنها اثبات شود از دهان، مو و خونشان نمونه گیری کرده و در آخر همگی انگشت نگاری شدند.

پسر بچه ای که به جرم هک کردن کامپیوتر مدرسه گرفتار پلیس شده بود و بعد بی گناهی او ثابت شد می گوید: «بعد از اینکه پلیس گفت" این نمونه از تو بمدت 100 سال در این اداره و درپایگاه داده های بین المللی پلیس قرار خواهد گرفت" به شدت ترسیدم و چه منظره ترسناکی را برای خود مجسم کردم.»
"پائولو یوسیلاری" از اتحادیه حقوق کودکان گفت: «این کار پلیس، باعث عدم برقراری ارتباط موثر بچه ها با آنها شده و بقیه عمر، بچه ها در هراس خواهند بود و دیگر احساس آرامش نخواهند کرد.»
این عمل جدید پلیس انگلستان باعث خشم و نگرانی های عمومی به ویژه والدین شده است.
![]()


کوفی عنان، دبیر کل سابق در کنار بوش رئیسجمهور سابق
کوفی عنان دبیر کل سابق سازمان ملل و برنده جایزه صلح نوبل توسط بان کی مون و نبیل العربی به عنوان فرستاده ویژه مشترک برای مذاکره در مورد یک راهحل صلحآمیز برای بحران سوریه معرفی گشته است. با توجه به سوابق و همچنین تصویر درخشانی که از وی ترسیم شده است همه از این انتصاب استقبال نمودند.
این مقام ارشد بینالمللی واقعا نماینده چه کسانی است؟ چه کسانی وی را به بالاترین مناصب رساندند؟ گرایشات سیاسی وی چه بودند و تعهدات کنونی وی چه چیزهای هستند؟ این سؤالات با سکوتی احتیاطآمیز رویارو میشوند گویی که عملکرد سابق وی فیالذاته تضمین کننده بیطرفی وی است!
انتخاب و پرورش کوفی عنان توسط بنیاد فورد و سازمان سیا
کوفی عنان و خواهر دوقلوی وی افوا عطا در 8 آوریل 1938 در یک خانواده آریستوکرات در مستعمره انگلیسی ساحل طلایی (Gold Coast) به دنیا آمدند. هنری رجینالدو، پدر وی رئیس قبیله فانته (Fante) و همچنین فرمانده استان آسانته (Asante) بود.[1] اگرچه وی با حکومت بریتانیا مخالفت میکرد اما یکی از خادمین وفادار تاج و تخت انگلستان بود. وی در کنار دیگر افراد برجسته در اولین جنبش استعمار زدایی شرکت نمود اما با دیدی تردیدآمیز و نگران به شور و شوق انقلابی قوام نکرومه مینگریست.

تصویری از دوران جوانی کوفی عنان
در هر حال، تلاشهای نکرومه باعث شد که کشور در سال 1957 با نام غنا از انگلستان استقلال یابد. در آن زمان کوفی عنان 19 ساله بود. وی اگرچه نقشی در انقلاب نداشت اما به عنوان معاون "مجمع ملی دانشجویان" منصوب شد. در آن زمان بود که وی توسط یکی از شکارچیان ارشد بنیاد فورد شناسایی شده و برای برنامهای با عنوان "رهبران جوان" معرفی گشت. بدین ترتیب از وی دعوت شد تا یک ترم را در دانشگاه هاروارد بگذارند. بنیاد فورد پس از مشاهده علاقه وی به آمریکا تصمیم گرفت که حمایت مالی از تمام دوران تحصیلی وی را بر عهده بگیرد. بدین ترتیب وی ابتدا در کالج مکآلستر (Macalester College) در مینهسوتا به تحصیل اقتصاد پرداخت و سپس تحصیلات عالی خود را در رشته روابط بینالملل در "مؤسسه تحصیلات عالی مطالعات بینالمللی ژنو" به پایان رساند. پس از جنگ جهانی دوم، بنیاد فورد که توسط صنعتکار مشهور هنری فورد تأسیس شده بود تبدیل به یکی از ابزارهای غیررسمی سیاست خارجی آمریکا شده و رونمایی موجه برای فعالیتهای سازمان سیا پدید آورد.[2]


نقض آشکار حقوق بشر در آمریکا؛
به گزارش سرویس سیاسی جام نیوز به نقل از روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز، قضات دیوان عالی امریکا با 5 رای موافق در برابر 4 رای مخالف در دادگاه تجدیدنظر امریکا مستقر در فیلادلفیا حکمی را تصویب کردند که بر اساس آن بازرسی تمامی زندانیان را اقدامی معقول معرفی میکند حتی زندانیانی که مظنون به ارتکاب هیچ جرمی نیستند.
بنابر این گزارش قاضی آنتونی کندی که از موافقان این طرح است روز دوشنبه (14 فروردین، 2 آوریل) در سخنانی خطاب به قضات دیوان عالی آمریکا تصریح کرد: «زندانها اغلب مکانهایی شلوغ، غیربهداشتی و خطرناک هستند. تمایل زیادی برای جلوگیری از به خطر افتادن زندگی افراد شاغل یا ساکن در زندان از سوی زندانیان جدید وجود دارد، چه این افراد خود مایل به اقدامات خطرناک باشند و یا اینکه به اجبار وادار به این اقدام شوند.»
قاضی استفن بریر از مخالفان این طرح در سخنانی تصریح کرد، برهنه کردن و بازرسی بدنی زندانیانی که به خاطر ارتکاب جرائم کوچک بازداشت شدهاند، تجاوز جدی به حریم شخصی آنها به شمار میرود. وی افزود، زندانبانها باید پیش از برهنه کردن و بازرسی بدنی زندانیان به صورت معقول به احتمال پنهان کردن چیزی از سوی آنها مظنون شوند.
اما یکی از قضاتی که نظر مثبتی درباره این قانون داشت نیز در توجیه این اقدام وقیحانه اعلام کرد: افرادی که برای جرایم کوچک دستگیر می شوند میتوانند جنایتکارانی گمراه و خطرناک باشند.
این حکم در پاسخ به چالش طرح شده از سوی آلبرت دبلیو فلورنس از ایالت نیوجرسی صادر شد. فلورنس در دادخواهی خود مدعی شد که طی هفته جاری در بازداشتگاههای دو شهر بورلینگتون و اسکس در این ایالت 2 بار به صورت برهنه مورد بازرسی بدنی قرار گرفته است.
فلورنس ظاهرا در پی ناتوانی در پرداخت جریمه پیشین خود بازداشت و زندانی شد اما در واقع وی این مبلغ را پرداخت کرده بود. در دادخواهی وی به این نکته اشاره شده است که حتی اگر این حکم معتبر بود باز هم ناتوانی در پرداخت جریمه در ایالت نیوجرسی جرم محسوب نمیشود.
این حکم موفقیتی برای دولت باراک اوباما، رئیس جمهوری امریکا به شمار میرود چرا که دولت امریکا تصویب یک قانون لازمالاجرای فدرال را پیگیری میکرد که مجوز برهنه کردن و بازرسی بدنی تمامی زندانیان جدید در بازداشتگاههای امریکا و حتی افرادی که به خاطر ارتکاب جرائم کوچک دستگیر شدهاند را صادر کند.
این حکم میتواند زندگی حدود 14 میلیون امریکایی که هر سال زندانی میشوند از جمله حدود 700 هزار نفری که به خاطر ارتکاب جرائم کوچک پشت میلههای بازداشتگاه به سر میبرند را تحت تاثیر قرار دهد.

