آن چه برای ایرانیان حرام است؛ اما برای انگلیسی ها حلال!

کارشناسان شبکه های وابسته به دولت های غربی؛ به خصوص بی بی سی فارسی و صدای آمریکا معمولا بر این مسأله تأکید می کنند که با توجه به هزینه های زیاد انرژی هسته ای، ایران باید به انرژی های خورشیدی و بادی روی آورد.

ادامه نوشته

جایزه نوبل، بخشی از ماشین تبلیغاتی غرب

فينيان کانينگام
بعد از اينکه طي اقدامي از پيش طراحي شده جايزه صلح نوبل امسال به گروه کارشناسان تسليحات شيميايي که به سوريه اعزام شده بودند اعطا شد، بهتر است که اين جايزه به جايزه تبليغاتي غرب تغيير نام پيدا کند.ديگر برندگان عجيب اين جايزه «معتبر» شامل متهم به جنايت جنگي، هنري کيسينجر وزير خارجه پيشين امريکا مي‌شود؛ فردي که در دهه ۷۰ ميلادي مسئول بمباران فراگير و نسل کشانه منطقه هندوچين بود.

ادامه نوشته

نگاهی به جنایتکاران سلاح‌های شیمیایی که جایزه صلح نوبل گرفته‌اند

نگاهی به جنایتکاران سلاح‌های شیمیایی که جایزه صلح نوبل گرفته‌اند
به بهانه اهدای جایزه صلح نوبل به سازمان منع سلاح‌های شیمیایی
نگاهی به جنایتکاران سلاح‌های شیمیایی که جایزه صلح نوبل گرفته‌اند.جایزه صلح نوبل ۲۰۱۳، به سازمان منع سلاح‌های شیمیایی اهدا شد؛ در حالی‌که سال‌های گذشته این جایزه به افراد و کشورهایی تعلق گرفته بود که خود از تولیدکنندگان و استفاده‌کنندگان بزرگ سلاح‌های شیمیایی بوده‌اند.

ادامه نوشته

استاد دانشگاه شیعه در کراچی پاکستان شهيد شد


مردان مسلح یک استاد دانشگاه شیعه را در کراچی پاکستان کشتند
حمل یک قربانی زخمی پاکستانی بر اثر حمله در ایالت خیبرپختونخواه پاکستان (تصویر آرشیوی)
دوشنبه 28 اسفند 1391 | 17:13

به گزارش پرس تي‌وي، شبه نظاميان وابسته به طالبان يک استاد دانشگاه شيعه را در شهر کراچي واقع در جنوب پاکستان کشتند.


مقامات پاکستاني گفتند، مردان مسلح روز دوشنبه (۲۸ اسفند، ۱۸ مارس) به روي يک شاعر و مداح اهل بيت (ع) مدير مدرسه و استاد دانشگاه به نام پروفسور سيد سبط جعفر زيدي تقوي در منطقه لياقت آباد واقع در بزرگترين شهر پاکستان آتش گشودند.

اين حمله جديدترين مورد از سري حملات عليه شيعيان پاکستان طي هفته‌هاي اخير است.

اين حمله در حالي رخ داد که در پي انفجار يک خودروي بمب گذاري شده در شهر کراچي در ۳ مارس بيش از ۴۵ نفر کشته و ۱۵۰ نفر نيز زخمي شدند. زنان و کودکان نيز در بين قربانيان اين حمله بودند.

همچنين در پي انفجاري ديگر در يکي از بازارهاي بزرگ شهر کويته در ۱۶ فوريه که طي آن مسلمانان شيعه هدف قرار گرفته بودند، دست کم ۹۰ نفر از جمله چندين زن و کودک کشته و بيش از ۲۰۰ نفر زخمي شدند.

از سوي ديگر، يک انفجار دو گانه در ۱۰ ژانويه در يک منطقه پر جمعيت شهر کويته، مرکز ايالت بلوچستان پاکستان بيش از ۹۰ نفر که بيشتر آنها شيعه بودند، جان خود را از دست دادند.


شهيد
پروفسور سيد سبط جعفر زيدي تقوي
گزارش‌ها حاکي از اين است که گروه تروريستي و ضد شيعي لشکر جهنگوي عامل بيشتر حملات عليه شيعيان پاکستان است.

سازمان ديده بان حقوق بشر مي‌گويد، بيش از ۴۰۰ شيعه در سال ۲۰۱۲ در پاکستان جان خود را از دست دادند و اين سال مرگبارترين سال براي شيعيان پاکستان بود.

شيعيان پاکستان مي‌گويند، دولت بايد عليه عاملان اين حملات دست به اقدامات جدي و قطعي بزند. آنها همچنين اسلام آباد را به فراهم نکردن امنيت مسلمانان شيعه متهم مي‌کنند.

«سیا محقق حادثه 11 سپتامبر را در یک عملیات مخفی کشت»


«سیا محقق حادثه 11 سپتامبر را در یک عملیات مخفی کشت»
تصویر آرشیوی از فیلیپ مارشال (وسط) همراه با الکس (راست) و میکالیا فرزندان وی
یکشنبه 13 اسفند 1391 | 20:08

يک افسر سابق آژانس امنيت ملي امريکا مي‌گويد، فيليپ مارشال نويسنده محقق حادثه ۱۱ سپتامبر و فرزندان وي طي يک «عمليات ضربتي مخفی» سازمان سيا کشته شدند و فرضيه خودکشي در اين باره صحت ندارد.


وين مدسن در جريان برنامه‌اي که کوين برت، از بنيانگذاران ائتلاف اسلام- يهوديت-مسيحيت ترتيب داده بود، گفت بعد از تحقيقاتي که يک هفته به طول انجاميد، به اين نتيجه رسيده است.

مدسن ضمن بيان اينکه مارشال نگران بود که صدايش به دليل افشاگري‌ها در مورد حادثه ۱۱ سپتامبر خاموش شود، افزود يک درب فرعي که مارشال هرگز از آن استفاده نمي‌کرد در زمان پيدا شدن جسد وي کاملا باز بود.

بر پايه اين گزارش، همراه با جسد مارشال اجساد ميکالياي ۱۴ ساله و الکس ۱۷ ساله، فرزندان اين نويسنده امريکايي نيز پيدا شد.

مدسن خاطرنشان کرد، مارشال که ناظر بسياري از عمليات مخفي بود، در سال‌هاي آخر زندگي خود تصميم گرفت که از مسائل مرموز و پنهان پرده بردارد.

مارشال اعتقاد داشت، جرج دبليو بوش رئيس جمهور وقت امريکا به منظور راه انداختن يک کودتاي دولتي حملات ۱۱ سپتامبر را ترتيب داد. وي قرار بود در کتاب چهارم خود اطلاعاتي حياتي را در اين زمينه منتشر کند.

به گفته مدسن، صحنه جنايت توسط افراد حرفه‌اي پاکسازي شد و همچنين يک خودروي شاسي بلند با پلاکي نامشخص همراه با دسته‌اي از آنتن‌هاي ارتباطي که به سقف آن نصب شده بودند در خارج از ساختمان محل جنايت وجود داشت.

همچنين کوين برت اخيرا در مصاحبه‌اي با پرس تي‌وي گفت «در امريکا گروه‌هاي امنيت ملي مي‌توانند هم اسرائيلي و هم امريکايي باشند زيرا اساسا جامعه امريکا از ۱۱ سپتامبر تحت تصرف اسرائيلي‌ها قرار گرفته است.»

وي افزود: «به نظر مي‌رسد همانطور که مدسن مي‌گويد، فيليپ مارشال به يک سري اطلاعات حساس و انفجاري دست پيدا کرده بود و قصد داشت اين اطلاعات را در کتاب بعدي خود منتشر کند.»

کدام کشور اولین قربانی تروریسم علمی است؟



سرویس‌های اطلاعاتی غرب که کشورهای خود را ناتوان در مواجهه نظامی با ایران و متحدان آن می‌بینند، برای مقابله با ایران هسته‌ای به اقداماتی نظیر حملات سایبری و ترور دانشمندان روی آورده‌اند که بخش‌هایی از آن مسبوق به سابقه هستند.

به گزارش امت اسلامی به نقل از شبکه خبر ، علاقه عجیب موساد به ترور و کشتار دانشمندان خارجی نه تنها به ندرت در مقالات مرتبط با رسانه های علاقمند به این دستگاه جاسوسی منعکس می شود، بلکه حتی گرفتار عدم بازتاب و انعکاس در افکار عمومی و به خصوص اذهان عمومی کشورهای مسلمان است.

موساد وظیفه خود می داند تا با هر اقدامی که استقلال و امنیت رژیم صهیونیستی را به مخاطره بیفکند، مقابله کند و به طور حتم رشد علمی کشورهای اسلامی که در صف اولین دشمنی با این کشور قرار دارند و حتی کسانی که به هر نحو به این کشورها یاری رسانند در ردیف اول حملات این سازمان قرار می گیرند.

مصر اولین قربانی تروریسم علمی اسراییل

در دهه شصت میلادی زمانی که دانشمندان آلمانی در حال کار بر روی پروژه موشکی کشور مصر برای ایجاد توانمندی بالای دفاعی در این کشور بودند، موساد که از پیشرفت پروژه و خطرات احتمالی آن برای اسراییل در جنگ بعدی اعراب و اسراییل آگاه بود، تمام توان خود را برای جلوگیری از پیشرفت این برنامه بکار گرفت.

در نهایت موساد با ترور یک دانشمند آلمانی به نام ” هینز کرخ” و یک مصری به نام “حلوان” و ایجاد فضای رعب و وحشت در بین دانشمندان آلمانی عملا پروژه فوق را عقیم بگذرد.

دروازه شرقی باید ایمن بماند

در سال‌های دهه هشتاد میلادی، زمانی که عراق به عنوان دروازه‌ای در مرزهای شرقی در مجموعه اسیراک مشغول توسعه راکتور آزمایشی تحت فشار خود که توانایی تامین چندین کیلوگرم پلوتونیم در ماه را داشت، بود شاخک های جاسوسی موساد بار دیگر بکار افتاد تا از بروز یک خطر فناورانه دیگر در دروازه شرقی خود جلوگیری کند.

شاید اولین قدم در این راه ترور دانشمند هسته ای مصری الاصل به نام “یحیی المشاد” استاد دانشگاه اسکندریه مصر در پاریس بود که بر روی تکمیل برنامه هسته ای این کشور کار می کرد.

گرچه این اقدام و عملیات دیگری در یکی از بنادر فرانسه به منظور انهدام سلول های سوختی این راکتور نتوانست عراقی ها را به توقف پروژه راضی کند، اما بمباران این راکتور در عملیات “اپرا” از سوی نیروی هوایی اسراییل توانست بلند پروازی عراقی برای دستیابی به انرژی هسته ای برای همیشه مسکوت بگذارد.

از سوی دیگر پس از اشغال عراق از سوی نیروهای تحت رهبری آمریکا در سال ۲۰۰۳ فوجی از کشتار دانشمندان عراقی از سوی گروه های تروریستی آغاز شد که به طور حتم نقش نیروهای اطلاعاتی موساد که از مدت ها قبل در منطقه کردستان عراق فعال بودند، غیر قابل انکار است.

تهدیدی با سابقه ۱۵ ساله

تهدید ایران در خصوص دستیابی این کشور به فناوری هسته ای از سوی رژیم صهیونیستی به هیچ عنوان موضوع تازه ای نیست، کما این که در سال ۱۹۹۶ آریل شارون نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی به صراحت تهدید کرد که اگر ایران دست به غنی سازی اورانیوم بزند، بلافاصله تاسیسات غنی سازی ایران را بمباران می کند.

پس از جنجال رسانه های غربی در خصوص تاسیسات هسته ای ایران و به خصوص تاسیسات غنی سازی نطنز تهدیدات اسراییل در خصوص بمباران هسته ای ایران به گونه ای تصاعدی در حال رشد بوده است به گونه ای که حتی تاریخ های گوناگونی برای آن در نشریات مختلف ذکر شده است.

با این حال به دلیل ترس از واکنش ایران و به خصوص متحدان منطقه ای همچون حماس و حزب الله تاکنون اسراییل به اقدام خصمانه ای علیه ایران دست نزده است.

“داگان” نبرد مخفی خود را برعلیه ایران راه می اندازد

اما این مسئله به توقف کامل توطئه های رژیم صهیونیستی منجر نشده است و دستگاه های اطلاعاتی این رژیم نبردی را برعلیه برنامه هسته ای ایران آغاز کرده اند که از سوی منابع ” جنگ مخفیانه” خوانده می شود.

شاید مبدا اصلی چنین روشی برای هدف قرار دادن برنامه هسته ای ایران “مئیر داگان” رییس پیشین موساد عنوان کرد.

داگان که به محدودیت های اسراییل برای حمله به ایران آگاه بود، تلاش کرد تا با ضربات مداوم به برنامه هسته ایران روند پیشرفت های هسته ای این کشور را محدود کند.

ما حصل چنین روشی به طور خاص در حمله سایبری “استاکس نت” و ترور دانشمندان ایران مشاهده شد. گرچه صاحبنظران عرصه امنیت سایبری در خصوص تاثیر قطعی استاکس نت بر پیشرفت برنامه هسته ای ایران ابراز شک کرده اند، اما با این حال تبعات امنیتی و رسانه ای ترور دانشمندان ایرانی به مراتب بیشتر از حملات سایبری بوده است.

بمب های مغناطیسی، طعمه های خود را شکار می کنند

در پاییز سال ۲۰۰۹ انفجاری مهیب منطقه قیطریه تهران را لرزاند و رسانه ها خبر از کشته شدن یک استاد دانشگاه در این انفجار دادند.

استادی که بعدها مشخص شد از اساتید فیزیک دانشگاه تهران بوده است و البته به عنوان نماینده ایران نقش مهمی در پروژه شتابگر خاورمیانه در اردن به نام “سزامی” داشته است.

پروژه ای که به علت نفوذ دانشمندان اسراییلی به عنوان منبعی برای کسب اطلاعات از دانشمندان هسته ای ایران عنوان می شود.

اما ترور دانشمندان هسته ای تنها محدود به این اشخاص نبود، بلکه در سال ۲۰۱۰ دو دانشمند هسته ای دیگر ایران به نام مسعود علیمحمدی که ریاست کمیته محاسبات کدهای هسته ای و فریدون عباسی که از متخصصان غنی سازی و جداسازی ایزوتوپ ها در سازمان هسته ای انرژی هسته ای محسوب می شدند، مورد حملات تروریستی قرار گرفتند که به شهادت علیمحمدی و مجروحیت دیگری منجر شد.