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی جام نیوز، به نقل از شبکه " آی تی اِن " ،
دولت آمریکا به جهت آرام کردن اوضاع افغانستان و کمتر کردن خشم بازماندگان
کشته ها و مجروحین حاصل از جنایت اخیر یکی از سربازانش ، غرامت نقدی
پرداخت کرد .
مجری این شبکه گفت : « دولت آمریکا در راستای سیاست های
خود به ازای هر کشته مبلغ 50 هزار دلار و برای هر مجروح مبلغ 11 هزار دلار
غرامت پرداخت کرد . »
لازم به ذکر است یکی از بازماندگان این حادثه که
چند تن از اعضای خانواده خود را در این حادثه از دست داده است ، گفت :« ما
را به یک مراسم دعوت کردند که مقامات افغانی و آمریکایی در آن حضور داشتند
و پس از دادن پول به ما گفتند که این کمکی از طرف اوباما است .»
گفتنی
است که اوباما با این کار خود و بدون اینکه با جانیان آمریکایی برخورد کند
در واقع این جنایات و کشتارهای دسته جمعی را رواج می دهد ، به شکلی که
سربازان آمریکایی به هر دلیلی دست به این گونه کشتار ها می زنند به امید
اینکه باز هم دولت آمریکا و اوباما در راستای سیاست هایشان ، غرامت جنایات
آن ها را پرداخت می کنند .
یورونیوز: "کلود مونیکه"، عضو سابق سرویس اطلاعاتی فرانسه و رئیس انستیتوی "ای اس آی اس سی" در بروکسل هستید. با مرگ "محمد مراح" بسیاری از سئوال ها به ویژه رشته های ارتباطی او با القاعده، بی جواب مانده است. به اعتقاد شما، آیا مراح زیر دستورات جنبش جهاد اسلامی عمل می کرد؟
کلود مونیکه: مواردی است که او را به جنبش جهانی جهاد مرتبط می کند: این جوان با درآمد ماهیانه چهارصد یورو قادر بود دو اتومبیل در ماه کرایه کند، مقادیر معتنابهی اسلحه و موادی بخرد که با آن مواد منفجره بسازد و در عین حال هزینه زندگیش را هم تامین کند. بنابراین، این سئوال مطرح است که او این وجوه را از کجا می آورده است. اینکه آیا او عضو سازمانی بوده یا نه، تردید دارم. فکر می کنم عنصری بوده که به طور آزاد خود را به القاعده متصل کرده بوده که به او وجهه به اصطلاح "گرگ" تنها را می داده است.
یورونیوز: … و بنابراین، این به اصطلاح گرگ های تنها جایگزین تروریسم سازمان یافته شده اند؟
کلود مونیکه: جایگزین نشده اند، اضافه شده اند. در واقع، امروز وقتی درباره القاعده صحبت می کنید، به سه خطر اشاره دارید: حملات عظیم مشابه حمله یازده سپتامبر که باید از طرف افرادی سازماندهی شود که از توانایی مغزی، مالی و زمانی کافی بهره مندند…و این به معنی مرکز و قلب القاعده است. دومین نوع، شاخه های آن در شمال آفریقا، یمن، عربستان سعودی و سومالی است که در آن به منازل یا مراکز خارجیان حمله می شود. نمونه آن را چند سال پیش در مادرید در اعتراض به حضور اسپانیا در عراق دیدیم. سومین نوع، تروریسم داخلی است که تروریست ها در کشور خارجی متولد می شوند و در آن اسکان دارند که ما آنها را گرگ های تنها می خوانیم.
یورونیوز: این جوانانی که در افغانستان و پاکستان آموزش می بینند، چگونه به اروپا راه پیدا می کنند و آیا از گستردگی این شبکه و اینکه کدام کشورها بیشتر در خطرند، اطلاع دارید؟
کلود مونیکه: مشکل می توان گفت. در فرانسه احتمالا چند ده نفر و در اروپا چند صد نفر یا گرگ های تنها هستند یا به واحد های تروریستی ملحق شده اند.
یورونیوز: محمد مراح مستقلا و از طریق وبسایت ها به رادیکالیسم رو آورد. این سایت ها شناخته شده و قابل کنترل هستند. آیا فرانسه در نظارت بر آنها قصور کرده است؟
کلود مونیکه: این سایت ها منظما ردیابی و از اینترنت برداشته می شوند، بعضی وقت ها همه روزه و حداقل هر ماه، اما این سایت ها آدرسهایشان را عوض می کنند، آدرس جدیدشان را در فوروم ها می دهند و فعالیتهایشان را در پس دیگر حرکات پنهان می کنند. ردیابیشان بسیار دشوار است.
یورونیوز: با توجه به انگیزه های ایدئولوژیک محمد مراح و آندرس بریویک، چه تفاوت هایی میان این دو می بینید؟
کلود مونیکه: نقطه اشتراک میان این دو این است که هر دو دچار جنون بوده اند. تفاوت میان آنها ایدئولوژیشان و خطرات مستتر در آن است. بریویک به جنبش نازی نو متعلق بود که در اروپا اندک، نادر و غیر فعال است. متاسفانه، اما اسلام افراطی گسترده تر و خطرات ناشی از آن به مراتب بیشتر است.

گفته میشود که ورن، زمان کوتاهی پس از هدف قرار گرفتن به ضرب گلوله اسلحه شوکآور در بیمارستان جان سپرد.
در آستانه محاکمه فعالان آمریکایی در مصر؛
به
گزارش سرویس سیاسی جام نیوز، سایت رادیو فردا، روز سه شنبه21 فوریه (2
اسفند) نوشت: «جان مک کین سناتور جمهوری خواه ایالات متحده در آستانه
محاکمه تعدادی از فعالان حقوق بشر در مصر به این کشور سفر کرد.
مک کین گفت: ایالات متحده خواستار حفظ روابط اقتصادی، تجاری و نظامی با مصر است.»
اظهارات
مک کین در حالى بیان مى شود که سطح روابط قاهره و واشنگتن در پى اعلام جرم
علیه 43 فعال حقوق بشر از جمله 19 آمریکایى در مصر به پایین ترین حد خود
رسیده بود.
این رفتار مقامات آمریکایی به خوبی نشان می دهد که آنها در ادعاهای خود مبنی بر حمایت از حقوق بشر چقدر صادق هستند.
چرا
که آمریکا و کشورهای غربی تا جایی که پای منافعشان به این گونه موضوعات
باز نشده، برای حقوق بشر و ... سینه چاک می دهند ولی همین که بحث منافع
بلند مدت آنها می شود به راحتی همه چیز را فراموش می کنند.
![]()
اطلاع از آخرین اخبار سیاسی ماهواره فقط با یک کلیک در جام نیوز



دادخواست جویس در دادگاه نشان میدهد که در طول 48 ساعتی که نیک در زندان به سر میبرده، پلیس او را پس از لخت کردن، به یک صندلی بسته و 10 بار به صورت وی اسپری فلفل پاشیده است.

به گزارش سرویس فرهنگی جام نیوز، کارشناس شبکه تصویر ایران 26 دسامبر (5 دی) در ادامه بحث های خود در مورد تجاوز جنسی ضمن بیان تعریف تجاوز جنسی و اینکه چقدر در آمریکا شیوع دارد و در مقابل این تجاوز ها چه باید کرد گفت: «چون چیزی که در آمریکا مهم است این است که یکی از پایه های تجاوز و خشونت، عدم تعادل قدرت است یعنی کسی که قدرت دارد مثل معلم در دانشگاه یا مدرسه، رئیس در محیط کار، دکتر به پرستار، پدر یا مادر در محیط خانه، پدر بزرگ یا دایی یا عمو در محیط خانواده در همه این موارد وقتی عدم تعادل قدرت وجود دارد خیلی بیشتر امکان سوء استفاده از این قدرت پیش می آید.»
وی در ادامه با بیان تعریفی از تجاوز جنسی در محیط کار آمریکا می افزاید: «در محیط کار تجاوز جنسی به چیزی گفته می شود که یکی از کارمندان یا همکاران، محیط کار را بر خلاف میل خودش در وضعیت ناراحت کننده قرار دهد مانند گفتن کلمات نا مناسب یا حرکات بدنی و تقاضاهای نا مناسب.»
البته گونه های دیگری از تجاوز جنسی درآمریکا وجود دارد و می توان به گرو کشیدن اشاره داشت. مجری شبکه تصویر ایران در این زمینه با بیان مثالی می افزاید: «مثلا رئیس به کارمندش می گوید اگر اضافه حقوق می خواهی یا اگر می خواهی این شغل را به تو بدهم باید با من مهربانتر باشی وقتی که کارمند می پرسد مهربانتر یعنی چه؟! می گوید راستی من دارم به لاس وگاس می روم و دوست دارم که تو لب تاپت را بیاوری و به من کمک کنی ولی پشت این حرف تقاضاهای دیگری نیز خوابیده است!»
وی در ادامه با بیان قانون آمریکا و یکی از اشکالات وارد بر آن می افزاید: «یکی از مشکلات قانونی این است که وقتی این دو نفر که یکی مورد تجاوز قرار گرفته است چون این دو نفر تنها بوده اند و یکی مدعی است و دیگری منکر، در این مورد خیلی سخت می توان قضاوت های روشن گرفت ولی در مواقعی که یک نفر به چند نفر تجاوز کرده باشد این قانون صدق نمی کند چون وقتی که چند نفر گزارش می دهند آن وقت محکومیت کسی که این اقدام را کرده تقریبا قطعی است.»
مجری تصویر ایران در پایان با اشاره به سختی اثبات تجاوزها در آمریکا می گوید: «در محیط کار اثبات کردن این مساله و نشاندن متجاوز پشت میله های قانونی خودش کار چندان آسانی نیست ولی این دلیل نمی شود که ما به افراد پیشنهاد نکنیم که تحمل نکنند یا محل کار را ترک نکنند یا به کسی گزارش دهند یا به مرکز روابط انسانی گزارش دهند و به هر حال تحمل نکنند و این درحالی است که در اینجا کاربرد قدرت و رشوه خیلی رایج است.»
![]() |