در سال ۲۰۱۱ نیز سلسله عملیات های تروریستی علیه دانشمندان ایرانی ادامه یافت و داریوش رضایی نژاد از متخصصان دانشگاه مالک اشتر و مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی سایت غنی سازی نطنز نیز با انفجار بمب های مغناطیسی به شهادت رسیدند، اما نکته اصلی این جا است که بازوهای اصلی برای انجام چنین عملیات های چه سازمان ها و گروهایی هستند.

ساورز کلید حملات تروریستی را می چکاند

نکته اصلی در بررسی این ترورها تنها نبودن دستگاه جاسوسی موساد در انجام دادن چنین عملیات هایی است و مصداق بارز آن سخنان سر “جان ساورز” رییس دستگاه جاسوسی خارجی انگلستان (MI6) در جمع سردبیران رسانه های انگلیسی مبنی بر بکاربردن روش های غیر متعارف علیه ایران بود.

تنها اندکی پس از این سخنان ساورز بود که اولین عملیات تروریستی بر ضد دانشمندان هسته ای ایران اجرایی شد، اما واقعا انگلستان و آمریکا چه نقشی در این ترورها بر عهده دارند.

برائت و رضایت، انتخاب همزمان آمریکا

در ژانویه سال ۲۰۱۲ مقاله در نشریه فالین پالسی پس از ترور شهید مصطفی احمدی روشن منتشر شد که از گلایه شدید سازمان جاسوسی سیا (CIA) از همکاران خود در موساد برای جعل هویت کارکنان این نهاد برای بکارگیری نیروهای گروهک تروریستی جندالله در لندن برای انجام عملیات بر ضد دانشمندان هسته تهران حکایت می کرد.

در این مقاله که به طرز عجیبی رنگ و بوی ضد یهودی داشت، از این نکته سخن به میان آمده بود که کارکنان این نهاد اطلاعاتی حتی موساد را به نوعی دشمن خود می دانستند.

پژاک و جندالله بازوهای منطقه‌ای

این مقاله که به نوعی ابراز برائت ایالات متحده از نقش آفرینی در ترورهای هسته ایران بود، آشکارا بر نقش انگلستان و دستگاه اطلاعات خارجی این کشور در همکاری بر موساد صحه می گذاشت، چرا که فعالیت موساد در لندن برای جذب عناصر یاغی بلوچ که ام.آی.۶ نیز بر آن ها احاطه فوق العاده ای دارد، بدون توجه و هماهنگی نهادهای امنیتی این کشور امکان پذیر نیست.

کما این که اعترافات “جمالی وش” عامل اولین ترور هسته ای در ایران به خوبی بر نقش عوامل جاسوسی انگلستان بر جذب وی و سپس آموزش وی در اسراییل تاکید داشت.

البته این مقاله تنها نکته مرتبط با ترور دانشمندان نیست و چندین مقاله در رسانه های گوناگون در خصوص همکاری ایستگاه های منطقه ای موساد برای جذب نیروهای مستعد از سوی گروهک های معارض همچون پژاک ،جندالله و منافقین منتشر شده است.

شبکه خبری آمریکایی “ام‌اس‌ان‌بی‌سی” در گزارشی تاکید می‌کند که مجاهدین خلق (منافقین) با پشتیبانی مالی آمریکا و آموزش از سوی نیروهای اطلاعاتی اسرائیل برای انجام عملیات ترور در ایران آماده می‌شوند؛ مطلبی که بارها از سوی مقامات ایرانی اعلام شده است.

در همین حال مقام های آمریکایی به شبکه “ان بی سی”آمریکا گفته اند ترور دانشمندان هسته ای ایران با حمایت و طراحی موساد (سازمان جاسوسی اسرائیل) و توسط منافقین (گروهک مجاهدین خلق) اجرا می شود.

دو مقام ارشد دولتی در آمریکا دست داشتن منافقین در این عملیات را تایید کرده اند وگفته اند دولت اوباما از این مسئله با خبر است اما تاکید کرده اند آمریکا نقشی در این ترورها نداشته است.

تحلیلگران به “ان بی سی” گفته اند: این ترورها با چنان پیچیدگی و ظرافتی اجرا شده اند که از دست داشتن یک سرویس اطلاعاتی با تجربه در آنها حکایت می کنند.

منافقین در فهرست تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار دارد، اما اخیرا تلاشهایی برای حذف آن از این فهرست صورت گرفته است.

رمزي يوسف

مقام های انتظامی آمریکا به ان بی سی گفته اند که منافقین در سال ۱۹۹۴ با رمزی یوسف، طراح بمب گذاری سال ۱۹۹۴ برج های مرکز تجارت جهانی، ائتلافی تشکیل داده است و در ژوئن همان سال، رمزی یوسف یک بمب پنج کیلویی در اختیار گروهک منافقین گذاشته و آنها این بمب را در ‘حرم امام رضا’ در مشهد منفجر کردند، که به کشته شدن حداقل ۲۶ نفر منجر شد.

به گفته این مقامها رمزی یوسف در اعترافات خود تائید کرده بود که در آن بمب گذاری با منافقین همکاری کرده است.

رمزی یوسف برادر زاده خالد شیخ محمد، یکی از طراحان حادثه یازده سپتامبر است.

از سوی دیگر، رونن برگمن، تحلیلگر اسرائیلی در این باره به ان بی سی گفته این ترورها با در نظر داشتن سه هدف اصلی انجام می گیرد، اول حذف دانشمندان هسته ای ایران و از بین بردن اطلاعات آنان، دوم، مجبور کردن ایران به افزایش تدابیر امنیتی پیرامون دانشمندان و تاسیسات هسته ای آن و در نهایت، ایجاد رعب و وحشت در میان دانشمندان ایرانی و تشویق آنها به ترک برنامه هسته ای این کشور.

اما این نکته که تاکنون در رسانه های گوناگون از نقش آمریکا در این ترورها سخنی به میان آورده نشده است، آیا نشانه تبرئه این کشور از دخالت در چنین عملیات های تروریستی است؟

منابع آگاه در مقالات گوناگون بر این نکته تاکید کرده اند که ایالات متحده و شخص باراک اوباما از عملیات های تروریستی رژیم صهیونیستی و انگلستان برای تخریب و ایجاد مانع در برنامه هسته ای ایران آگاه است.

گرچه به نظر می رسد که آمریکا اگرچه می تواند خود را دخالت مستقیم در این عملیات ها تبرئه کند، اما نمی تواند رضایت خود را از این مسئله پنهان کند.

شاید انتشار چنین مقالاتی نشان از ناکوک شدن ساز آمریکا در جنگ مخفی آمریکا و انگلستان علیه برنامه هسته ای ایران باشد که از سوی کارشناسان به جنگ سایه ها شهرت یافته است.

مطالب مرتبط

اینتل، از جاسوسی کاربران رایانه ای تا گسترش جنگ در آفریقا + عکس



آیا می دانید شرکت اینتل از ابتدا نسبت به نقص میکروپروسسورهای پنتیوم خود آگاه بود؟ آیا می دانید این شرکت متهم به آلودگی گسترده یک روستا شده است؟ آیا با سیاست شرکت در اخراج کارکنان بالای 40 سال آشنا هستید؟ آیا از نقش این شرکت در ایجاد جنگ و ناآرامی در کشورهای آفریقایی چیزی شنیده اید؟

به گزارش مشرق شرکتهای آمریکایی از زمان ورود رایانه به زندگی بشر به عنوان یکی از بزرگترین تولید کنندگان این حوزه مشغول به فعالیت بوده‌اند. اگر چه کشورهای زیادی در بخش فن‌آوری رایانه‌ای مشغول به فعالیت بوده و هر روز خبر پیشرفتهای جدیدی در این حوزه از سراسر دنیا به گوش می‌رسد، اما با این حال نمی‌توان منکر قدرت و سلطه شرکتهای بزرگ آمریکایی شد. یکی از این شرکتها که به نوعی نماد غرور آمریکایی در عرصه فن‌آوری رایانه‌ای به شمار می‌رود شرکت اینتل است. در این گزارش به بررسی برخی از مسائل پشت پرده این شرکت و موضوعاتی می‌پردازیم که ممکن است تا کنون پوشش رسانه‌ای زیادی پیدا نکرده باشد ولی در عین حال در برخی موارد پرده از ماهیت این نوع شرکتها برمی‌دارد.

لوگوی شرکت اینتل


شرت اینتل یک شرکت چند ملیتی آمریکایی است که به تولید چیپ‌های نیمه هادی (نیمه رسانا) مشغول است. دفتر مرکزی این شرکت در سانتا کلارا در ایالت کالیفرنیای ایالات متحده واقع شده است.[1] این شرکت که به عنوان بزرگترین شرکت تولید کننده چیپ‌های رایانه‌ای در دنیا شناخته می‌شود بر اساس ارزیابی موسسه اینتربرند در سال 2011 با داشتن سهامی به 217/35 میلیون دلار و 10% افزایش نسبت به سال قبل از آن به عنوان هفتمین برند برتر دنیا شناخته شد.[2]

دفتر مرکزی اینتل در سانتا کلارا ایالت کالیفرنیا


ریاست این شرکت در حال حاضر به عهده پاول اوتولینی(Paul Otellini) است و با داشتن 100 هزار کارمند در بیش از 60 کشور دنیا در صدد حفظ موقعیت خود است. اینتل در سال 1968 توسط سه نفر با نامهای Gordon E. Moore،Robert Noyce و Arthur Rock با سرمایه اولیه دو و نیم میلیون دلار تاسیس شد.[3] در ابتدا مور و نویس قصد داشتند که نام Moore Noyce را برای شرکت انتخاب کنند که به دلیل نا مناسب بودن آن برای صنایع الکترونیک از آن منصرف شده و در نهایت Integrated Electronic با نام اختصاری Intel را برای آن برگزیدند.[4]

یکی از کارخانجات تولید ریز پردازنده اینتل در کاستاریکا


این شرکت شناخته شدن برند خود در دنیا را تا اندازه زیادی مدیون تلاشهای مدیر بازاریابی خود ، دنیس کارتر (Dennis Carter) است که از سال 1991 تلاش خود در این زمینه را اغاز نمود.[5] لوگوی شرکت اینتل پس از سال 2005 تغییر یافت و شکلی به خود گرفت که افراد در حال حاضر اینتل را با آن می‌شناسند.



لوگوی اینتل از سال 1968 تا 2005




در سال 2007 شرکت اینتل برای تبلیغ پردازنده های دو هسته‌ای خود اقدام به چاپ نوعی تبلیغ کرد که که در آن چندین دونده سیاه پوست در دفتر کار مقابل یک فرد سفید پوست مجبور به تعظیم شده بودند. بنا به اعترافات نانسی باگات، نایب رئیس بخش بازاریابی اینتل، این نوع تبلیغ از دید افکار عمومی توهین آمیز و افراطی تلقی شده بود[6] و شرکت مجبور شد که از طریق بسیاری از مدیران و مقامات ارشد خود در رسانه های جمعی عذر خواهی کند.[7]


کسب سود به بهای قربانی کردن انسان و محیط زیست

در سال 2003 تنها از یکی از دستگاه های تصفیه گاز شرکت اینتل حدود 1.4 تن گاز تترا کلرید کربن منتشر شد. این در حالی است که این شرکت دارای تعداد زیادی از این دستگاه ها است و در عین ناباوری این شرکت در گزارشی این موضوع را انکار کرد.[8] یکی از کارخانجات این شرکت در منطقه ریو رانکو (Rio Rancho) نیو مکزیکو و در ارتفاعی بالا تاسیس شده است. موقعیت این کارخانه موجب شده که گازهای شیمیایی متصاعد شده از آن که سنگینتر از هوا هستند چاه‌های آب روستای نزدیک به این کارخانه را آلوده کند. بر اساس گزارشات انتشار این مواد شیمیایی تاثیرات زیانباری را بر روی انسان و حیوانات منطقه بر جای گذاشته است.

شرکت اینتل در منطقه ریو رانکو



بر اساس تحقیقات کاهش تعداد حیوانات در این منطقه ناشی از بالا بودن سطح ایزومرهای تولوئن (Toluene)، هگزان (Hexane)، اتیل بنزن (Ethylbenzene) و زیلین (Xylene) بوده است.[9] اینتل در پاسخ به این اعتراضات درخواست نصب چندین دستگاه تصفیه کننده در اطراف کارخانه را داد. در ابتدا تصور بر این بود که هدف از این کار کاهش عوارض ناشی از این گازهای سمی است، اما بعدها مشخص شد که این شرکت قصد تولید چندین کارخانه دیگر در آن منطقه را داشته و برای کاهش اعتراضات عمومی این پیشنهاد را ارائه داده است.


معترضان در حال سازماندهی یک گردهمایی مقابل کارخانه اینتل در ریو رانکو


اینتل و نقض حقوق کاربران

در سال 1994 مهندسان اینتل پی به وجود ایرادی در میکروپروسسورهای پنتیوم بردند، اما از آنجا که شناسایی این نقیصه کار چندان آسانی نبود، اینتل این موضوع را رسانه ای نکرد و همچنان به تولید این میکروپروسسور ادامه داد. البته 4 ماه بعد اینتل به ظاهر متوجه این موضوع شد و این موضوع را به اطلاع رساند. اما واقعیت این بود که توماس نایسلی (Thomas Nicely) استاد ریاضی دانشکده لینچبورگ در کالیفرنیا خود پیش از این متوجه این ایراد شده بود و چندین مرتبه این موضوع را به اطلاع شرکت اینتل رسانده بود. اما از آنجا که جوابی در اینخصوص دریافت نکرده بود و شرکت همچنان به تولید این محصول ادامه می‌داد، لینچ به افشای این موضوع از طریق اینترنت پرداخت و سرانجام توجه رسانه‌های جمعی از جمله روزنامه نیویورک تایمز را نیز به خود جلب کرد. بدین ترتیب شرکت مجبور به رسانه‌ای کردن این موضوع و قبول ضرر مالی بالایی شد.


میکروپروسسورهای معیوب اینتل که توماس وایسلی از آن پرده برداشت


آمریکا چگونه می خواهد جمعیت جهان را کنترل کند؟


چه کشوری پیش از دیگران سیاست کنترل جمعیت را اتخاذ کرد؟ اهداف پنهان ترویج سیاست کنترل جمعیت چه بود؟ چه افرادی در این سیاست مرموز نقش داشتند؟ نقش بانک جهانی در این میان چه بود؟ برای واکاوی بیشتر این سیاست مرموز با گزارش ویژه مشرق همراه باشید.
گروه گزارش ویژه مشرق؛ اکثر مکاتب سیاسی و علمی مدرن دنیای غرب علی رغم تفاوت ها و تضادهای عمیقی که با یکدیگر دارند در یک موضوع به اتفاق نظر مشکوکی می رسند. میلیتاریسم، امپریالیسم، راسیزم، پرمون گرایی رادیکال، بیگانه ترسی، سوسیالیزم و کمونیسم و دیگر ایدئولوژی های مشابه نوعی جهان بینی ضد انسانی را ترویج می کنند که در آن نژاد انسانی چیزی در حد حشرات موذی دیده می شود که خواسته ها و اشتهای بی حد و حصر او نظم طبیعی را به خطر می اندازد و در نتیجه اتخاذ تدابیر سخت گیرانه ای برای محدود کردن آن ضروری است.

توماس مالتوس

توماس مالتوس (1766-1834) اقتصاد دان انگلیسی را می توان پدر این دیدگاه دانست. مالتوس کسی بود که پایه های شبه علمی برای این نوع نگاه به انسان را فراهم کرد. تئوری او می گوید منابع غذایی در دسترس هیچگاه کفاف زاد و ولد انسان را نمی دهد.

همین جمله بدبینانه مالتوس و محاسبات آماری او برای اثبات این تئوری کافی بود تا انگلستان در آن زمان سیاست های سخت گیرانه ای را پیش بگیرد که موجب قحطی زدگی و گرسنگی میلیون ها انسان در ایرلند و هندوستان شد.

مالتوس معتقد بود رشد جمعیت انسانی بدون هیچ شک و شبهه ای همیشه به فقر و قحطی منجر می شود. با این که این نظریه در تضاد با واقعیت های تاریخی ای است که نشان می دهند افزایش جمعیت موجب بالا رفتن استانداردهای زندگی شده است؛ در قرن بیستم و هم اکنون در قرن بیست و یکم نیز عده ای از رهبران سیاسی و روشنفکران معتقد به آن هستند.

مالتوس معتقد بود زاد و ولد انسان همیشه بیش از مقداری است که منابع غذایی آن تامین شود.

دکترین آمریکایی کنترل جمعیت جهان مهلک ترین تاثیرپذیری از این نظریه را در دهه های اخیر به نمایش گذاشته است. نومالتوسیزم قرن بیستم خود را در نوشته های بوم شناسی با نام پائول ارلیش (Paul R. Ehrlich) نشان داد.

 کتاب «بمب جمعیت» او که در سال 1968 انتشار یافت به عنوان کتاب مقدس معتقدان به تئوری ضد انسانی کاهش جمعیت عمل کرد. در این کتاب ارلیش در مورد ازدیاد نوع بشر هشدار داده و دولت آمریکا را تشویق می کند تا تدابیر کنترل جمعیتی سخت گیرانه ای به کار بندد. ارلیش از دولت آمریکا می خواهد هم در داخل کشور و هم در کشورهای جهان سوم سیاست هایی را برای کاهش نرخ رشد نوع بشر اتخاذ کند.پیشنهادهای ارلیش به سرعت مورد توجه برنامه ریزان سیاست های خارجی آمریکا قرار گرفت. ناگفته نماند که جان هولدرن (John Holdren) مشاور علمی اوباما از شاگردان و همکاران ارلیش است.

پائول ارلیش نویسنده کتاب بمب جمعیت

 تا میانه دهه 60 منابع مالی برنامه های کنترل جمعیت آمریکا هم در داخل و هم در خارج از کشور توسط سازمان های خصوصی تامین می شد. ارگان هایی مانند شورای جمعیت و تنظیم خانواده از پرکارترین سازمان ها در این زمینه بودند که ارتباط عمیقی با برنامه های پشت پرده اصلاح نژاد انسانی داشتند.
با این که بنیادهای یهودی راکفلر، فورد و میلبنک سالانه میلیون ها دلار به این سازمان ها کمک می کردند؛ دلارهای تخصیص داده شده نمی توانست اشتهای سیری ناپذیر برنامه کنترل جمعیت جهان را تامین کند.

در نتیجه در نیمه دوم دهه 60 کنگره آمریکا برای پاسخ به عطش کنترل جمعیت سیاست های ضد بشری وارد معرکه شد و برای کاهش جمعیت در داخل و خارج از کشور بودجه های فدرال را تصویب کرد. بدین ترتیب ناگهان صدها میلیون دلار وارد این برنامه ضد بشری شد که به تدریج به میلیاردها دلار رسید و در برنامه های سقط جنین و عقیم سازی اجباری هزینه گردید.

جان هولدرن (شاگرد ارلیش) هم اکنون مشاور علمی اوباماست

از اولین اهداف این برنامه، جمعیت های غیر سفید پوست و جهان سومی های ساکن در خود آمریکا بود. سرخپوست های بومی از اولین قربانیان نومالتوسیزم رایج در نظام آمریکا بودند. در سال 1966 در تمامی بیمارستان های مربوط به سرخپوستان برنامه عقیم سازی در دستور کار قرار گرفت.

در سال 2005 آنجلا فرنکس (Angela Franks) در کتاب خود در این مورد می نویسد که این عقیم سازی بدون اطلاع و رضایت افراد انجام می گرفت و تا سال 1977 حدود یک چهارم زنان سرخپوستی که به هر دلیلی به بیمارستانی در اوکلاهاما مراجعه کرده اند عقیم شده اند. شواهدی در دست است که نشان می دهد گاهی برنامه عقیم سازی بر روی جمعیت یا قبیله خاصی متمرکز می شده است. برای مثال در طی دهه 70 تمامی زنان قبیله کاو در اوکلاهاما توسط پزشکان عقیم شدند.

در یک برنامه دیگر که در کلینیک های مخصوص افراد فقر اجرا شد مراجعه کنندگان به این مراکز بدون این که متوجه شوند عقیم می شدند. مسئول این برنامه اداره فرصت های اقتصادی آمریکا بود که اکثرا سیاه پوستان فقیر را نشانه گرفته بود. این برنامه هم چنین در بخشی از پورتو ریکو که تحت حاکمیت آمریکا بود نیز اجرا شد. گزارش ها نشان می دهد در سال 1975 یک سوم از زنان این بخش عقیم شدند.

اما سنگین ترین بخش برنامه کنترل جمعیت جهان نه در آمریکا که در خارج از مرزهای این کشور در حال اجرا بود. در دوران جنگ سرد و تبلیغات کمونیست ها در اقصی نقاط جهان، مردم کشورهای فقیر بیشترین تمایل را به نظام کمونیستی نشان می دادند. این تمایل از دید آمریکایی ها به مثابه زنگ خطری برای گسترش کمونیسم در جهان بود. در نتیجه یکی از اهداف کاهش جمعیت جهان سوم کاستن از نیروهایی بود که می توانستند به طور بالقوه به خدمت کمونیسم درآیند.

نیویورک تایمز رشد جمعیت را به خطر اندازنده صلح جهانی معرفی می کند.

تحلیلگران شرکت رند در آن زمان برای رئیس جمهور وقت آمریکا، لیندون جانسون، گزارشی تهیه کردند که در آن محاسبات مغرضانه ای انجام شده بود تا به اثبات رساند که کودکان متولد شده در جهان سوم دارای ارزش اقتصادی منفی هستند!! در نتیجه با تولد کودکان بیشتر در کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین، فقر در این کشورها گسترده تر می شود و نیز جمعیت انبوهی به وجود می آید که از طبقه کارگر بوده و آماده رهبری شدن توسط سوسیالیت ها و انقلاب ها کمونیستی هستند. بر این اساس بدیهی است هیچ دولتی نباید اجازه بدهد فقر در بین مردمش گسترش یابد و درنتیجه باید از افزایش جمعیت کشور خود جلوگیری کند.

از پوسترهای تبلیغاتی برای کاهش جمعیت در آمریکا:
 برخی به دنیا می آیند که باری به دوش دیگران باشند.

طبق این تجزیه و تحلیل ها جانسون به این نتیجه رسید که «5 دلار سرمایه گذاری در کنترل جمعیت پر سود تر از 100 دلار سرمایه گذاری در رشد اقتصادی است». متعاقب حمایت دولت جانسون از برنامه های کاهش جمعیت جهانی، کنگره آمریکا نتوانست خود را از افتخار مشارکت در این جنایت محروم کند و در سال 1966 قانونی را به تصویب رساند که طبق آن بودجه ویژه ای در اختیار آژانس توسعه بین المللی آمریکا قرار گرفت تا در برنامه های کنترل جمعیت در خارج از کشور هزینه کند.

طبق این قانون مقرر شد که تمامی کمک های مالی دولت آمریکا به کشورهای دیگر منوط به سطح ابتکارات و تمایل دولت های آنها برای کنترل جمعیت خواهد بود. به عبارت دیگر حاکمانی که در جهان سوم آمریکا را در عقیم کردن جمعیت های فقیر کشور خود کمک می کردند؛ مشوق های فراوانی به دست می آوردند و دولت هایی هم که همکاری های لازم را انجام نمی دادند؛ با مشکل مواجه می شدند. طبیعتا با توجه به ماهیت دولت های جهان سوم پیش بردن چنین طرحی برای آمریکا سخت نبود و هولوکاست واقعی کنترل جمعیت با موفقیت به دست آمریکایی ها به اجرا گذاشته شد.

با تاسیس اداره جمعیت در آژانس توسعه بین المللی آمریکا در سال 1966، دکتر رونهولت (Reimert Thorolf Ravenholt) ریاست آن را به عهده گرفت و تا سال 1979 در این پست باقی ماند. این اداره توانست با صرف میلیاردها دلار یک امپراطوری قدرتمند جهانی برای شبکه یکپارچه برنامه های کنترل جمعیت جهان ایجاد کند و به وجود آمدن انسان هایی که نظام آمریکا "نامطلوب" توصیف می کرد را متوقف سازد.

از نشان های برنامه کنترل جمعیت برای تبلیغ تک فرزندی.

رونهولت فردی جامعه گریز بود که دکترای همه گیر شناسی داشت و ظاهرا بارداری زنان را هم مانند آبله یا تب زرد نوعی بیماری تصور می کرد که باید ریشه آن را از بین برد. بر همین اساس عقیم سازی زنان بیشترین توجه او را جلب کرده بود.

او در این کار آنچنان شدت عملی نشان می داد که گاه موجب تنفر و اشمئزاز همکارانش می شد. برای مثال اطلاعات کارت ویزیت او بر روی یک کاندوم چاپ شده بود! رونهولت این کارت ویزیت را با یک حس لذت و سرافرازی به تمامی مراجعانش تقدیم می کرد. او کاری های تبلیغاتی جلفی نیز برای تبلیغ عدم باردار شدن زنان انجام می داد.

برای مثال رونهولت برای جشن های یادمان 200 سالگی تاسیس آمریکا دستور داد میلیون ها نوع از کاندوم هایی که روی آن پرچم رنگی آمریکا چاپ شده بود تهیه شود و در همه سازمان های کنترل جمعیت تحت مدیریتش در سراسر جهان پخش شود! او به وفور در مورد راهکارهای پخش مقادیر بیشتری از قرص های ضد حاملگی سخن می گفت و از هر فرصتی برای ژاژخایی در مورد برنامه های ضد انسانی اش استفاده می کرد. او در مصاحبه ای گفته بود یک چهارم از تمامی زنان بارور جهان باید عقیم شوند تا برنامه های آمریکا برای کنترل جمعیت جهان به اهداف خود برسد و آمریکا بتواند نظام اقتصادی مد نظر خود را حفظ کند.

رونهولت یک نژادپرست بود و دیدگاه های نژادپرستانه خود را در تمامی برنامه های کنترل جمعیت تسری می داد. سیاهان را هنوز برده می دید و چنان که در سال 2000 گفته است معتقد بود که: «سیاهان آمریکایی باید از بخت و اقبال خود ممنون باشند که در قرون اولیه برده داری رایج بوده است. چون اگر چنین نبود؛ این سیاهان آمریکایی امروز وجود نداشتند زیرا که اجداد آنها به جای فروخته شدن به برده داران به دست دشمنان سیاه پوست خود کشته می شدند».

سخنی از پاپ ژان پل دوم علیه سقط جنین:
ملتی که خود کودکان خود را می کشد، ملت بدون فرداست.

رونهولت به عنوان رهبر برنامه آمریکایی کنترل جمعیت جهان، خود با شرکت های داروسازی و
ادامه نوشته

رابین‌هود اینترنت چگونه کشته شد؟ + فیلم و عکس


گزارشی از مفهوم آزادی بیان در غرب؛

رابین‌هود اینترنت چگونه کشته شد؟ + فیلم و عکس


خانواده و همکاران سوارتز یک وب‌سایت به یاد وی ایجاد کرده و در آن با انتشار بیانیه‌ای اعلام کردند: "وی از مهارت‌های شگرف خود به عنوان یک برنامه‌نویس و تکنولوژیست نه برای ثروتمند کردن خود بلکه برای آزادتر و بهتر کردن اینترنت و جهان استفاده کرد."


این روزها یقینا بارها به نام آرون سوارتز و سرنوشت غم‌انگیزش برخورد کرده‌اید اما این نابغه چگونه کشته شد؟ چگونه وی در نوجوانی تبدیل به یکی از نوابغ عرصه اینترنت گشت؟ چرا سعی کرد زندگی خود را وقف حفاظت از آزادی ارتباطات کند؟ چرا معتقد بود که مردم حق دستیابی آزاد به اطلاعات را دارند؟ و دست آخر اینکه سیستم قضایی آمریکا چه برخوردی با این فعال مدنی و سایبری داشت؟ با گزارش ویژه مشرق همراه شوید تا با مفهوم واقعی آزادی بیان در دنیای غرب پی ببرید...
گروه گزارش ویژه مشرق:چندی پیش خبری مینی بر مرگ یک وبلاگ‌نویس گمنام در بازداشتگاه پلیس فتای تهران از سوی رسانه‌های خارجی منتشر شد. پیگیری نمایندگان مجلس و مسئولان نیروی انتظامی نهایتا به پیگیری گسترده و رسمی مسئولان ذی‌ربط منتهی شد که کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز اقدام به ارائه یک گزارش مفصل در صحن علنی مجلس کرد.