برهان: امروزه زنان در آمریکا میتوانند اغلب مناصب و مسؤولیتهای نظامی را عهده دار شوند و دوشادوش مردان به وظایف خود عمل کنند. زنان نظامی آمریکا حتی به مأموریتهای مختلف در اقصی نقاط دنیا اعزام میشوند و در کشورهایی چون افغانستان، عراق، کره و .... حضور دارند. طی سالهای اخیر، میزان به کارگیری زنان در ارتش این کشور به شدت افزایش یافته است و در حال حاضر بیش از 15 درصد از پرسنل نظامی آمریکا را زنان تشکیل میدهند[1].
سؤال مهمی که در این ارتباط به ذهن متبادر میشود این است که آیا اساساً روحیّهی زنان با جنگ، قتل و کشتار که شیوهی خاص ارتش آمریکا است، سازگاری دارد؟ آیا جنگیدن و کشتن طرف مقابل نیاز به ظرافت خاص دارد که زنان باید آن را به انجام برسانند؟ آیا در عرصهی عمل، زنان نظامی توانستهاند همچون مردان دست به عملیّاتهای نظامی گسترده، کشتار نیروهای به اصطلاح دشمن، بمباران مواضع طرف مقابل و ... بزنند؟ تحقیقات خود آمریکاییها نشان میدهد که جواب سؤالات یاد شده همگی منفی است و واقعیّات طور دیگری است.
روی دیگر واقعیت
فوریهی سال 2011 میلادی، ماجرایی رخ داد و باعث گردید که توجهها بیش از پیش به سؤالاتی نظیر سؤالات یاد شده متمرکز شود و نفس حضور زنان در ارتش آمریکا زیر سؤال رود. در این ماه، چند تن از نظامیان زن آمریکا با طرح شکایتی در دادگاه این کشور، پنتاگون را متهم به نادیده گرفتن آمار تکان دهندهی تجاوز به زنان در ارتش این کشور کردند. همچنین «رابرت گیتس»، وزیر دفاع وقت و «دونالد رامسفلد» وزیر سابق دفاع این کشور، نیز متهم شدند که نهاد تحت مدیریت آنها خشونت برضد زنان و تجاوز به آنها را پذیرفته و این اقدامها را فقط نظاره میکند[2]. حتی روزنامهی «لسآنجلس تایمز» هم اعتراف کرده است که ارتش آمریکا تجاوز، آزار و اذیّت جنسی زنان را نادیده میگیرد[3]. بر اساس آمارهای رسمی منتشر شده از سوی نهادهای رسمی و غیررسمی، یک سوم زنان نظامی آمریکا مورد تجاوز جنسی قرار میگیرند. افزون بر این، 70درصد از زنان نظامی نیز اظهار داشتهاند که از سوی همقطاران نظامی خود مورد آزار و اذیّت جنسی قرار گرفتهاند. بر طبق مطالعهای دیگر، در مجموع، 90 درصد از زنان شاغل در ارتش آمریکا به نوعی مورد آزار، اذیّت و خشونت جنسی قرار میگیرند. همچنین 90 درصد آنهایی هم که مورد تجاوز قرار میگیرند آن را به دلایلی گزارش نمیدهند[4].
آمار این خشونتها در شرکتهای نظامی خصوصی به مراتب بیشتر است و زنان بیشتری قربانی مطامع نظامیان مرد و عمدتاً فرماندهان ارشد خود میشوند. برای نمونه خانم «جونز» که در سال 2005 میلادی در عراق مورد تجاوز دسته جمعی همرزمان خود قرار گرفته بود آن را گزارش داد اما پاسخی که دریافت کرد این بود که برای چند روز در یک کانتینر محبوس و از داشتن آب، غذا و مواد دارویی و بهداشتی محروم شد[5].
مسألهی قابل تأمل اینجاست که آمار زنانی که توسط همرزمان خود مورد تجاوز و خشونت جنسی قرار میگیرند به مراتب بیشتر از کسانی است که توسط نیروهای دشمن کشته میشوند. اما مسألهی جالبتر این است که رسانههای جریان اصلی آمریکا تمایل یا توانایی پوشش این موارد را ندارند.[6]
آنچه که از خود مسألهی تجاوز مهمتر به نظر میرسد، میزان بالای قتل زنان بعد از اقدام به تجاوز و یا خودکشی آنان است. بر اساس آمارهای منتشر شده، میزان قابل توجهی از زنان نظامی آمریکا معمولاً به دلایل غیر جنگی و عمدتاً در ارتباط با مسألهی تجاوز میمیرند. تنها در سال 2008 میلادی و در عراق 94 نفر از زنان نظامی آمریکایی به این دلیل کشته شدهاند. این در حالی است که آمار منتشر شده معمولاًبسیار کمتر از آن چیزی است که در عالم واقع، روی میدهد[7].
رنگین پوستها قربانی تمایلات جنسی نظامیان آمریکا
«میروسلاوا فلورس» در مقالهای با عنوان «تجاوز به زنان آمریکای لاتین در ارتش آمریکا» گزارش مفصلی در خصوص زنانی ارایه داده است که از کشورهای آمریکای لاتین با هزاران رؤیا و امید به ارتش آمریکا پیوسته و درصدد اثبات خود به عنوان شهروند وفادار آمریکایی بودهاند تا اینکه بتوانند منبع درآمدی برای خود کسب کنند اما سرنوشتی که در انتظار آنهاست، بسیار تکان دهنده است. بر اساس تحقیقات نویسنده، طی سالهای اخیر، بسیاری از زنان رنگین پوستی که به استخدام ارتش آمریکا در آمدهاند توسط یهودیان نژادپرست و سفیدپوستان، مورد تجاوز قرار گرفتهاند. وی معتقد است که این زنان صرفاً به دلیل ایجاد تفریح و سرگرمی برای نظامیان سفید پوست و یهودی به استخدام درآمدهاند و به ابزار کامجویی آنان مبدل شدهاند. وی در ادامه با بررسی زندگی پنج نفر از رنگین پوستانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند، میافزاید راز کثیف پنتاگون و مقامهای آن از جمله «رامسفلد» و «پل ولفویتز» این است که رنگین پوستان را صرفاً برای تجاوز و به عنوان ابزار لذت برای نظامیان مرد به استخدام ارتش در میآورند[8].


![]()

مردم سیل زده پاکستان همچنان بدون کمک
Pakistan continues to inundate people with no help

لعنت بر تو ای سازمان حقوق بشر غربی.
Damn You, Western human rights organization.