برکناری رئیس پلیس فتای تهران به دلیل قصور در انجام وظایف، یکی از اقدامات جدی نیروی انتظامی برای رسیدگی به این پرونده بود. اگرچه پزشکی قانونی در گزارش خود علت مرگ وی را اضطراب و استرس ناشی از بازجویی عنوان کرده بود اما نمایندگان مجلس باز هم به طور جدی به این پرونده رسیدگی کردند و مسئولان نیروی انتظامی نیز در حال بررسی پرونده و شناسایی عاملان این حادثه تلخ هستند.



این ماجرا تا جایی برای برای مقامات غربی و آمریکایی حائز اهمیت شد که با واکنش رسمی آنان روبرو شد و تمامی رسانه های غربی و ضد انقلاب اخبار خود را معطوف به این موضوع کردند و این اتفاق را نقض حقوق بشر در ایران خواندند.

از بارز ترین واکنش‌ها به این ماجرا سخنرانی سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، (۹ نوامبر) بود.  ویکتوریا نولاند ضمن اشاره به این‌که «این وبلاگ‌نویس ۳۵ ساله، گناهی جز بیان عقیدهٔ سیاسی خود، مرتکب نشده بود» از مسئولان جمهوری اسلامی خواست چگونگی این قتل را بررسی کنند.

حال باید پرسید چرا مقامات و رسانه‌های غربی و آمریکایی هیچ واکنشی نسبت به قتل مشکوک "آرون سوارتز" جوان منتقد آمریکایی نشان نمی دهند و هیچ خبری از وی منتشر نمی کنند.

البته باید گفت حتی رسانه های داخلی ایران نیز در پوشش کامل این خبر و چگونگی مرگ آرون سوارتز کوتاهی کرده و اطلاعات کاملی را به مخاطبان ارائه نکرده که این خود نیز جای سوال دارد.

آرون سوارتز خودکشی کرد!

در روزهای اخیر خبر خودکشی جوانی در محله بروکلین نیویورک باعث اندوه و در عین حال خشم بسیاری شده است. وی خود را در آپارتمانش حلق‌آویز کرد اما پدرش معتقد است که دولت آمریکا عامل مرگ فرزندش است. هزاران نفر از مردم آمریکا خواهان برکناری دادستان‌هایی هستند که این جوان 26 ساله را به اتهام سرقت مقالات علمی به شدیدترین وجه تحت فشار قضایی قرار دادند. آنها می خواستند او را به جرم دزدیدن مقاله به 35 سال زندان محکوم کنند. مقالاتی که بدون انتشار به صاحبانشان بازگشتند، صاحبانی که از شکایت علیه این جوان صرفنظر کردند. اما سیستم قضایی آمریکا می‌خواست او را سرمشقی برای سایر کسانی سازد که دعوی آزادی اطلاعات را دارند و البته در این کار هم موفق شد: آرون سوارتز خودکشی کرد!

در این گزارش نگاهی داریم به زندگی و فعالیت‌های آرون سوارتز، فعال مدنی و حقوق اینترنتی...


دوران کودکی و زندگی کاری

آرون، فرزند سوزان و روبرت سوارتز، در شیکاگو، ایلینویز، متولد شد. پدر وی مالک یک شرکت نرم‌‌افزاری بود و سوارتز از همان سنین کودکی به کامپیوتر و اینترنت علاقه‌مند شد. زمانی که 13 ساله بود توانست برنده جایزه ArsDigita شود. این جایزه به نوجوانانی تعلق می‌گیرد که وب‌سایت‌های غیرتجاری "مفید، آموزشی و مشارکی" ایجاد کرده‌اند. جایزه شامل سفر به مؤسسه تکنولوژی ماساچوست (MIT) و دیدار با نخبگان اینترنت بود.

تصویری از آرون سوارتز (15 سالگی) در کنار لورنس لسیگ فعال مدنی و سیاسی

آرون در سن 14 سالگی به عنوان عضو کارگروهی که مشخصات کاربری RSS را تدوین کرده بودند، با گروهی از متخصصین استانداردهای شبکه‌ای همکاری می‌کرد. سوارتز دوران مدرسه خود را در یک مدرسه روزانه خصوصی و کوچک در شهر وینتکای ایلینویز به پایان رسانند.


ترک تحصیل و ورود به بازار کار کامپیوتری و اینترنتی

سوارتز پس از اتمام مدرسه به دانشگاه استنفورد رفت اما تحصیل را پس از یک سال رها کرد. وی به جای آن شرکتی به نام "اینفوگامی" (Infogami) را تأسیس کرد. این شرکت با کمک برنامه تابستانی یک شرکت سرمایه‌گذاری به نام Y Combinator تأسیس شد.

سوارتز تنها یکسال در دانشگاه استنفورد به تحصیل پرداخت

سوارتز از طریق برنامه تابستانی Y Combinator روی پلتفرم نرم‌افزاری ویکی اینفوگامی (wiki platform Infogami) کار کرد (که بعدها در web.py و سایت‌های Open Library مورد استفاده قرار گرفت) اما احساس کرد که برای ادامه کار به همکاران دیگری نیاز دارد. شرکت Y-Combinator به وی پیشنهاد داد با شرکت دیگری به نام Reddit ادغام شود. این امر در نوامبر سال 2005 روی داد. اگر چه Reddit در ابتدا نمی‌توانست از این پروژه سودی ببرد اما بزودی سایت طرفداران زیادی یافته و هر ماه میلیون‌ها بازدید کننده را جذب خود کرد.

ردیت یکی از وب‌سایت‌های اجتماعی بسیار معروف است که از دانش سوارتز سود بسیاری برد

در اواخر سال 2006 و پس از ماه‌ها مذاکره، Reddit به شرکت دیگری به نام انتشارات Condé Nast، مالکین شرکت معروف معروف Wired فروخته شد. بدین ترتیب سوارتز نیز به سانفرانسیسکو نقل مکان کرد اما از شرایط کار راضی نبود. در سال 2007 از وی خواستند که استعفا دهد. در سپتامبر همان سال، سوارتز با همکاری سیمون کارستنسن (Simon Carstensen) وب‌سایت Jottit را راه‌اندازی کرد. وی در سال‌های 2010 و 2011 در "مرکز اخلاقیات ادمون جی سفرا" (Edmond J. Safra Center for Ethics) در دانشگاه هاروارد فعالیت می‌کرد.

سوارتز همچنین یکی از خالقین کاربری web.py بود. او همچنین یکی از مؤسسین گروه Demand Progress بود که در راستای دستیابی به آزادی‌های سایبری و سایر فعالیت‌های مدنی تلاش می‌کردند.


اعتراض به "قانون توقف سرقت آنلاین"

سوارتز فعالیت عمده‌ای در مبارزه علیه "قانون توقف سرقت آنلاین" (SOPA) داشت. بر اساس این قانون فضای اینترنت برای شناسایی موارد نقض قانون کپی‌رایت تحت نظر گرفته می‌شد و دولت به آسانی می‌توانست هر وب‌سایتی را که متهم به نقض قانون کپی‌رایت بود، تعطیل کند.

وی پس از رد این قانون از جانب کنگره بر اثر فشارهای وارده از جانب جامعه مدنی آمریکا طی سخنرانی در مراسمی با عنوان "چگونه قانون توقف سرقت آنلاین را متوقف کردیم" گفت:

"[مطابق این قانون] تکنولوژی جدید، به جای اینکه برای ما آزادی به ارمغان بیاورد، حقوق اولیه و اساسی که همیشه مسلم فرض کرده‌ایم را به یغما خواهد برد."

سوارتز در حال اعتراض به "قانون توقف سرقت آنلاین" (2012)

وی گفت که این قانون "توسط خود مردم نابود شد... ما این نبرد را برنده شدیم زیرا هر کس خود را قهرمان داستانش کرد. هر کسی حفظ این آزادی حیاتی را وظیفه خود دانست."

اشاره وی به مجموعه‌ای از اعتراضات بود که توسط تعداد بی‌شماری وب‌سایت ساماندهی شد و توسط بنیاد جبهه الکترونیک به عنوان بزرگترین اعتراض در تاریخ اینترنت شناخته شد. در این اعتراضات بیش از 115 هزار وب‌سایت شرکت داشتند.

سوارتز در ادامه سخنان خود با اشاره به ادامه فعالیت صاحبان قدرت برای محدودیت آزادی استفاده از اینترنت گفت، "... اشتباه نکنید، دشمنان آزادی ارتباطات ناپدید نشده‌اند. آتش چشمان این سیاستمداران خاموش نشده است. افراد قدرتمند زیادی وجود دارند که می‌خواهند اینترنت را نابود کنند."


فعالیت در ویکی‌پدیا

سوارتز به عنوان یکی از ویراستاران داوطلب ویکی‌پدیا فعالیت می‌کرد و در سال 2006 برای عضویت در هیأت مدیره بنیاد ویکی‌پدیا نامزد شد اما نتوانست موفق شود. وی همچنین در سال 2006 چگونگی نوشته شدن مقالات ویکی‌پدیا را طی مقاله‌ای تحلیل کرد. او معتقد بود که بخش اعظمی از محتوای مقالات توسط ده‌ها هزار نویسنده موقتی و گاه و بیگاه تهیه می‌شود در حالیکه در حدود 500 الی 1000 ویراستار دائمی اشتباهات املایی و نگارشی را رفع می‌کنند.

سوارتز به عنوان ویراستار داوطلب ویکی‌پدیا نیز فعالیت می‌کرد

او بر خلاف مالکین ویکی‌پدیا معتقد بود که هزاران کاربر این وب‌سایت بخش اعظم محتوای آن را تهیه می‌کنند.

این نتیجه‌گیری در تضاد با ادعاهای جیمی والس، بنیانگذار ویکی‌پدیا بود که می‌گفت گروه اصلی ویراستاران دائمی این وب‌سایت بخش عمده مطالب آن را تهیه می‌کنند.


مسائل و مشکلات قضایی

اسناد دادگاه فدرال آمریکا

بنا بر ادعاها سوارتز در سال 2009،‌در حدود 20 درصد اسناد موجود در پایگاه اطلاعاتی "دسترسی عمومی به سوابق الکترونیکی دادگاه‌ها" را که متعلق به دادگاه فدرال آمریکا بود دانلود کرده و در اختیار عموم قرار داد.

گفته می‌شود سوارتز در سال 2009 اسناد الکترونیکی موجود در پایگاه داده‌های دادگاه فدرال آمریکا را دانلود و در اختیار عموم قرار داد

شهروندان آمریکایی مجبورند برای دسترسی به هر صفحه این اسناد 8 سنت بپردازند

این پایگاه اطلاعاتی به ازای هر صفحه 8 سنت در کاربران طلب می‌کرد اما سوارتز و دیگر فعالان معتقد بودند این خدمات باید رایگان باشند زیرا اسنادی که توسط دولت تهیه می‌شوند مشمول قانون کپی‌رایت نیستند.

در 29 سپتامبر مسؤولین پایگاه اطلاعاتی متوجه اتفاقات روی داده شدند. متعاقب این امر سوارتز از جانب پلیس فدرال آمریکا مورد بازجویی قرار گرفت اما پرونده دو ماه بعد و بدون وارد آمدن اتهامی مختومه اعلام شد. این پایگاه اطلاعاتی هنوز هم 8 سنت بابت هر صفحه دریافت می‌کند.


پرونده جی‌استور

دادستان ایالت ماساچوست در 19 جولای 2011 آرون سوارتز را متهم به کلاهبرداری کامپیوتری، اخذ غیرقانونی اطلاعات از یک کامپیوتر حفاظت شده و صدمه زدن به آن کرد. این اتهام در ارتباط با دانلود در حدود 4 میلیون مقاله ژورنال دانشگاهی از پایگاه اطلاعاتی "جی‌استور" (JSTOR) وارد شد.

بر اساس کیفرخواست، سوارتز یک لپ‌تاپ به شبکه کامپیوتری دانشگاه ام‌آی‌تی متصل کرده و از این طریق توانسته بود اسناد مورد نظر را دانلود کند. دادستان ادعا کرد که وی قصد داشت این مقاله‌ها را در اختیار عموم قرار دهد.

کارمن اورتیز، دادستان ماساچوست، که خواهان اشد مجازات برای سوارتز بود

سوارتز خود را به مقامات تسلیم کرده، هارددیسک‌ حاوی مقالات را نیز تحویل داد و سپس به قید ضمانت آزاد شد. پس از بازداشت و تحویل مقالات جی‌استور با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد از شکایت صرف‌نظر می‌کند اما دانشگاه ماساچوست از اظهار نظر خودداری کرد.

دعوی قضایی ادامه یافت و اتهاماتی چون کلاهبرداری کامپیوتری به قوت خود باقی مانند. این اتهامات می‌توانستند در حدود 1 میلیون دلار جریمه نقدی و 35 سال زندان به همراه داشته باشند.

با اینکه جی‌استور از شکایت صرفنظر کرد اما تعقیب قضایی سوارتز ادامه یافت

اندکی قبل از مرگ سوارتز، جی استور اعلام کرد که 4 میلیون مقاله را به صورت رایگان در اختیار کاربران قرار خواهد داد اما این امر نیز تغییری در اتهامات وارده نداشت.


انتقاد از حملات سایبری آمریکا و اسرائیل به ایران و همچنین سیاست‌های اوباما

سوارتز پيش از مرگش آشکارا از آمريکا و رژيم اسرائيل به دليل به راه انداختن حملات مشترک سايبري عليه ايران انتقاد کرده بود. وی البته به این نکته نیز اشاره داشت که صنایع تسلیحاتی و الکترونیکی در آمریکا سعی دارند با اغراق در مورد واژه‌هایی چون جنگ سایبری فضا را برای ارائه تولیدات امنیتی خود در عرصه سایبری آماده سازند و دولت نیز در این امر با آنها سهیم شده زیرا بدین بهانه می‌تواند جاسوسی سایبری از شهروندان و محدودیت‌های وارده بر آنها را افزایش دهد.


مصاحبه آرون سوارتز با شبکه راشاتودی در مورد ویروس "شعله"

که ظاهرا تأسیسات الکترونیکی کشورمان را هدف قرار داده بود.

برای دانلود اینجا کلیک کنید

اين وبلاگ نويس آمريکايي همچنين از منتقدان سرسخت "فهرست کشتار" باراک اوباما و ديگر سياست‌هاي دولت آمريکا بود. بنا بر گزارش‌ها، اوباما اسامي افرادي را که از نظر آمريکا مظنون به تروريسم هستند در "فهرست کشتار" تاييد مي‌کند و اين افراد پس از تاييد نهايي وي در فهرست کشتارهاي هدفمند قرار مي‌گيرند.

سوارتز از منتقدین جدی "لیست مرگ" اوباما و حملات هواپیماهای بدون سرنشین بود


خودکشی در بروکلین

آرون سوارتز در 11 ژانویه 2011 در آپارتمانش واقع در محله بروکلین نیویورک به زندگی خود پایان داد. پزشکی قانونی علت مرگ را حلق‌ آویز شدن اعلام کرد. بنا بر گزارش ها وی چندین بار در وبلاگ خود اعلام کرده بود که دچار افسردگی است. چندی بعد جسد او را در اپارتمانش یافتند. ظاهرا او دست به خودکشی زده بود.

جسد سوارتز 26 ساله را در اپارتمانش یافتند.

ظاهرا او دست به خودکشی زده بود.

مراسم تدفین وی در روز سه‌شنبه 15 ژانویه 2013 بدر هایلندپارک ایلینویز برگزار شد. در این مراسم تیم برنرز لی، خالق شبکه جهانی وب، به سخنرانی پرداخت.

تیم برنرز لی، خالق شبکه جهانی وب،

با حضور در مراسم تدوین سوارتز به وی ادای احترام کرد

پس از مرگ سوارتز بود که سیستم قضایی آمریکا وی را از اتهام وارده تبرئه کرد!


پدر سوارتز: پسرم را دولت آمریکا کشت

پدر سوارتز که یک مشاور مالکیت معنوی در آزمایشگاه کامپیوتری دانشگاه ماساچوست است معتقد است که پسرش قربانی سیاست‌های دولت آمریکا شده. روبرت سوارتز در مراسم تدفین پسرش که نزدیک به 90 دقیقه به طول انجامید با ناراحتی گفت: "آرون خودکشی نکرد بلکه دولت او را کشت. کسی که جهان را به یک مکان بهتر تبدیل کرده بود، توسط دولت به سمت مرگ سوق داده شد."

پدر سوارتز اعلام کرد که دولت آمریکا مسؤول مرگ فرزندش است

خانواده و همکاران سوارتز یک وب‌سایت به یاد وی ایجاد کرده و در آن با انتشار بیانیه‌ای اعلام کردند: "وی از مهارت‌های شگرف خود به عنوان یک برنامه‌نویس و تکنولوژیست نه برای ثروتمند کردن خود بلکه برای آزادتر و بهتر کردن اینترنت و جهان استفاده کرد."


همکار و دوست سوارتز در مصاحبه با سی‌ان‌ان دولت آمریکا را مسؤول مرگ وی معرفی می‌کند

برای دانلود اینجا کلیک کنید


درخواست مردم برای اصلاح سیستم قضایی ناکارآمد آمریکا

در عرض تنها سه روز، 30 هزار نفر با امضای یک طومار انلاین از کاخ سفید درخواست کردند که دادستان کارمن اوریتز را به علت "زیاده‌روی در پرونده آرون سوارتز" از کار برکنار نماید.

در یک طومار دیگر از دولت آمریکا خواسته شده بود که استفان هایمن، معاون دادستان، را به علت "تعقیب متعصبانه یک جرم الکترونیکی نه چندان جدی و غیرخشونت‌آمیز" که منجر به خودکشی سوارتز شد، برکنار نماید.

کارمن اوریتز و استفان هایمن، دو داستانی که سوارتز را تا حد مرگ تحت تعقیب قرار دادند

هایمن با خودکشی یک هکر کامپیوتری جوان دیگر نیز مرتبط دانسته می‌شود. اندرو گود، وکیل اهل بوستون که وکالت سوارتز را بر عهده داشت، می‌گوید که قبلا دادستان‌ها فدرال را در مورد افسردگی و احتمال خودکشی سوارتز مطلع ساخته بود اما آنها در جواب گفتند: "او را به زندان بینداز. آنجا ایمن می‌ماند."


آیا مرگ سوارتز پایان خشونت‌های سیستم قضایی آمریکا خواهد بود؟

وین گوزتولا، روزنامه‌نگار آمریکایی در مصاحبه‌ای با راشا تودی در مورد پرنده سوارتز در پاسخ به این سوال که آیا پس از این اتفاق نحوه برخورد مقامات آمریکا با فعالانی همچون سوارتز تغییر خواهد کرد یا نه، گفت: "تصور نمی‌کنم در کشوری مانند آمریکا این شیوه تغییر کند. دولت آمریکا به برخورد با فعالان اینترنتی توجه زیادی دارد. مسلما مجرمین دیگری مانند بانک‌دارها در این جامعه وجود دارند که جرائم بسیار بزرگی را مرتکب می‌شوند و جرائمی واقعی مانند شکنجه کردن زندانیان وجود دارند، اما سیستم قضایی آمریکا علاقه بیشتری به تحت پیگرد قرار دادن افرادی مانند سوارتز دارند."


گزارش راشاتودی در مورد مرگ سوارتز و

مصاحبه وی در مورد ضرورت آزادی اطلاعات در اینترنت

برای دانلود اینجا کلیک کنید



منابع و مآخذ

www.cnn.com/2013/01/15/tech/web/aaron-swartz-internet/index.html

www.aaronsw.com/

en.wikipedia.org/wiki/Aaron_Swartz

www.nytimes.com/2013/01/13/technology/aaron-swartz-internet-activist-dies-at-26.html?_r=0

abcnews.go.com/Technology/aaron-swartz-death-fuels-mit-probe-white-house/story?id=18210596

www.newyorker.com/online/blogs/newsdesk/2013/01/everyone-interesting-is-a-felon.html

www.huffingtonpost.com/2013/01/15/aaron-swartz-father-says-killed-by-government_n_2482646.html

news.cnet.com/8301-13578_3-57564212-38/prosecutor-in-aaron-swartz-hacking-case-comes-under-fire/

techcrunch.com/2013/01/14/the-aaron-swartz-hacking-case-has-been-dismissed-by-the-us-district-court/

www.salon.com/2013/01/16/federal_justice_and_aaron_swartzs_death/

www.businessinsider.com/aaron-swartzs-father-says-his-son-was-killed-by-the-government-2013-1

جاسوس اعزامي CIA چگونه در دام اطلاعاتي ايران گرفتار شد؟ + تصاويرو فیلم



مستند "شكارچي در دام" روايتي است كه در آن سربازان گمنانم امام زمان(عج) بار ديگر قدرت خود را به رخ دشمنان قسم خورده كشيده و جاسوس اعزامي سيا را به دام انداختند.
به گزارش خبرنگار دفاعي امنيتي باشگاه خبرنگاران،‌جاسوسی یکی از مصادیق بارز اقدام علیه امنیت ملی یک کشور بوده و به صورت سازمان یافته و فراملی سعی در سرقت اطلاعات حیاتی یک کشور دارد.

هر چند جاسوسی قدمتی دیرینه در تاریخ کهن ایران اسلامی دارد ولی به عمر همین اقدام زشت، بودند و هستند کسانی که از کیان و شریعت کشورشان دفاع کرده و این مهم بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به اوج خود رسیده است به طوری که در مستند "شکارچی در دام "به گوشه‌ای از اقدامات پیروزمندانه سربازان گمنام امام زمان‌(عج) اشاره شده است.
در این مستند ماجرای دستگیری جاسوسی تشریح شده  که شرح مکتوب آن گویای این مطلب است.

"متی والوک" مجری طرح جدیدی سازمان جاسوسی آمریکاست که با هوشمندی سربازان گمنام امام زمان(عج) به سرنوشت دیگر جاسوسان این حلقه گرفتار می‌شود.
 لازم به ذکر است؛ قبل از وی نیز بسیاری قصد داشتند که از طرق مشابه در کشورمان دست به اقدامات جاسوسانه بزنند. که "استفان
ریموند
" متولد 1967 با تابعیت آمریکایی و "مارک آنتونی وندیار" متولد 1958 با تابعیت آفریقای جنوبی از جمله آنها هستند.

این دو جاسوس وابسته به سازمان اطلاعاتی آمریکا CIA هستند که در لباس پژوهشگران حوزه محصولات بیوتکنولوژی وارد کشورمان می‌شوند و آنها می‌دانند که ایران بیش از یک دهه است که دستاوردهای مهمی را در این حوزه بدست‌ آورده است.

این دو نفر از طریق حضور و حتی برگزاری همایش‌های علمی در کشورمان با هزینه خود اقدام به شناسایی نخبگان علمی کشورمان در حوزه بیوتکنولوژی کرده و اسامی آنها را در اختیار سرویس جاسوسی آمریکا قرار می‌دادند.

مهره سوم CIA "فیصل" نام داشته و مردی مراکشی تبار است که در حوزه IT تحصیل کرده و با ورود به ایران قصد دارد تا نخبگان علمی حوزه طراحی و ساخت نرم‌افزار و سخت‌افزارهای رایانه‌ای را شناسایی کرده و درصد پیشرفت آنها را به دستگاه‌های اطلاعاتی آمریکا ارائه دهد، قرار بود وی در تهران شرکتی پوششی راه‌اندازی کند که در واقع پایگاه غیررسمی اطلاعاتی برای جاسوسی‌هایش باشد.
"هریو ماچروزا"، مهره‌ی دیگری است که دارای تابعیت یکی از کشورهای شرقی آسیا بوده و سعی داشت در پوشش فعالیت‌های علمی در ایران اطلاعات محرمانه و ذی‌قیمتی را از برنامه‌های هسته‌ای کشورمان جمع‌آوری کند و آنها را در اختیار سرویس‌های جاسوسی غرب قرار دهد.
مهره بعدی حلقه سازمان جاسوسی آمریکا یعنی سیا "داگلاس فرناندز" متولد 1962 و با تابعیت مالزیایی است.
این فرد که یک مسیحی مالیزیایی‌تبار است برای کسب اعتماد هموطنان در کشور، خود را به نام "علی عبدرانی" معرفی می‌کند.

حوزه فعالیت‌های وی علاوه بر رصد دستاوردهای هسته‌ای کشورمان شامل جمع‌‌آوری اطلاعات پیرامون پروژه‌های نظامی ایران نیز می‌شد.

او می‌دانست که قطار پیشرفت کشور در حوزه‌های علمی در حال شتاب گرفتن است و همین موضوع موجبات اعزام وي توسط سازمان جاسوسی آمریکا به ایران را فراهم کرده است.

شگرد وی برای برقراری ارتباط با هدف‌هایش که اسامی آنها را در اینترنت پیدا کرده، ترتیب دادن یک قرار کاری در داخل ایران است تا با پوشش همکاری‌های تجاری، دانشمندان کشورمان را مورد شناسایی و تخلیه اطلاعاتی قرار داده و حتی اسامی بعضی از آنها را به منظور حذف فیزیکی و ترور در اختیار ترویست‌های غربی قرار دهد، اما با هوشیاری سربازان گمنام امام زمان(عج) همانند چند فرد قبلی که مدتی تحت نظر و رهگیری دستگاه اطلاعاتی کشورمان بودند شناسایی و دستگیر می‌شوند تا ماموریتی که مي‌رفت موجبات آسیب در ساختارهای حفاظت شده کشورمان ایجاد کند، اجرایی نشده پایان یابد.

اما بازگردیم به جاسوس اصلی این مستند که "متی والوک" نام داشته به عنوان فرستاده ویژه سیا در ایران فعالیت می‌کرد. ‌
همه چیز با یک ایمیل کاری آغاز شد، ایمیلی که از شما دعوت می‌کند با ورود به یک پروژه مهم تحقیقاتی صاحب به اصطلاح شغلی پردرآمد شوید.

متی والوک در این خصوص می‌گوید "از سال 2008 بود که با راه انداختن یک سایت کاریابی به نام (این جی آر) تونستم با شرکت‌های مهم اروپایی قراردادهایی را ببندم و نیروهای متخصص را هم متقابلا برای آنها معرفی کنم،در دسامبر 2009 شخصی که خودش رو "استیون لوگانو" معرفی کرد از طریق ایمیل رسمی کمپانی (پریزما) با من ارتباط برقرار کرد و گفت که قصد همکاری دارد،در دیدارهای اول من با او، متوجه شدم که اسم واقعی او "استیو لوگانو" نیست و اون یک افسر ارشد اطلاعاتی CIA است که قصد اجرای یک پروژه بسیار گسترده اطلاعاتی رو در ایران دارد".

هدف او آشکار است، "متی والوک" مجری طرح جدید سازمان جاسوسی آمریکا CIA سیا برای نفوذ در لایه‌های نخبه کشورمان است تا از این طریق اطلاعات ذی‌قیمتی را از پیشرفت‌های علمی ایران به دست آورد، اما همانند سایر مهره‌های گرفتار شده این حلقه که ذکر آنها رفت در چنگال عقاب‌گونه سربازان گمنام امام زمان(عج) گرفتار آمد.
"متی والوک" جاسوس سازمان اطلاعاتی آمریکا در مدتی قریب به یکسال اطلاعات ارزشمندی را پیرامون ایران و وضعیت علمی آن جمع آوری کرده و عازم پاریس می‌شود تا با افسر ارشد CIA دیدار کند.


پاریس، ژانویه 2010
لابی یکی از هتل‌های پاریس محل اولین جلسه توجیهی جاسوسی اعزامی با افسر ارشد آمریکایی است.
"متی والوک" در این خصوص می‌گوید: "بعد از ملاقات پاریس هر وقت به لوگانو زنگ می‌زدم می‌گفت قطع کن و فقط با ایمیل با من تماس بگیر، در آخرین ایمیل‌های که به من داد گفت وقت آن است که با کسانی که آنها را در ایران شناسایی کردي ارتباط نزدیکتر بگیری و حتی اگه لازم باشه به ایران هم بری، من هم با یکی از آنها که تونسته بودم بیشتر جذبش کنم هماهنگی‌های لازم را انجام دادم".

در ادامه شخصی ایرانی که فریب جاسوس‌بازی "متی والوک" را خورده است توضیح می‌دهد: " توی شرکت‌های نرم‌افزاری کاری می‌کردم به عنوان تحلیل‌گر، به عنوان راه‌اندازی سیستم‌های نرم‌افزاری، یه ایمیلی برای من اومد، ایمیلی که برای من اومد نوشته بود یک فرصت استخدامی و کاملا انگلیسی بود و توضیح داده بود که اسمش "متی والوک" و یه شرکتی هست توی اسلواکی، توی قلب اروپا، شرکت کاریابی بین‌الملی هستیم".
الف.ش که از ماهیت جاسوس مآبانه "متی" بی خبر است و از سوی دیگر با وعده‌های وسوسه‌کننده او مواجه شده سعی می‌کند همکاری‌اش با او را بیشتر کرده و در زمینه شناسایی نخبه‌های علمی و صنعتی کشورمان با او حداکثر تعامل را داشته باشد.