دالایی لاما کجاست؟
Where is the Dalai Lama?

شیرین عبادی کجاست؟
Where is Shirin Ebadi?

اوباما کجاست؟
Where is Obama?

داعیه داران مادر ترزا و واتیکان بی بنیاد کجایید؟
Mother Teresa and the Vatican Dayh owners where are they?

The Star of David superimposed on the Third Reich flag.
Al-Yawm, November 30, 2005

The cartoon's headline: "The prison of Abu Ghureib - Baghdad".
Akhbar al-Khalij, May 21, 2004

A Jew is lighting the fire (Sharon), on which a pot full of water and
the Arab is boiling.
Al-Hayat al-Jadida, May 4, 2004

Blood Libel Cartoon - Jews Crushing Palestinians to drink their blood.




Al-Wafd, December 22, 2003


Al-Ahram weekly, April 1-7, 2004


Israeli Prime
Minister Ariel Sharon making out with Hitler.
Al-Ahram weekly, May 13-19, 2004


Ar-Rai, August 3, 2005
Anne Frank in
bed with Adoph Hitler.
Translation:
The book in the
left hand of the Jewish stereotype is the Torah
Israel Prime
Minister Ariel Sharon depicted as the Devil.
On
old man: "the 20th century"
Jew
as lice writes on the Arab’s headdress
“Normalization”
[Al-Hayat Al-Jadida
– Al-Watan April 23, 2000]




"The rights to continue the suppression of the Palestinians still exist."
Al-Hayat al-Jadida, April 17, 2005


Akhbar al-Khalij, December 25, 2003

Akhbar al-Khalij, December 22, 2003

Akhbar al-Khalij, December 20, 2003
[Al-Hayat
Al-Jadida, April 20, 2004]
Translation: The
Jewish/Israeli devil is saying:
Star
of David and Kippa (skullcap) on the Rat.
Translation:
Translation:
Al-Bayan, December 22,
2005 (United Arab
Emirates)
The
Jews/Israel control the US, who controls the UN.
Ar-Riyad, January 23, 2005
The cartoon's heading: "The sixtieth anniversary of the Holocaust."
Akhabar al-khalij, January 28, 2005


Akhbar al-Khalij, October 12, 2005
The USA is feeding the Arab whose eyes are closed
The US
is trying to shoot an arrow with a Star of David on its tip at the
"Koran".
Akhbar al-Khalij, June 9, 2005
The cartoon's heading: "The White
House!"
From the window: "Now our plan is clear!"
Akhbar al-Khalij, January 7, 2005
Israel as Octopus
[Al-Hayat Al-Jadida
April 17, 2000]
Israel the wolf is about to devour the new PA
government.
Text on man: European commissionership

Ar-Riyadh, November 28, 2003


On the sign on the right: "Palestine"
Jew/Israeli: "Terror acts!"
Ar-Ray, February 13, 2005 (Jordan.)

[Al-Hayat
Al-Jadida, Dec. 10, 2004]


[Al-Hayat
Al-Jadida, Feb. 5, 2005]
[Al-Hayat
Al-Jadida, Apr. 10, 2005]
Al-Watan, January 6, 2006 (Qatar)
Al-Yawm, December 1, 2005 (Saudi Arabia)
"The Future of the Relationship Between The
Palestinian Authority
and the Hammas," Al-Ahram,
July 27, 2005
Ar-Rai, November 5, 2005
Israel
as owls. [Al-Ayyam, June 17,
2003]
Israel
as a Centipede. [Al-Ayyam,
July 25, 2003]
Translation: "The
Western Media."
Al-Watan,
February 11,
2006 (Saudi Arabia)
The cartoon's headline: "American pressures".
Ad-Dustur, July 20, 2005
Al-Yawm, December 4, 2005
Arabnews, October 9, 2005
Al-Watan, September 19, 2005
Al-Watan, July 22, 2005

The Jew/Israeli is holding "the Israeli Nuclear Reactors."
"The West" is holding "the Iranian Nuclear Project"
and "the Korean Nuclear Project."
Akhbar al-Khalij, September 22, 2005 (Bahrain)

Akhbar al-Khalij, July 26, 2005
In a movie production, "terror" is decapitating the head of "Jordan"
(on the sign: "The series: the terror"). The Jew on the right is saying: "Action."
Al-Watan, November 13, 2005

Israel's hands are soaked in "Hariri's blood," while
pointing at Lebanon and saying: "The killer, the killer."
Al-Watan, October 21, 2005
شورای امنیت سازمان ملل متحد شب گذشته با تصویب قطعنامهای درباره بحران اخیر در خاورمیانه ضمن ابراز نگرانی از ادامه خصومتها در لبنان خواستار توقف درگیری نظامی بین رژیم صهیونیستی و حزب الله لبنان شد.