این شخص در ادامه می‌افزاید:"کاری که توضیح داده بود این بود که در مرحله اول، در وهله اول اینها یه نفر رو می‌خوان به عنوان محقق در زمینه IT، ولی نوشته بود برای اینکه ما نفر در واقع مورد نظرمون رو انتخاب کنیم، ما چند مرحله مصاحبه داریم، یکسری مصاحبه روی اینترنت داریم که از طریق نرم‌افزار "اسکایپ" انجام می‌شد، یکسری مصاحبه بین بین 10 الی 15 نفر، بعد از این‌ها ما 5 نفر رو انتخاب می‌کنیم، 5 الی 6 نفر رو انتخاب می‌کنیم، می‌آئیم تهران باهاشون مصاحبه می‌کنیم توی تهران، اونایی که از مصاحبه دوم هم قبول شدن 1 الی 3 نفر رو می‌ریم اسلواکی ان جی ار ساوشن. اس کی یا همون اسلوک بود،می‌تونی به سایت ما مراجعه کنید و همه اطلاعات درباره شرکت ما و همچنین کارای ما رو ببینی، گفت من 2 ماه بعد بیایم ایران و اینجوری با شما مصاحبه خواهد کرد".


تهران آوریل 2010
"متی" وارد ایران می‌شود و روی سوژه‌های خود متمرکز می‌شود، سوژه‌های که قرار است آنها را تست کرده و پس از تایید آنها را به "استیو لوگانو" افسر آمریکایی معرفی کند.
"متی والوک" در ادامه می‌افزاید: "برای رد گم کردن چند بار به الف.ش گفتم فقط تو مورد تائيد ما نیستی و قرار  که با چند نفر دیگر هم ارتباط برقرار کنیم، اما به این نتیجه رسیده بودم که وعده‌های مالی و تحصیلی که به اون داده بودیم خیلی روی او تاثیر گذاشته بود و این موضوع یک پوئن مثبت برای ما بود، چرا که حالا می‌توانستم او را به لوگانو معرفی کنم".

"متی والوک" در ادامه می‌گوید:"فقط به فکرم این بود که می‌تونیم در واقع همکاری، اگه من رو انتخاب بکنند می‌تونم ادامه تحصیل بدم، می‌تونم کاری کنم، پول خوبی در بیاورم، به این مسائل فقط فکرم مشغول بود، ایشون بعدا یک تستی به من داد، تست هوش بود، تست هوش ریاضی بود، کاملا اشکال ریاضی بود، گفت 20 دقیقه وقت داری اینو پر کنی و توی این بیست دقیقه با مترجم من رفت پایین، گفت ما میریم خیابان قدم بزنیم برگردیم، رفتن و درست سر 20 دقیقه اومد و اون تست هوش رو از من گرفت، از من تشکر کرد، گفت من این نتایج رو می‌برم به اسلواکی و در اسلواکی من اینها رو در واقع با کارفرما در میان می‌گذارم اگر شما یکی از موارد باشید به شمار خبر میدم، دعوتنامه می‌فرستیم، تشریف بیارین".

"متی" به اسلواکی باز می‌گردد تا این خبر خوش را به استیو لوگانو اطلاع دهد، اما وی تماس‌های او را پاسخ نداده و پس از مدتی با ایمیلی به وی دستور راه‌اندازی سایتی جدید با عنوان "یونیک سالوکشن را می‌دهد تا فاز دوم پروژه شناسایی سوژه‌های تایید شده کلید بخورد.
"متی والوک" در این رابطه می‌افزاید:"لوگانو اسم یک استاد دانشگاه ایرانی را به من داد و گفت از طریق عاملی که پیداش کردم باهاش ارتباط بگیرم، اون هم به سرعت".

این فرد یکی از پژوهشگرانی است که ابتدا فریب وعده‌های متی والوک جاسوسی اعزامی CIA را می‌خورد اما با روشنگری‌های به هنگام و توجيه‌اش نسبت به دامی که قرار بود در آن گرفتار شود به موقع از این راه باز می‌گردد.
پژوهشگر مذکور خود در این زمینه می‌گوید: "اواخر سال 90 ایمیلی از طرف "متی" نماینده شرکت یونیک سالوشن برای همکاری دریافت کردم، بعداز چند بار تماس ایمیلی و تلفنی قرار شد در کشور اسلواکی با همدیگر قرار مصاحبه داشته باشیم، اولش اعتماد نکردم چون طرف خارجی بود، معلوم نبود و چکاره‌س، بعدها "متی" از طریق فردی که توی تهران مقیم بود دوباره با من تماس گرفت که این بار اعتماد کردم چون این فکر کردم شرکت سالوشن یک شرکت معتبر و توی تهران نمایندگی دارد".

الف.ش ادامه می‌دهد: " این آقای "متی" سریعا برگشت جواب داد توی ایمیل به من که یکی از این نفرات رو ما روزمه‌شو رو همونطور که می‌دونید تو رو پیدا کرده بودید و ایشون به نظر ما گزینه مناسبیه، ما باهاش در ارتباط بودیم و اولش تمایل نشون داد که بیاد ولی با توجه به اینکه من یک اتفاق ورشی برام افتاد و 3 ماه توی بیمارستان خوابیدم ارتباطم قطع شد الان هر چقدر زنگ می‌زنم یا اینکه در واقع ایمیل می‌زنم جواب نمیده، ببین می‌تونی اینو برای ما هندل کنی، این خیلی مهم برای سرمایه‌گذاری که بیاد در واقع اسلواکی، میتونی باهاش صحبت کنی، توضیح بدی این پروژه، یه پروژه بین‌المللی پژوهشی هیچ مشکلی نداره و ایشون فقط میان در واقع تو اسلواکی، ما هزینه‌هاشو میدیم، ویزاشو میدیم، دعوتنامه، همه کاراشو انجام می‌دیم بعد بابت این کار حق و حقوقی هم بهشون می‌دیم".



براتسلیوا-اسلواکی سپتامبر 2011
 "متی" در ادامه توضیح می‌دهد: "پس از برگشتن من به اسلواکی لوگانو با من سریعا تماس گرفت و گفت براتسلیوا جای خوبی نسبت، باید جلسه توی اتریش برگزار شود."

پژوهشگر فریب خورده ادامه می‌دهد: " اوایل سال 90 رفتم اسلواکی، اونجا بود که برای اولین بار با این‌ها ملاقات کردم نمی‌دونستم، اما مثل اینکه "متی" با افسر اطلاعاتی آمریکا که اسمش لوگانو بود قرار گذاشته بودند که محل ملاقات را از براتسلیوا به وین نقل بدهند نهایتا من و "متی" و اون افسر اطلاعاتی آمریکا در وین همدیگر رو ملاقات کردید."

کار آنها منحصرا تکنولوژی صنایع غذایی نبود، آنها کم کم از این طریق سعی داشتند که راه را برای ورود به عرصه علمی ایران باز کرده و در ادامه با دانشمندان و پژوهشگران هسته‌ای کشور نیز ارتباط بگیرند".

"متی" اینگونه توضیح می‌دهد: "بعد از برگزاری موفق این جلسات در وین لوگانو افسر ارشد اطلاعاتی آمریکا به من گفت با دو تا استادهای دانشگاه ایران که در دانشگاه‌های مهمی تدریس می‌کنند ارتباط بگیرم. این دو نفر در پروژه‌های هسته‌ای ایران هم فعال بودند."

و در ادامه پژوهشگر مورد نظر می‌افزاید:" اون افسر اطلاعاتی به من گفت که شرکتی که در آن کار می‌کند به دنبال استخدام متخصص‌های ایرانی در حوزه‌های مختلف فنی است، می‌خواد که آنها را در پروژه‌های بهداشتی و صنایع غذایی استفاده کند، از من خواستند که من به متخصصان ایرانی در حوزه‌های مکانیک را شناسایی کنیم اطلاعات مربوط به تلفن- ایمیل-موفقیت شغلی، رزومه‌های کاریشان مراجعه کنم این اطلاعات را به متی بدهم،قرار بود این افراد را انتخاب کند لیست نهایی را به من بدهد تا من هم با اون‌ها ارتباط اولیه برقرار کنم، همین که یک جلسه‌ای رو بگذارم تا این افراد ایرانی با متی با همدیگر یک ملاقاتی داشته باشند".
رابط "متی" و پژوهشگر می‌گوید: " گفت که اصلا نمی‌خواد با کسی صحبت کنی، بذار من بیام ایران، خودم میام ایران مشخص می‌کنم، توی آگوست یعنی توی شهریورماه، تو رو آموزش می‌دم که چه جوری مصاحبه کنی، تیم تو تشکیل بدی آقای ... فقط به عنوان یه محقق باشه کار کنه".
پژوهشگر فريب‌خورده می‌افزاید: "لوگانو افسر اطلاعاتی آمریکا در این جلسه 4 تا اسم از متخصصان ایرانی را به من داد که برای شروع با آنها ارتباط بگیرم. یکی‌شان پرسنل سازمان انرژی اتمی بود، 3 تای دیگه هم  در پروژه‌های نظامی و هسته‌ای مشغول بودند وقتی به ایران اومد در لابی یکی از هتل‌ها ما همدیگر و دیدیم، بعد از آن بود که نیروهای وزارت اطلاعات با من در ارتباط گرفتند طی صحبت‌های که شد من تازه اونجا بود که فهمیدم ماموریت واقعی اون افراد چی است".

"متی‌" ادامه می‌دهد: "استیو لوگانو در دیدار آخر که قرار بود و بعدش من به ایران برگردم پرسشنامه‌‌ای را به زبان فارسی و انگلیسی به من داد و گفت حتما باید این پرسشنامه‌ها پر شونو حتما برای او ارسال بکنم، لوگانو بعد از این ماجرا مرا به هنری افسر اطلاعاتی که متمرکز روی برنامه هسته‌ای ایران بود معرفی کرد، من هم قرار بود اطلاعات را به او بدهم،رفتار هنری با استیو خیلی فرق می‌کرد، صحبت‌های او آشکارا نشان می‌داد که اون قصد حذف فیزیکی بعضی از دانشمندان ایرانی را دارد و یا حداقل می‌خواهد موقعیت کاری و اجتماعی آنها را به خطر بیندازد، هنری حتی گاهی حرف از ترور دانشمندان ایرانی هم می‌زد."

17 آگوست 2012 "متي" با پرواز دوبی به تهران می‌آید اما این اقامت با اقامت‌های قبلی‌اش در تهران فرق دارد، چرا که حالا سربازان گمنام امام زمان(عج) که مدت‌ها تحرکاتی این چنینی را زیر نظر داشته‌اند مستقيما او و ملاقات‌هایش را مورد رهگیری قرار می‌دهند."

الف.ش تصریح می‌کند: "یکی از مطالبی که دوباره شک کردم این بود که من وقتی فهمیدم که هیچ پروژه‌ای نداره این آدم و درواقع دنبال مصاحبه با یک سری افراد و درست کردن تیم بدون پروژه است احساس کردم که این کارش اصلا یک کار علمی نیست، و کار فراعلمی دارد انجام می‌دهد و دنبال یکسری مقاصد دیگری هستش، بهش پیشنهاد دادم خب آقا اصلا می‌خوای کار کنیم با هم !!! بیا با هم یک شرکت بزنیم شرکت بازرگاني بزنیم که اصلا استقبال نکرد، یعنی من دیدم که اصلا از این همه، یعنی من متوجه شده بودم که این در واقع اصلا نمی‌خواهد کار کنه!!!یا کاری اصلا وجود نداره یا دنبال یکسری اهداف دیگه‌ايه و همچنین از مدل رفتارش و مدل صحبت‌هایش و اینکه همیشه مثل اینکه یک ترسی در وجودش بود من احساس کردم که این آدم‌ می‌تونه جاسوس سرويس‌هايي برای اطلاعاتی باشد، که به علیه کشورمان دارن کار می‌کنند، و وابسته به جایی باشد مثلا  CIA یا جاهای دیگه سرویس‌های جاسوسی جاهای دیگه متصل است به این‌ها باشد که دیگه تصمیم‌ گرفته بودم که بعد از اینکه رفت هیچگونه همکاری باهاش نداشته  باشم. چون احساس کردم ... نمی‌خواد باهاش همکاری کنه".

حالا دیگر پایان راه این جاسوس چشم آبی فرا رسیده، "متی" که قراره شامی را در یکی از هتل‌های تهران با الف.ش و پژوهشگر دانشگاهی کشورمان  می‌گذارد تا بتواند آخرین دستوار استیون لوگانو افسر اطلاعاتی CIA را در پوشش سوالاتی علمی با آنها در میان بگذارد یا حضور به موقع سربازان گمنام امام زمان(عج) مواجه شد و نقشه‌اش ناکام ماند."

پژوهشگر دانشگاه كشورمان می‌افزاید:" وقتی به ایران اومد در لابی یکی از هتل‌های تهران ما همدیگرو دیدیم بعد از اون بود که نیروهای وزارت اطلاعات با من ارتباط گرفتند و طی صحبت‌هایی که شد من از ماهیت واقعی اون افراد مطلع شدم".

 "متی والوک" خود اینگونه توصيف می‌کند:"منتظر شام بودم که در اتاق به صدا دراومد، درو که باز کردم نماینده سرویس اطلاعاتی ایران رو دیدم که تقریبا تمام ماجرا را می‌دونست و من با دیدن این صحنه چاره‌ای جز تسلیم و  اعتراف نداشتم".

پژوهشگر تکمیل می‌کند: "خدا رو شکر می‌کنم که این نقشه‌ها نقش بر آب شد و این‌ها نتوانستند بدهد نشان برسند، الان که دارم به اون روزها به اون جلسات، روزهای که داشتم و صحبت‌ها فکر می‌کنم تازه دارم متوجه می‌شود که چطور در یک جاسوس‌بازی آمریکایی گرفتار می‌شوم، خدا را شکر می‌کنم که اون نقشه‌ها به جایی نرسید و اون‌ها نتوانستند به هدفشون برسند".

"متی" با ابراز ندامت تاکید می‌کند: "من می‌دانم که به وسیله فعالیتم موقعیت برخی از ایرانی‌ها را به خطر انداختم و برای این کار هم بسیار متاسفم چرا که کورکورانه به ماموران سیا اعتماد کردم و تا به خودم اومدم دیدم من هم یک عامل اطلاعاتی شدم که دارم برای آنها کار می‌کنم من خیلی متاسفم و امیدوارم با اطلاعاتی که در اختیار وزارت اطلاعات ایران قرار دادم مانع فعالیت دوباره خرابکارانه آمریکا علیه مردم ایران باشم".
و اما کلام آخر جاسوس اعزامی سیا به ایران پس از ماه‌ها جاسوسی این است:" من از ملت ایران واقعا عذر می‌خواهم".
این تهدید و شیوه جدید جاسوسی غرب بر ضد کشور با هوشیاری قشر دانشگاهی کشور و عملکرد به موقع وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران خنثي مي‌شود.
 اما لازم به ذکر است پژوهشگران و دانشمندان متعهد میهنمان در برخورد با این دست از ارتباطات مشکوک در اولین فرصت موارد را با افراد امین دستگاه اطلاعاتی در میان بگذارند.

برای دیدن  " مستند شکارچی در دام" بر روی این لینک کلیک کنید.

اگر تروريست ها از مردم سوريه هستند چرا دانشجويان و دانش آموزان را ترور مي كنند


در انفجارهای اطراف و درون دانشگاه حلب دست‌کم 15 تن کشته شدند
سردر دانشگاه حلب

به گزارش پرس تي‌وي در دو انفجاري که در اطراف و درون دانشگاه حلب سوريه رخ داد، دست‌کم ۱۵ نفر کشته و ده‌ها نفر نيز مجروح شده‌اند.

يک گروه ديده‌بان وابسته به مخالفان گفت که اين يکي از اين انفجارهاي در منطقه‌اي بين خوابگاه دانشگاه و دانشکده کشاورزي دانشگاه حلب رخ داد و انفجار دوم کمي پس ار آن به وقوع پيوست.

تلويزيون دولتي سوريه گزارش داد که «تروريست‌هاي دو موشک» به سوي مجتمع دانشگاه «پرتاب کردند.»

همچنين، گفته مي‌شود که زنان و کودکان نيز در ميان قربانيان اين انفجارها بودند.

خبرگزاري رسمي سوريه (سانا) گزارش داد: «اين انفجارها موجب کشتار دانشجويان در نخستين روز امتحانات شد و ساکنان منطقه اطراف دانشگاه و کساني که به مجتمع دانشگاه پناه آورده بودند پس از حملات تروريستي خانه‌هاي خود را ترک کردند.»

دانشگاه حلب پس از دانشگاه دمشق بزرگ‌ترين دانشگاه سوريه است.

تا کنون هيچ فرد يا گروهي مسئوليت اين انفجارها را بر عهده نگرفته است، اما دمشق تروريست‌هايي معارض دولت سوريه را عامل حوادثي مشابه مي‌داند.

سوريه از اواسط ماه مارس ۲۰۱۱ شرايط نآارامي را تجربه مي‌کند. در اين خشونت‌ها تعداد زيادي از نيروهاي امنيتي و اعضاي ارتش کشته شده‌اند.

سازمان ملل در گزارش تازه فاش کرده است که تا کنون شبه‌نطامياني از ۲۹ کشور براي مبارزه با دولت بشار اسد وارد سوريه شده‌اند که بيشتر آن‌ها سلفي هستند.

دولت سوريه مي‌گويد که هرج و مرج و آشوب از خارج کشور، هدايت مي‌شود و گزارش‌هايي وجود دارد مبني براين که تعداد زيادي از شبه‌نظاميان داراي مليت‌هاي خارجي هستند.

بشار اسد، رئيس جمهور سوريه، هفته گذشته در يک سخنراني که از تلويزيون پخش شد، گفت که نزاع جاري در اين کشور بين دولت و مخالفان نيست بلکه بين ملت سوريه و دشمنان آن است.

افشاگری از ترورهای موساد در عراق


در یک فیلم مستند از تلاش موساد برای ترور صدام و ترور دانشمندان هسته‌ای عراق و رابطه با شورشیان کرد و دیگر رخدادها پرده برداشته شد.
به گزارش مشرق به نقل از ایسنا، شبکه یک رژیم صهیونیستی فیلم مستندی را با عنوان "لب‌های بسته" تولید کرده که در آن عملیات‌های سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی (موساد) در سال‌های 1974 تا 1982 به ریاست اسحاق حوفی به نمایش گذاشته می‌شود.

این فیلم مستند برای نخستین بار از "نقش دیپلماتیک" موساد در معاهده صلح میان مصر و رژیم صهیونیستی پرده برمی‌دارد.

در این فیلم نمایش داده می‌شود که اسحاق حوفی اصول این معاهده صلح را به صورت محرمانه با الحسن الثانی، پادشاه مراکش در سال 1977 تدوین کردند و حزب لیکود نیز این حکم را پذیرفت و حوفی به همراه اسحاق رابین، نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی به مراکش رفت تا به صورت محرمانه با پادشاه این کشور دیدار کنند.

در این فیلم نشان داده می‌شود که حوفی توانست پادشاه مراکش را در خصوص امکان برگزاری دیداری میان مسئولان رژیم صهیونیستی و سیاستمداران کشورهای عربی قانع سازد که در آن شرایط انعقاد معاهده صلح با مصر مورد بررسی قرار گیرد.

در این فیلم نمایش داده می‌شود که رابین با تغییر شکل و با کلاه گیس به همراه رئیس موساد وارد کاخ پادشاه مراکش شد.

این فیلم نقش ماموران موساد در خارج کردن یهودیان از سودان، یمن، سوریه، لبنان و دیگر کشورها را نشان می‌دهد. در این فیلم موساد یک روستای گردشگری را در سودان در اواخر دهه 70 ایجاد کرد که این اقدام پوششی بر روی قاچاق هزاران تن از یهودیان اتیوپی بود که رژیم صهیونیستی نام "عملیات برادری" را بر روی آن گذاشته بود.

در این فیلم بیان می‌شود که منطقه کردستان عراق از جمله مناطقی بوده است که موساد در آن دوره به صورت محرمانه در آن فعالیت می‌کرده، چرا که شورشیان کرد در حال جنگ با نظام عراق بودند و موساد با سلاح و دارو آنها را مجهز می‌ساخت و به آنها آموزش می‌داد.

در این فیلم ادعا می‌شود که ماموران موساد نقش مستقیمی در این جنگ داشتند که در آن 12 هزار سرباز عراقی کشته شدند. ماموران موساد با جمع آوری اطلاعات مهم در کردستان عراق با سربازان و افسران عراقی رابطه‌های دوستی برقرار می‌کنند که این مساله باعث شد اطلاعات بسیار مهمی در خصوص رخدادهای عراق در اختیار تل آویو قرار گیرد. این اطلاعات به موساد در راستای تلاش برای ترور ناکام صدام کمک کرد، موساد نامه‌ای حاوی موادمنفجره برای صدام فرستاد اما نامه به دست یک مسئول عالی رتبه عراقی رسید و تلاش موساد برای ترور صدام ناکام ماند.

این اقدام آخرین عملیات موساد در عراق نبود، در سال 1979 و پیش از امضای معاهده صلح با مصر، اخباری در خصوص تاسیسات هسته‌ای عراق منتشر شد و موساد دست به جمع آوری اطلاعاتی در این خصوص زد و چندین بار تلاش کرد تا مانع از فعالیت تاسیسات هسته‌ای عراق شود، اما مناحیم بگین، نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی دستور ترور چهار تن از دانشمندان هسته‌ای عراق را داد و ماموران موساد در مکان‌های مختلف و با کمک ابزارهای گوناگون و ناشناخته توانستند این چهار تن را ترور کنند که این مساله ارتقای سطح تاسیسات هسته‌ای عراق را به مدت یک یا سه سال متوقف ساخت.

از دانشگاه شماره تلفنش را خواستند؛ شماره راكه داديم مشخص شد منافقين بودند/ماجراي سوال‏هاي MI6 دربار

مسئولين كشور به شهيد گفتند : شما خيالاتي شده ايد!


ایشان اصلاً محافظی نداشتند در حالی که می دانستند از سال 83 تحت تعقیب بود. دوستانشان که می رفتند خارج از کشور، 6اM انگلیس بعضی را می‌گرفتند و فقط راجع به کارهای علمی ایشان تحقیق می کردند.

مشرق- صبح یک روز دل انگیز در اسفند ماه 90 میهمان منزل شهید علیمحمدی شديم. اولین شهید راه علم در دوران ما. در دوران ما که تمام دانسته هایمان از مردانی که رفتند، خیالی بیش نبود. بهار نزدیک است و درختان بی‌جان کم کم برای نمایش شکوفه‌ها آماده می‌شوند. وارد خانه که می‌شویم حسی صمیمانه وجودمان را پر می‌کند. خانم کرمی ما را به اتاقی دعوت می‌کنند که "اتاق همسرشان" بوده‌است.جایی که شهید علیمحمدی چه گره‌هایی را وا کرده است.

اتاقی رو به حیاط با پنجره‌هایی سرتاسری رو به قبله، رو به جنوب و یک میز کار رو به پنجره. نظم کاغذها و کتاب‌ها و حتی صندلی دکتر به همان شکل است. همه چیز مهیاست که دکتر دوباره از دانشگاه برگردد و دوباره مجاهدت آغاز کند. همسر شهید پذیرایی می‌کنند و صحبت‌هایمان آغاز می‌شود. مادری مهربان روبرویمان نشسته است و قصه‌ی زندگی پدری را برایمان روایت می‌کند:


در ابتدا لطفا از آشنايي و شروع زندگی خود با شهید علیمحمدی بگوييد.
من و همسرم سال 61 ازدواج کردیم که بانی این ازدواج برادرم بود.برادر و همسرم در ستاد انقلاب فرهنگی کارمی‌کردند.همسرم در گروه فیزیک بودند و برادرم در گروه شیمی.به طرقی با هم آشنا شده بودند و ایشان فهمیده بودند که برادرم خواهری دارند و بالاخره آمدند خواستگاری.یادم هست اولین جلسه‌ی خواستگاری را که آمدند ایشان رفته بودند جبهه و مادر و زن‌دایی و خواهرشان آمدند و عکسشان را آورده بودند و گفتند که شما می پسندید یا نه. که ما هم پسندیدم و برادرم هم خیلی از خصوصیات اخلاقی ایشان را می پسندیدند.آن موقع هم من تازه دیپلمم را گرفته بودم و حدود یک هفته بود که نتیجه ی امتحاناتم را گرفته بودم و خیلی هم خواستگار داشتم. من هم تردید داشتم که بالاخره چه کار کنم برادرم به من توصیه کردند که همسرم مسعود را انتخاب کنم که خیلی صفات اخلاقی خوبی دارند و بسیار هم علاقه مند به ادامه تحصیل و علم هستند.

من یادم هست که برعکس الان که جوان ها خیلی مادی فکر می‌کنند من اصلا مادی فکر نمی کردم و دوست داشتم همسرم آدمی روشنفکر و تحصیل کرده باشد. خوب طرز تفکر یک آدم تحصیل کرده خیلی متفاوت است با آدمی که همینطوری در یک شغلی مشغول هست و به دنبال پول درآوردن است. آن زمان هم کمتر کسی وارد دانشگاه می‌شد. برعکس الان که از هر طیفی دوست دارند که وارد دانشگاه بشوند.

الان بیشتر به اجبار خانواده‌ها بچه ها وارد دانشگاه می شوند ولی آن زمان هرکسی که واقعا مایل بود دانشجو می شد به همین خاطر دانشجوها خیلی درسخوان‌تر بودند. همسر من هم از دانش آموزان برجسته‌ی زمان خودش بود.برای همین دانشگاه شیراز قبول شده بودند. آن زمان دانشگاه شیراز دانشگاه بسیار معتبری بود.حتی بهتر از شریف! اساتید خیلی خوبی داشت و هرکس که وارد دانشگاه شیراز می شد نباید در دوران دانش آموزی حتی یک درس را هم تجدید می شد. 

همسر من هم این ویژگی را داشت و آنجا قبول شد. خودشان می گفتند دومین انتخابم بود.


در دانشگاه شیراز هم دروس کاملاً به زبان انگلیسی تدریس می شد و هردانشجویی باید 6 ماه دوره‌ی زبان انگلیسی می گذراند. ایشان می گفتند ترم اول برایم خیلی سخت بود. ولی خوب چون آدم خیلی باهوش و کوشایی بودند - خیلی کوشا بودند- موفق شدند. که البته ادامه‌ی تحصیلشان مقارن شد با انقلاب فرهنگی و ایشان در ستاد انقلاب فرهنگی مشغول به کار شدند. 22 مهر 61 ازدواج کردیم و فروردین 62 دانشگاه ها باز شدند.

مي‌گفت 50 سال ديگر را ببين

یک دوره ای هم رفتند جبهه که همان زمانی بود که آمدند به خواستگاری من. آنجا هم یک بیماری سختی گرفتند؛ ناراحتی معده داشتند و بدنشان خیلی حساس بود. من همیشه بهشان می گفتم که شما چون یکی یه دونه بودید لوس بارتان آوردند! به همین دلیل ایشان برگشتند از جبهه و بعد از این ماجرا هم دیگر پدرشان اجازه نداده بودند که ایشان برگردند جبهه. البته ایشان معتقد بودند همه‌جا سنگر است. حتی آن مغازه هم برای کاسب سنگر است. مخصوصاًآن زمان که زمان جنگ بود که همه چیز سهمیه بندی بود و خیلی ها به اصطلاح زرنگ بازی در می آوردند و اجناس را احتکار می کردند و الان هم می‌کنند، آن کاسب اگر کارش را درست انجام بدهد مغازه برایش سنگر است.

ایشان خیلی آینده نگر بود.‌‌ همیشه به من می گفت منصوره الان را نبین، 50 سال دیگر ما نیستیم و این نفت بالاخره تمام می شود. جهان دارد به سمت خشکسالی می رود و چند سال دیگر ما دچار بحران آب می شویم و همه‌ی اینها یک جایگزین می خواهد که جز کارهای علمی راه دیگری وجود ندارد و دیگر آن موقع ابر قدرت‌ها حتی می توانند ما را به خاطر یک لیوان آب تحت فشار قرار بدهند.