به گزارش فارس، متن كامل قطعنامه 1701 مذكور كه شامل پاراگرافهای مقدماتی (PP) و پارگرافهای عملی (OP) است به شرح زیر است:
شورای امنیت سازمان ملل،
PP1) با یادآوری همه قطعنامههای قبلی درباره لبنان بخصوص قطعنامه 425 (1978)، 426 (1978)، 520 (1982)، 1559 (2004)، 1655 (2006)، 1680 (2006) و 1697 (2006) و 1697 (2006) بعلاوه همه بیانیههای ریاست شورا درباره اوضاع لبنان بخصوص بیانیه 18 ژوئن 2000، 19 اكتبر 2004، 4 مه 2005، 23 ژانویه 2006 و 30 ژوئیه 2006.
PP2) با ابراز نهایت نگرانی از ادامه خصومتهای فزاینده در لبنان و اسرائیل از زمان حمله حزبالله در 12 ژوئیه 2006 كه تاكنون به مرگ صدها نفر و زخمی شدن دو طرف، وارد آمدن خسارات فراوان به زیرساختهای مدنی شده و صدها هزار نفر را بیخانمان كرده است،
PP3) بر ضرورت خاتمه خشونتها تاكید میكند اما در عین حال بر ضرورت رسیدگی فوری به عواملی كه به بحران اخیر منجر شد از جمله آزادی بدون قیدوشرط سربازان ربوده شده اسرائیلی تصریح میكند.
PP4) با در نظر گرفتن حساسیت موضوع زندانیان و ترغیب تلاشها در حلو فصل فوری موضوع زندانیان لبنانی در اسرائیل،
PP5) از تلاشهای نخستوزیر لبنان و تعهد دولت این كشور در طرح هفت موردی برای تعمیم حاكمیت خود بر همه تمامیت ارضی این كشور از طریق نیروهای مسلح مشروع به گونهای كه دیگر هیچگونه سلاحی بدون موافقت دولت لبنان وجود نداشته باشد و كسی جز دولت دارای لبنان دارای حاكمیت نباشد، استقبال میشود و همچنین از تعهد این دولت به نیروهای سازمان ملل و با در نظر داشتن درخواست این دولت در این طرح برای خروج فوری نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان،
PP6) شورا مصمم است كه خروج این نیروها در اسرع وقت انجام شود
PP7) با در نظر گرفتن نكات پیشنهاد شده در طرح هفتگانه در ارتباط با مزارع شبعا
PP8) از تصمیم یكپارچه و واحد دولت لبنان در 7 اوت 2006 برای استقرار نیروهای مسلح لبنان به تعداد 15 هزار نفر در جنوب لین كشور همزمان با خروج نیروهای اسرائیلی به پشت خط آبی استقبال میكند و از UNIFIL(یونیفیل) درخواست میشود كه نیروهای بیشتری برای كمك اعزام دارد، به منظور تسهیل ورود نیروهای مسلح لبنان به منطقه و تاكید بر نیت آن برای تقویت نیروهای مسلح لبنان با استفاده از امكانات مورد نیاز برای انجام وظایف محوله،
PP9) با آگاهی از مسئولیتهای آن برای كمك به دستیابی به آتشبس دائم و راهكار بلندمدت برای این مناقشه،
PP10) با تایید این امر كه اوضاع لبنان برای صلح و امنیت بینالمللی یك تهدید محسوب میشود.
OP1) خواستار توقف كامل خشونتها و بخصوص توقف فوری همه حملات از سوی حزبالله و توقف فوری همه عملیات نظامی توسط اسرائیل میشود.
OP2) با استناد به توقف كامل خشونتها، همانگونه كه در پاراگراف 11 درج شده است از دولت لبنان و یونیفیل میخواهد كه نیروهای خود را در كنار هم در تمام مناطق جنوب مستقر كنند و از دولت اسرائیل میخواهد كه همزمان با آغاز استقرار این نیروها، نیروهای خود را به موازات آن از جنوب لبنان خارج كند.
OP3) بر اهمیت تعمیم كنترل دولت لبنان بر خاك این كشور بر اساس مفاد قطعنامه 1559 و 1680 و مفاد توافق طائف تاكید میكند تا این دولت كنترل كامل بر تمامیت ارضی را به گونهای در دست گیرد به طوری كه هیچ سلاحی بدون موافقت دولت لبنان وجود نداشته باشد و هیچ قدرتی غیر از دولت لبنان حاكمیت نداشته باشد.
OP4) بر حمایت قاطع خود بر رعایت خط آبی مجدداً تاكید میكند.
OP5) همچنین بر حمایت قاطع خود همانگونه كه در همه قطعنامههای مرتبط پیشین تاكید شده، تصریح میكند تا یكپارچگی، حاكمیت و استقلال سیاسی لبنان در حدود مرزهای به رسمیت شناخته شده بینالمللی آن رعایت شود همانگونه كه در 23 مارس 1949 در توافق جامع مرزی اسرائیل و لبنان آمده است.
OP6) از جامعه بینالملل میخواهد اقدام فوری را برای تعمیم كمكهای مالی و انساندوستانه خود به مردم لبنان از جمله از طریق تسهیل بازگشت امن افراد بیخانمان تحت اختیار دولت لبنان انجام دهد. خواستار بازگشایی فرودگاهها، بنادر مطابق با مفاد پاراگراف 14 و 15 میشود و همچنین از جامعه بینالملل میخواهد كمكهای بیشتری در آینده برای مشاركت در توسعه و بازسازی لبنان داشته باشد.
OP7) تایید میكند كه همه طرفها مسئول تضمین این امر هستند كه هیچ اقدامی بر خلاف پاراگراف 1 صورت نگیرد كه ممكن است تاثیر منفی بر حل بلند مدت، دستیابی به امور انساندوستانه به مردم از جمله عبور امن كاروانهای حامل كمكهای انساندوستانه و یا بازگشت امن و داوطلبانه افراد بیخانمان داشته باشد و از همه طرفها میخواهد كه به این مسئولیتها تمكین كرده و با شورای امنیت همكاری كنند.
OP8) از اسرائیل و لبنان میخواهد از آتشبس فوری و راه حل بلند مدت بر اساس مبانی و عناصر زیر حمایت كنند:
- رعایت كامل خط آبی از سوی دو طرف
- اجرای ترتیبات امنیتی برای جلوگیری از سرگیری خصومتها از جمله تشكیل منطقه عاری از پرسنل نظامی، داراییها و تسلیحات غیر از آن چه كه در اختیار دولت لبنان است میان خط آبی و رودخانه لیتانی و استقرار نیروهای یونیفیل همانگونه كه در پاراگراف 11 مجوز آن صادر شده است.
- اجرای كامل مفاد و شروط مرتبط با توافق طائف و قطعنامه 1559 (2004) و 1680 (2006) كه در آن خلع سلاح همه گروههای مسلح را در لبنان ملزم كرده است به گونهای كه پیرو تصمیمات كابینه لبنان در 27 ژوئیه 2006 هیچ سلاح و حاكمیتی در لبنان به جز سلاح و حاكمیت دولت لبنان وجود نداشته باشد.
- هیچ نیروی خارجی در لبنان بدون موافقت دولت این كشور حضور نداشته باشد
- هیچ خرید و فروش تسلیحاتی و مواد مرتبط به لبنان بجز مواردی كه با مجوز دولت باشد، در كار نباشد.
- همه نقشههای باقیمانده از زمینهای مینكار گذاشته شده در لبنان كه در اختیار اسرائیل است در اختیار سازمان ملل قرار گیرد.
OP9) از دبیر كل سازمان ملل دعوت به عمل میآید كه از تلاشها برای تضمین هر چه زودتر توافقهای اصولی احتمالی از سوی دولت لبنان و دولت اسرائیل بر اساس مبانی و عناصر راه حل بلندمدتی كه در پاراگراف 8 درج شده است، حمایت كند و اعلام دارد كه بطور فعالی در كار مشاركت داشته باشد.
OP10) از دبیر كل سازمان ملل میخواهد كه رایزینیهای لازم را با بازیگران بینالمللی مرتبط و احزاب مربوطه انجام داده و پیشنهادهایی برای اجرای مفاد مرتبط در توافق طائف، قطعنامه 1559و 1680 از جمله خلع سلاح ارایه كرده و جزئیات مربوط به مرزهای بینالمللی لبنان بخصوص مناطقی كه در آن مناقشات مرزی و ابهام وجود دارد از جمله رسیدگی به مسئله مزارع شبعا را ارایه كرده و این پیشنهادها را ظرف 30 روز به شورای امنیت ارایه كند.
OP11) به منظور تامین و تقویت نیروها از نظر تعداد، تجهیزات و اختیارات و دامنه عملیات تصمیم گرفته شد كه مجوز لازم برای افزایش تعداد نیروها برای تقویت یونیفیل به تعداد 15 هزار نیرو صادر شود و این نیروها میتوانند علاوه بر اختیاراتی كه به آنها در قطعنامههای 425 و 426 در سال 1978 داده شده است اقدامات زیر را نیز انجام دهند.
a) بر توقف خصومتها نظارت كنند
b) در كنار نیروهای مسلح لبنان همزمان با استقرار آنها در سراسر جنوب لبنان از جمله خط آبی قرار گیرند و آنها را همراهی كنند و همزمان با آن اسرائیل نیروهای مسلحش را از لبنان همانگونه كه در پاراگراف 2 آمده است، خارج كند.
c) فعالیتهای خود را در ارتباط با پاراگراف 11b با دولت لبنان و دولت اسرائیل هماهنگ كنند
d) كمكهای خود را در دسترسی امور انساندوستانه به مردم غیرنظامی تعمیم داده و به بازگشت داوطلبانه و امن بیخانمانان كمك كند
e) به نیروهای مسلح لبنان كمك كند تا اقدامات لازم را برای تدوین ایجاد منطقهای كه در پاراگراف 8 به آن اشاره شده انجام دهد
f) به دولت لبنان به تقاضای این دولت كمك كند تا پاراگراف 14 به مرحله اجرا درآید
OP12) اقدام در جهت حمایت از درخواست دولت لبنان به منظور استقرار نیروهای بینالمللی برای كمك به جاری شدن حاكمیت آن به همه خاك این كشور صورت گیرد و به یونیفیل مجوز داده میشود كه همه اقدامات لازم را در منطقه برای استقرار نیروهایش براساس اختیارات آن انجام دهد تا از مناطق عملیاتی آن برای انجام فعالیتهای خصمانه به هیچ وجه استفاده نشود و در برابر تلاشهایی كه با استفاده از زور به منظور جلوگیری از اجرای وظایف آن مطرح میشود ایستادگی كند و از كاركنان سازمان ملل، تاسیسات، تجهیزات و بناهای وابسته به این نهاد حفاظت كرده و امنیت و آزادی عمل كاركنان، امدادرسانان را بدون غرضورزی علیه مسئولیتهای دولت لبنان فراهم آورد و از غیرنظامیانی كه مورد تهدیدهای فوری و خشونت فیزیكی قرار دارند، حمایت كند.
OP13) از دبیر كل سازمان ملل میخواهد كه فوراً تدابیر لازم را برای تضمین این امر به كار گیرد كه یونیفیل بتواند عملكردی را به انجام رساند كه در این قطعنامه خواسته شده است و از كشورهای عضو میخواهد كه مشاركت لازم را با یونیفیل داشته باشند و به درخواستهای كمكی كه از سوی نیروهای آن ارایه میشود بطور مثبت پاسخ گویند. شورای امنیت تشكر عمیق خود را از همه كسانی كه در گذشته در یونیفیل مشاركت داشتهاند، اعلام میدارد
OP14) از دولت لبنان میخواهد كه امنیت مرزهایش و دیگر مبادی ورودی را تامین كند تا از ورود اسلحه و دیگر وسایل مرتبط بدون موافقت دولت جلوگیری به عمل آید و از یونیفیل میخواهد كه بر اساس پارگراف 11 به دولت لبنان با توجه به درخواست آن كمك كند.
OP15) گذشته از این تصمیم گرفته شد همه كشورها باید تدابیر لازم را برای جلوگیری از استفاده از اتباع، خاك و یا كشتیها و هواپیماهای دارای پرچم این كشورها در امور زیر انجام دهند:
a) جلوگیری از خرید و فروش هر گونه سلاح و مواد مربوطه از هر نوع توسط هر فرد و یا اشخاص از جمله خرید تسلیحات و مهمات، خودروها و تجهیزات نظامی، تجهیزات شبهنظامی، قطعات یدكی وسایل ذكر شده صرفهنظر از این كه از خاك آنها انجام شده باشد یا خیر.
b) جلوگیری از صدور مجوز مربوط به آموزش و كمك فنی مربوط به ساخت، نگهداری و استفاده از مواردی كه در بند بالا از آن نام برده شده است به هر فرد و اشخاصی در لبنان، بجز آن دسته از محدودیتهایی كه بر تسلیحات و مواد مرتبط، آموزشها و كمكهایی اعمال نمیشود كه مجوز آن باید از سوی دولت لبنان و یا از سوی یونیفیل و بر اساس پاراگراف 11 صادر شده باشد.
OP16) تصمیم گرفته شد كه اختیارات یونیفیل تا 31 اولت 2007 تمدید شود و اعلام میشود كه در نظر است در قطعنامهای ثانوی، جزئیات اختیارات و اقداماتی كه برای اجرای آتشبس دایمی و راهحل پایدار لازم است، اعلام شود.
OP17) از دبیر كل سازمان ملل میخواهد به شورای امنیت در ظرف یك هفته درباره اجرای این قطعنامه گزارش دهد.
OP18) بر اهمیت و ضرورت دستیابی به یك صلح عادلانه، جامع و پایدار در خاورمیانه بر اساس قطعنامههای مرتبط از جمله قطعنامههای 242(1976) در 22 نوامبر 1967 و 338 (1973) در 22 اكتبر 1973 تاكید میكند.
OP19) تصمیم گرفته شد كه حضور فعال درباره این مسئله ادامه یابد.
«ميلوشويچ» مرد. خبر مرگ ديكتاتور سرنگونشده صربستان كه جهان به درستي وي را «قصاب بالكان» ميشناسد، به همين سادگي و در همين دو كلمه اعلام شد. قصاب بالكان كه در تفاهم پشت پرده با آمريكا، روسيه و اروپا مأمور كشتار مسلمانان استقلالطلب بوسني شد و هزاران بوسنيايي مسلمان را كه همچون اهالي مقدونيه و كرواسي، استقلال از يوگسلاوي فروپاشيده را ميخواستند، قتلعام كرد.
دوستم آیا هیچ می دانستی انگزیسیون که می گویند (تفتیش عقاید) در زمان پدران همین قصابان
موقعی که اسپانیا و اروپا از دست مسلمین سقوط کرد به راه افتاد تا نژادی از جنس
محمد صلی الله علیه و آله باقی نماند.
برخي تحليلگران معتقدند، دوستان ديروز قصاب بالكان با فرستادن وي به دنياي ديگر، از افشاگريهايي كه وي قرار بود در محاكمه چند ماه آينده خود در دادگاه جنايات جنگي به زبان بياورد جلوگيري كردند.
به گزارش «سي.ان.ان»، دادستان دادگاه لاهه گفت: مرگ اسلوبودان ميلوسويچ، بدبختي بزرگي براي عدالت است و رسيدگي به جرايم ساير جنايتكاران جنگي را ضروريتر از هر زمان ديگري نشان ميدهد.
«كارلا دل پونته»، يك روز پس از مرگ رهبر سابق يوگسلاوي در سلول وي به خبرنگاران گفت كه قربانيان با مرگ وي، از اجراي عدالت كه استحقاق آن را داشتند، محروم شدند. او گفت: اين بدبختي بزرگي براي عدالت است كه اين دادگاه بدون صدور رأي و نتيجهاي، ناتمام ماند.
من به پونته می گویم هیچ کس از حقش محروم نشده تو و امثال تو و اربابانتان که هنوز به هر بهانه ای مسلمانان را می کشید هنوز زنده اید
من از خدا دادخواهی می کنم نه از دادگاه های کذایی شمادادگاه جنايات جنگي لاهه در حال تحقيق در مورد مرگ ميلوسويچ 64 ساله است كه روز شنبه، جسد بيجانش در تختخوابش در زندان شونينگن پيدا شد.
دلپونته گفته، مرگ ميلوسويچ محاكمه و دستگيري افرادي مانند «رودوان كراوزيچ»، رهبر سابق بوسني و «راتكو ملاويچ» از افسران ارشد وي در زمان جنگهاي بوسني را ضروريتر ميكند. اين دو، طراح كشتار هشت هزار مسلمان صربرنيستا در جولاي سال 1959 بودند.
خانواده و هواداران ميلوسويچ دادگاه لاهه را در مورد مرگ وي مقصر ميدانند. «زدنكو تومانويچ» وكيل ميلوسويچ اعلام كرده كه آنان قصد مسموم كردن وي را داشتهاند.
چرا نه حتما داشته اند چرا که با اشاره ای تمام چهره ی ناپاک اربابانش را به دنیا نشان می دادمقامات درخواست تومانوويچ را براي انجام كالبدشكافي در روسيه كه خانواده ميلوسويچ در آنجا زندگي ميكنند، رد كردهاند و يك تيم پزشكي هلندي با نظارت نمايندگان بلگراد، كالبدشكافي را در هلند انجام خواهند داد.
اين در حالي است كه سايت مسكونيوز به نقل از سخنگوي دوماي روسيه اعلام كرده كه عدم موافقت مسئولان دادگاه ميلوسويچ براي گذراندن يك دوره درماني در روسيه، باعث گرفتن حق حيات از وي شده است.
«لوبوف اسليسكا» تأكيد كرد كه پزشكان وي از وضعيت نامطلوب سلامتي وي اطلاع داشتهاند و گفت كه مسكو چندين بار خواسته بود تا وي براي درمان به روسيه منتقل شود. وي مستقيما مسئولان دادگاه را مسئول مرگ وي دانست و خواستار استانهاي آنان شد. از ديدگاه وي مرگ ميلوسوويچ شايستگي دادگاه جرايم سازمان ملل را به شدت زير سؤال ميبرد.
مرگ ميلوسويچ تنها چند ماه پيش از به نتيجه رسيدن دادگاه وي روي داد كه مدت چهار سال است ادامه دارد. محاكمه وي كه از فوريه 2002 آغاز شده بود، وي را مجبور به دفاع در قبال 66 مورد اتهام نسلكشي در كرواسي، بوسني و كوزوو كرده بود. دادگاه چندين بار به خاطر وضعيت نامطلوب جسماني و قلبي ميلوسويچ متوقف شده بود.
مرگ ميلوسويچ باعث موضعگيريهاي متفاوتي شده است. «بوريس تاديچ»، رئيسجمهور صربستان با خانواده ميلوسوويچ ابراز همدردي كرده در حالي كه «پدي اشرون»، نماينده بوسني و هرزگوين، ميلووسويچ را فردي خوانده كه ملت بزرگ صرب را به بحراني فاجعهآميز و شرمساركننده كشانده است.
ميلووسويچ در خلأ قدرت ايجاد شده پس از جنگ جهاني دوم و مرگ «مارشال تيتو»، ديكتاتور سابق يوگسلاوي، خود را به عنوان رهبر سياسي يوگسلاوي مطرح كرد و در سال 1990، رئيسجمهور منتخب صربستان شد و تا سال 2000 به حكومتش ادامه داد.
وي در سال 2001 به لاهه منتقل شد و در سال 2002 محاكمه وي آغاز شد. وي به خاطر پاكسازيهاي قومي و جرايم عليه بشريت و نسلكشي لقب «قصاب بالكان» را گرفته بود.
او مرتبا همه اتهامات صدور دستور آدمكشيها و تجاوزها را رد كرده و اعلام كرده بود كه وي تنها از مردم صرب عليه ترور دفاع ميكرده است.
وي آخرين بار در 1 مارس با وضعيتي خوب در دادگاه ظاهر شد. در 22 فوريه از بروز مشكلات و ايجاد صدايي رعدآميز در سرش شكايت كرد. وي همزمان با سردرد داراي مشكلاتي در شنوايي شده بود و روز بعد از آن، به علت عدم وضعيت جسماني مطلوب، موفق به ادامه جلسه دادگاه نشد. وي طبق دستور دادگاه، مورد معاينه پزشك دادگاه قرار گرفت.
مرگ ميلوسويچ يك روز پيش از سومين سالگرد ترور «زوران دژينيچ» نخستوزير شورشيان صرب روي ميدهد. بابيچ در حال گذراندن دوره محكوميت سيزده ساله خود به خاطر ارتكاب جنايات جنگي در يكي ديگر از سلولهاي نزديك ميلوسويچ بود.
به نوشته «نيوزويك»، تاكنون صحبتي در مورد زمان انتقال جسد ميلوسويچ به صربستان براي انجام مراسم تدفين منتشر نشده است.
كارشناسان معتقدند: مرگ ميلوسويچ باعث خواهد شد تا دولت مركزي صربستان در مورد تحويل دادن ملاويچ به لاهه دچار ترديد شود. اتحاديه اروپا تهديد كرده، در صورتي كه تا يك ماه ديگر وي دستگير نشود، كليه مذاكراتش را متوقف ميكند.
آن زمان که شکم ها دریده می شد آن زمان که دخترکان معصوم از ترس تجاوز خود را از
درختان بهشت حلق آویز می کردند آن موقع هشدارها مرده بود
مرگ ميلوسوويچ در زمان حساسي براي صربستان رخ داد، در حالي كه كوزوو در حال به دست آوردن استقلال و پيروزي بر صربستان بوده و مونتهنگرو هم براي جدايي از بلگراد، در ماه مي همهپرسي برگزار خواهد كرد.
اين دادگاه به علت طولاني شدن زمان آن نسبت به دادگاه نورنبرگ در بعد از جنگ جهاني دوم كه يك سال طول كشيد، به شدت مورد انتقاد بود و در حالي كه تنها چند ماه تا صدور رأي دادگاه باقي مانده بود، با مرگ ميلوسويچ اين پرونده ناتمام ماند.
صدور رأي در اين دادگاه، از لحاظ حقوق بينالملل نيز بسيار حايز اهميت بوده، چراكه اين دومين دادگاه رسيدگي به جنايات جنگي و جرايم عليه بشريت بوده و از لحاظ ايجاد رويه قضائي در اين مورد و استناد دادگاههاي بعدي به آن (مانند دادگاه صدام) ميتوانست بسيار مهم و قابل اهميت باشد.

پس از لابي نخستوزير رژيم صيهونيستي عليه كشورمان، دبيركل سازمان ملل قول داد كه تضمين كند بيانيه شوراي امنيت عليه ايران «قاطع و صريح» باشد.
به گزارش ايسنا به نقل از خبرگزاري «آسوشيتدپرس»، كوفي عنان در تماس تلفني با «ايهود المرت»، نخستوزير موقت رژيم صهيونيستي اظهار داشت: بدين ترتيب فرصتي براي يافتن كانالي ديپلماتيك در مواجهه با ايران فراهم خواهد شد.
اظهارات عنان در تماس با اين مقام صهيونيست در حالي مطرح ميشود كه تلآويو تاكنون با امضا نكردن پيمان منع گسترش سلاحهاي هستهاي قادر به مخفي نگاه داشتن تسليحات هستهاياش از جامعه بينالمللي شده و هيچ سازمان بينالمللي نيز با وجود نگراني كشورهاي منطقه كاري را براي مهار اين رژيم انجام نداده است.
در واشینگتن نام جك آبرامف با قدرت، ثروت و اكنون با رسوایى عجین شده است. لابى گر سابق كنگره ایالات متحده آمریكا در مقابل دادگاه شهر واشینگتن به گناه خود مبنى بر كلاهبردارى از چند قبیله سرخ پوست اعتراف كرد تا راه براى تحقیقات بیشتر درباره فساد در كنگره هموار شود. آبرامف و همكارش كه زمانى به نمایندگى از سوى اشخاص و موسسات خصوصى نزد نمایندگان كنگره لابى مى كردند، میلیون ها دلار از چندین قبیله سرخ پوستان بومى كلاهبردارى كرده اند. این پول ها در اختیار حداقل ۲۰ تن از نمایندگان كنگره آمریكا قرار گرفت كه برخى از این افراد جزء سرشناس ترین رهبران قوه قانونگذارى ایالات متحده به شمار مى آیند.
ماجراى آبرامف بزرگترین رسوایى مالى پس از واترگیت را رقم زده است. از یك سو ستاد انتخاباتى جورج بوش در سال ۲۰۰۴ به دریافت كمكهاى غیرقانونى از تیم آبرامف متهم شده و از سوى دیگر هر دو حزب جمهوریخواه و دموكرات درگیر این رسوایى شدند. این مسئله سبب شده است كه هیچ یك از دو حزب عمده آمریكا نتواند دیگرى را به رشوه گیرى متهم كند و به اتهامات مشابه متهم نشود.
افشاى پرداخت رشوه به نمایندگان كنگره در آغاز سالى صورت گرفت كه قرار است در اوایل ماه نوامبر همین سال انتخابات میان دوره اى كنگره برگزار شود. از آنجا كه جمهوریخواهان بیش از دموكرات ها در این ماجرا درگیر هستند، چنین به نظر مى رسد كه نامزدهاى این حزب بیش از رقیب در نوامبر دچار مشكل شوند. به ویژه اینكه پیش از این كاخ سفید تام دیلى رهبر اكثریت جمهوریخواه مجلس نمایندگان را به اتهام مشابه از دست داده است. در حقیقت همین دیلى بود كه با زدوبندهاى غیرقانونى در جریان انتخابات سال ۲۰۰۴ ایالت تگزاس، جمهوریخواهان را با مشكل مواجه كرد. تاریخچه فعالیت لابى ها به نخستین سالهاى تاسیس كشور ایالات متحده آمریكا و تشكیل نخستین كنگره این كشور باز مى گردد. ریشه لغوى این واژه از كلمه

Lobbying به معناى راهرو و دالان نشات گرفته است. وجه تسمیه آن در وجود راهروهاى ساختمان كاپتال هیل Copetal Hillمكان تشكیل جلسه كنگره ایالات متحده آمریكا است. در سالهاى اولیه استقلال ایالات متحده در زمان تشكیل جلسات مجالس نمایندگان و سنا، افرادى به نمایندگى از گروه ها و تشكلهاى خاص در راهروهاى ساختمان كاپتال هیل حاضر مى شدند و با بحث و گفت و گو و سخنرانى تلاش مى كردند دیدگاه نمایندگان را آن گونه كه منافع آنان اقتضا مى كرد، تغییر دهند. این افراد بعدها به لابى كنندگان Lobbyer یا Lobbyist معروف شدند و از آن هنگام تاكنون موثرترین گروههاى تاثیرگذار در روند تصمیم گیرى ایالات متحده آمریكا بوده اند.
این افراد كه در ابتدا بدون تشكل و انفرادى عمل مى كردند، در طول زمان سازماندهى خاص پیدا كردند و از مكانیسمهاى كاملاً موثر بهره مند شدند. در طول قرن نوزدهم، این گروهها و افراد به شكل تقریباً غیررسمى و بعضاً پنهانى عمل مى كردند. اما از آنجا كه پول كلانى در راه رسیدن به اهداف خود هزینه مى كردند از سوى مقامات دولتى به عنوان یكى از واقعیتهاى ساختار سیاسى اجتماعى متكثر و پلورالیست ایالات متحده تلقى شدند. در تمام آن سالها، لابى كردن به عنوان یك ضدارزش در سطح جامعه به ویژه درمیان طبقات متوسط در نظر گرفته مى شد، چرا كه همواره لابى كردن را مترادف با خریدارى كردن منافع ملى و جمعى به قیمت منافع فردى مى دانستند. بسیارى معتقد بودند كه لابى ها در جریان انتخابات با پرداخت پولهاى كلان، نامزدهاى مورد نظر خود را وارد كنگره و یا حتى دستگاه دولتى مى كنند و در ازاى این كمكهاى سخاوتمندانه، قوانین را به نفع خود و یا گروههاى مورد نظر تغییر مى دهند.

اما به تدریج با قانونمند شدن فعالیت لابى ها در كنگره، نگرش منفى نسبت به این گروه ها تغییر كرد. در سال ۱۹۴۶ در پى یك سرى رسوایىهاى مالى در میان نمایندگان كنگره كه از دریافت رشوههاى كلان از سوى لابى ها پرده برداشت، «قانون تنظیم فعالیت لابى ها» به تصویب رسید. براساس این قانون كلیه لابىهاى كنگره ملزم به ثبت قانونى شدند. همچنین مقرر شد لابى ها فعالیت مالى خود را طى سال گزارش دهند و میزان پولهاى هزینه شده براى تائید و یا رد یك قانون را اعلام كنند. بدین طریق مقامات رسمى مى توانستند از میزان دریافت پول از سوى نمایندگان براى راى دادن آگاه شوند. با این قانون، دریافت پول توسط نمایندگان كنگره قانونى شد و تا حدود بسیار زیادى در نگرش منفى نسبت به عملكرد لابى ها تجدیدنظر حاصل شد.
رسوایى واترگیت در سال ۱۹۷۴ كه رئیس جمهورى ریچارد نیكسون را به دلیل شنود غیرقانونى مقر حزب دموكرات و همچنین دریافت اعانات كلان در جریان انتخابات ریاست جمهورى مجبور به استعفا كرد، یك بار دیگر خشم عمومى را نسبت به شیوههاى غیرقانونى لابى ها برانگیخت. به دنبال اوج گیرى اعتراض افكار عمومى علیه روابط پشت پرده سیاستمداران با محافل قدرت و ثروت، كنگره قانون جدیدى را درخصوص فعالیت لابى ها به تصویب رساند. قانون رقابتهاى انتخاباتى فدرال (FECA) در سال ۱۹۷۴ تصویب شد و نظم جدیدى را در مورد فعالیت لابى ها ایجاد كرد. این قانون سه هدف را دنبال مى كرد: اول اینكه نهادهاى عمومى را براى انتخابات ریاست جمهورى ایجاد كند.
دوم، محدودیت محكمى براى میزان كمك گروهها و افراد نامزدهاى انتخاباتى مقرر سازد و نهایتاً میزان هزینههاى انتخاباتى توسط نامزدها را محدود كند. در فصل مربوط به انتخابات، میزان و محدودیتهاى مالى اعانه دهندگان و حجم كمك دولت فدرال به نامزدهاى انتخابات به تفصیل عنوان شد. اما آنچه كه این قانون درخصوص فعالیت لابى ها تصویب كرد، تاسیس سازمانهایى به نام «كمیتههاى اقدام سیاسى» ((PAC بود كه به طور قانونى جانشین لابى هاى كنگره شدند. تا پیش از تصویب قانون FECA تنها ۱۱۳ لابى در كنگره فعالیت داشت اما بلافاصله پس از تصویب این قانون و تشكیل كمیته اقدام سیاسى، تعداد لابى در سال ۱۹۷۴ تقریباً ۶ برابر افزایش یافت و به رقم ۶۰۸ عدد رسید. در دهه ۱۹۹۰ با مطرح شدن موضوعات جدید اجتماعى از جمله مسائل حقوق بشر و محیط زیست، تعداد PAC ها به بیش از ۴۰۰۰ گروه افزایش یافت.

كمیتههاى اقدام سیاسى مجاز هستند در ازاى جلب موافقت نمایندگان كنگره و یا علیه لوایح و طرحها، به آنان پول پرداخت نمایند. این مبلغ براى افراد اعانه دهنده حداكثر ۱۰۰۰ دلار در هر مرحله از انتخابات و براى سازمان ها و گروههاى اعانه دهنده حداكثر ۵۰۰۰ دلار در نظر گرفته شده است. اما درخصوص اینكه چه تعداد PAC مى توانند به یك نامزد و یا یك نماینده پول پرداخت كند، هیچ محدودیتى وجود ندارد. براساس آمارهاى موجود، سناتورها تقریباً ۲۵ درصد و نمایندگان مجلس نمایندگان تا ۴۰ درصد هزینههاى انتخاباتى خود را از طریق دریافت اعانه از سوى PAC ها تامین مى كنند. در انتخابات سال، ۱۹۹۶ PACها مجموعاً بیش از ۲۴۰ میلیون دلار براى رقابتهاى انتخاباتى پول به نامزدهاى ریاست جمهورى و كنگره پرداخت كردند. این حجم عظیم اعانات بیانگر نقش و نفوذ غیرقابل انكار گروههاى ذى نفوذ و لابىهاى كنگره در نظام سیاسى ایالات متحده آمریكا است. آنان حتى بخشى از هزینههاى انتخاباتى احزاب را نیز تامین و نظرات خود را به عنوان شعارهایى انتخاباتى از سوى آنان مطرح مى كنند.
در این میان بیشترین سهم در پرداخت اعانه به نامزدها و احزاب در جریان انتخابات را گروههاى ذى نفوذ اقتصادى و صنعتى بر عهده دارند كه عمدتاً از طریق PAC ها عمل مى كنند. توان مالى عظیم شركتهاى تولیدى _ صنعتى و یا حتى اتحادیههاى كارگرى موجب گشته كه بخش وسیعى از تحولات سیاسى اجتماعى ایالات متحده آمریكا براساس سلایق و منافع خاص آنان شكل گیرد.
این وابستگى دوجانبه مستحكم و دیرینه، چهره واقعى نظام سیاسى ایالات متحده را به تصویر مى كشد. سناتورها به نسبت نمایندگان مجلس اعانات بیشترى را از PAC ها دریافت مى كنند چرا كه نقش و نفوذ مجلس سنا در بسیارى از موضوعات و تصمیم گیرى ها در مقایسه با مجلس نمایندگان بیشتر است و آراى یك سناتور چه بسا چند برابر آراى نمایندگان مجلس نمایندگان ارزش داشته باشد.
براساس تحقیقات و مطالعات گسترده در مورد عملكرد و شیوه تاثیرگذارى گروههاى ذى نفوذ به ویژه PAC ها مشخص شده است كه این گروهها در سالیان اخیر چانه زنى، مذاكره و ارائه اطلاعات فنى را بیش از سایر روش ها مد نظر دارند و در این راه نیز هزینههاى سنگینى متحمل مى شوند. این امر بیانگر آن است كه برپایى تظاهرات و تجمعات بعضاً خشونت آمیز، آن گونه كه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم توسط لابیست ها در بسیارى از شهرهاى بزرگ ایالات متحده به مرحله اجرا درمى آمد، در اوایل قرن بیست و یكم تاثیرگذارى خود را تقریباً از دست داده است. به همین دلیل برگزارى مسابقات گلف براى نمایندگان كنگره و یا دعوت برخى از آنان به شام به عنوان اتهامات آبرامف تلقى مى شود
امیرعلى ابوالفتح
روزنامه شرق