لیسانسشان که تمام شد برای فوق لیسانس آمدند شریف آزمونش را دادند و قبول شدند و هم‌زمان بورسیه شدند برای خارج کشور. من خودم خیلی اصرار داشتم که برویم خارج کشور بهشان می گفتم آنجا بهتر می توانید پیشرفت کنید. ولی ایشان قبول نمی کردند. می گفتند من تحقیق کردم اساتیدی که من می خواهم با آنها کار کنم کمتر از اساتید آنجا نیستند. چه دلیلی دارد که ما به آنجا برویم؟ خلاصه از شیراز آمدیم تهران.

آقای دکتر اهل کجا هستند؟

مادرشان تهرانی الاصل هستند و پدرشان اهل کن بودند. هر کس ازشان می پرسید اهل کجا هستید می گفتند انتهای همت! همیشه به شوخی به من می گفتند شما دهاتی ها آمدید تهران را گرفتید! من خودم اهل تویسرکان همدان هستم.

ایشان فکر می کنم دوره ی فوق لیسانسشان شاگرد اول شدند. دکترایشان هم همینطور. اولین فارغ التحصیل رشته‌ی فیزیک هم بودند ایشان.

بعد بهشان پیشنهاد شد که بروند و دانشگاه اراک تدریس کنند ولی قبول نکردند و گفتند که من می خواهم در دانشگاه های معتبر مشغول بشوم تا بتوانم کاری انجام بدهم و خودم هم رشد علمی داشته باشم. خودشان دوست نداشتند دانشگاه شریف تدریس کنند. می گفتند که من نمی توانم آنجا پیشرفت زیادی داشته باشم چون اساتید خودم آنجا هستند و من نسبت به آن ها خیلی باید خضوع و خشوع داشته باشم و شاید به خوبی نتوانم ایرادات کار را مطرح کنم.

اساتيدي كه شب را در كلاس‌ها مي‌خوابيدند

ابتدا رفتند دانشگاه تربیت معلم، بعد از مدتی یکی از دوستانشان دعوت کردند برای کار در دانشگاه تهران و ایشان هم پذیرفتند. البته برای طرحشان هم دو ترم رفتند دانشگاه اردبیل.

یکی از دوستانشان بعد از شهادت دکتر علیمحمدی برای من تعریف کردند که زمانی که دکتر علیمحمدی در دانشگاه تهران مشغول به کار شدند وضعیت فیزیک دانشگاه خیلی بد بود طوری که برای دروس تخصصی استاد از تبریز می آوردند و این اساتید شب را در کلاس های دانشگاه سپری می کردند تا صبح حرکت کنند به سمت تبریز. این ماجرا مربوط به سال 71-72 بود.


ایشان تا وارد دانشگاه شدند شروع کردند به جذب دکترهای جوان. معتقد بودند استاد ضعیف نباید وارد دانشگاه بشود و این را نوعی خیانت به دانشجویانی که به سختی وارد دانشگاه می شدند می دانستند. معتقد بودند که همه جا باید استانداردها رعایت بشود و خودشان هم یک استانداردهایی داشتند که در مقالاتشان، کلاس‌های درسشان و نمره دادن هایشان رعایت می‌کردند.

نگاه دکتر به مردم کوچه و بازار چطور بود؟

همسر من بسیار آدمی خاکی بود. یادم هست که ایشان بعد از تحصیلاتشان در مرکز تحقیقات فیزیک نظری مشغول شدند. آن مرکز یک باغبانی داشت به نام علی آقا. یک روز آقای دکتر برگشتند منزل من دیدم که تعداد خیلی زیادی گردو در ماشین ایشان پخش شده. ازشان پرسیدم که این گردو ها از کجا مده و چرا این طور پخش شده است؟ ایشان گفتند که موقع برگشتن از مرکز علی آقا گفته بودند که شیشه‌ی ماشین را بکشید پایین. من هم همین کار را کردم و علی آقا این گردوها را می ریزند داخل ماشین و می گویند که این گردوها مال شماست. شما برای ما خیلی با بقیه فرق می کنید. ایشان هم گفته بودند که نه من هم مثل بقیه هستم. علی آقا جواب داده بودند که آخر شما تنها دکتر اینجا هستید که به من سلام می‌کنید.

خیلی به بزرگترها احترام می گذاشتند و اگر هم می‌دیدند یکی از دکترها برخورد بدی دارد، برخورد می کردند. می گفتند که اطرافیانم همیشه به من می گویند که دوست و دشمنی تو برای ما روشن است. چون هر وقت ایرادی در کار ما می‌بینی بی‌رو‌دربایستی می‌گویی.

نگوييد دكتر، من همان مسعودم

خیلی به مسائل طهارت اهمیت می دادند. یک دمپایی گذاشته بودند در دفترشان که موقع وضو گرفتن از دمپایی استفاده می کردند. تعریف می کردند یک روز یکی از همکارانم به من گفت می بینید آقای دکتر فلانی چه بد لباس می‌پوشند و شروع کردند به توصیف ایشان که من متوجه شدم ویژگی‌های من را می‌گویند و منظورشان من هستم! من هم البته به ایشان چیزی نگفتم. بله ایشان کار خودشان را می‌کردند و می‌گفتند که خوب این هم نظر ایشان است و بهشان احترام هم می‌گذاشتند.


برادرمن کانادا بودند. چون به هم دسترسی نداشتیم یادم هست که هرکس که می خواست سفر کند به خارج کشور ما فیلمی ضبط می کردیم و خودمان صحبت می کردیم و فیلم را می دادیم به آن فرد تا به دست برادرم برساند. چند وقت پیش یکی از این فیلم ها را می‌دیدم که مربوط به حدود سال 87،‌88 بود. مادرم ایشان را آقای دکتر خطاب کردند که ایشان گفتند دکتر نه؛ دکتر مال محل کار هست. من همان مسعودم. خیلی خاکی بودند.

شما فکر می‌کنید چرا ایشان به عنوان اولین دانشمند شهید ایران هدف گیری شدند؟

من همه جا گفتم همسر من یک عاشق واقعی بود. بسیار برای امام و خون شهدا ارزش قائل بود. من خودم گاهی از بعضی اتفاق‌ها گله می‌کردم ایشان همیشه به من می‌گفتند که مواظب باش، برای این انقلاب خون ریخته شده، مبادا به بی‌راهه بروی. عاشق پیشرفت وطنش بود و از لحاظ علمی هم بسیار برجسته. خوب مسلما چنین آدمی خیلی کارها می‌تواند بکند.

ایشان برای ساخت شتاب‌دهنده که سفر کرده بودند به اردن (این شتاب دهنده ابتدا قرار بود در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی در ایران ساخته بشود که به دلایلی نشد). یکی از دانشمندان اسرائیلی با ایشان صحبت می‌کند و پیشنهادی به ایشان می دهد که شما و ما هرکدام یک قسمتی از ساخت شتاب‌دهنده را برعهده بگیرد و هزینه اش را هم متقبل بشود. چون که در خاورمیانه که قرار بود در پروژه سزامی شریک باشند این دستگاه بیشتر به درد ایران و اسرائیل می‌خورد تا بقیه. ایشان هم موافقت کرده بودند.

به ایران که برگشتند و این موضوع را تعریف کردند. من از ایشان پرسیدم حالا به نظر شما دولت این هزینه را پرداخت می‌کند؟ ایشان گفتند که باید بکند. من به هر زحمتی که شده این هزینه را می‌گیرم و بعد بهشان گفتم که اصلاً توانایی ساخت این قسمت از شتابدهنده را دارید؟ ایشان گفتند باید بتوانیم. ماباید ساختش را یاد بگیریم تا بتوانیم خودمان یکی از این شتاب‌دهنده‌ها را در ایران بسازیم.


می گفتندکه فرض کنید ده سال مردم ما پنیر نخورند.ما پنیر وارد نکنیم.چه اشکالی دارد؟ چه اتفاقی می افتد ما پنیر خوردن یادمان برود؟ ولی اگر مسئولین برای این طور کارهای علمی هزینه کنند 50 سال آینده‌ی فرزندان همین آدم‌هایی که الان به فکر پنیر و نان و چلو کباب خودشان هستند تامین می شوند.

پس به نظر شما از همین ماجرا ایشان شناسایی و هدف گیری شده بودند؟

نه. به قول مسولین دشمن یک پازل دارد. جاهای مختلف را تست می کند. ایشان زودتر از این‌ها شناسایی شده بود.

در اولین لحظات بعد از حادثه به چه فکر می‌کردید؟ ذهنتان به سمت چه کسی معطوف شد؟

حقیقتاً آن ساعت من خیلی گنگ شده بودم. همسرم چند سال قبل از شهادتش به من شماره تماس یکی از دوستانش را داده بود و گفته بود که اگر برای من اتفاقی افتاد، حتی قبل از اینکه پلیس را مطلع کنی ایشان را در جریان بگذار. آن زمان من به قدری گنگ شده بودم که اصلاً متوجه موتور نشده بودم. بعدها که تصاویر را دیدم متوجه شدم که موتوری هم بوده. از روی شیشه ها راه می رفتیم و اصلاً متوجه نمی‌شدیم.

من ایشان را تا دم راهرو بدرقه می‌کردم. ایشان هم ماشینشان را از حیاط بردند بیرون. برگشتند داخل که ظرف غذایشان را از من بگیرند. در ماشین و در حیاط باز بود. غذایشان را گرفتند و رفتند از لای در هم یک نگاهی به من کردند و خداحافظی کردند. در حیاط را که بستند بمب منفجر شد. من آن لحظه فکر کردم لابد زلزله آمده. چون شیشه‌های پنجره هم روی سرم می‌ریخت. دخترم گریه کنان از اتاقش بیرون آمد و گفت چه اتفاقی افتاده؟

من همینطور چشمم به در خشک شده بود. در هم به خاطر موج شدید انفجار از جا کنده شده بود.که دیدم دود از ماشین بلند شد. فقط بهش گفتم: بابات... اصلاً فکر نمی کردم بمب باشد. 

سراسیمه دویدیم. دیدم لب ماشین نشسته. دو دستش روی رکاب ماشین بود و پیشانیش هم بین دو دستش در حالت سجده. از پشت کاملاً سالم بود. چند بار صدا کردمش: مسعود، مسعود جان.کشیدمش توی بغلم دیدم که لباسش کاملا پاره شده. سرش را گرفتم تو سینه ام تا به صورتش بزنم و به هوش بیاید دیدم که یک قسمتی از سرش کاملاً خالی شده. یعنی اصلاً هدف گیری روی مغزش بود. آنجا دیگر متوجه شدم که همه چیز تمام شده است.

گفتند چيزي نيست، خيالاتي شديد!

ایشان اصلاً محافظی نداشتند و منزل تحت حفاظت نبود در حالی که می دانستند ایشان از سال 83-84 تحت تعقیب بود. دوستانشان که می رفتند خارج کشور MI6انگلیس بعضی را می‌گرفتند بعضی ها را 24 ساعت بعضی ها را 48 ساعت فقط راجع به کارهای علمی ایشان تحقیق می کردند. دوستانشان هم می آمدند و اطلاع می دادند به آقای دکتر و ایشان هم به مسئولین می‌گفتند ولی همچنان ایشان بدون محافظ بود.


یکی از دوستانشان را که MI6 در ایتالیا گرفته بود، تهران که برگشتند ماجرا را برای آقای دکتر تعریف کردند و گفتند که فقط راجع به شما ازمن سوال می‌کردند و من هم همه چیز را انکار کردم و می‌گفتم که شما را نمی‌شناسم. آقای دکتر هم بهشان گفتند این دفعه اگر آمدند بگویید که من را می شناسید ولی خوب از کارهایی که دارم می کنم اطلاعی ندهید. چون به هر حال آن ها که از کارهای من مطلع هستند حتما از رابطه‌ی خانوادگی ما هم خبر دارند.

ما سال 87 هم مکه بودیم. یک روز که برای طواف رفته بودیم موقع بازگشت همسرم به من گفت برنگرد زیاد نگاه نکن. آن آقایی که فلان شکلی هست من را تعقیب می‌کند و از من هم دائم فیلم گرفته. بعد موبایلشان را دادند به من چون خیلی شماره تماس در آن بود که نباید دست کسی بیفتد. اگر من را بردند شما مواظب بچه‌ها باش. که بعد از ماجرا کمتر از هتل خارج می‌شدند. این اتفاق را هم برای مسولین تعریف کردند که مسولین گفتند نه شما خیالاتی شده‌اید!

شهریور سال 88 بود که آقایی تماس گرفتند منزل و گفتند که از دفتر آقای دکتر رهبر تماس می‌گیرند و آقای رهبر کار فوری با ایشان دارند. آقای دکتر شماره تماس جدیدشان را به ما داده‌اند ولی ما متاسفانه گم کردیم. اگر امکان دارد شماره جدیدشان را به ما بدهید. آن موقع آقای دکتر در هیئت ممیزی دانشگاه تهران مشغول بودند و شماره تماسشان هم چون لو رفته بود یک شماره‌ی جدید گرفته بودند. من هم شماره را بهشان دادم. عصر که همسرم برگشت، ازشان پرسیدم از دفتر دکتر رهبر با شما تماس گرفتند؟ چه کاری با شما داشتند؟ گفتند پس کار شمابود؟! پرسیدم چه کاری؟ چه اتفاقی افتاده؟ گفتند چیزی نیست منافقین بودند چند تا سوال هسته‌ای پرسیدند من هم جوابشان را ندادم و تلفن را قطع کردم. باز این مسئله را هم اطلاع دادند به مسولین.

ده روز قبل شهادتشان هم یک شب ایمیلشان را چک می کردند دیدند یک ایمیلی فرستاده‌اند. به من نشان دادند و گفتند اینها همه مدارک هسته‌ای ایران است. فرستاده‌اند و گفته‌اند که نظرت را راجع به اینها بگو. بعدها من دیدم در یک شبکه ماهواره‌ای با افتخار همان مدارک را منتشر کردند، مدارک خیانتشان را. ایشان هم این ایمیل را فرستادند برای دوستانشان.

فکر می‌کنید فضای سال 88 و ناامنی های ناشی از آن روی این ماجرا تاثیر داشت؟

نمی‌شود این‌طور گفت كه به دلیل مسائل 88 مسئولین غافل شدند.آن کسی که آمده و موتور را خریداری کرده، موقعی که قرار بوده موتور را به نامش کنند،آن آقا می گوید که من یادم رفته شناسنامه‌ا م را بیاورم و 30 هزار تومان ناقابل به محضردار می‌دهد تا راضی بشود و بدون شناسنامه موتور به نامش بکند. آن فرد هم یک اسم جعلی گفته بود که رفتیم تحقیق کردیم دیدیم یک آقای دکتری بودند که اصلاً ربطی به این ماجراها نداشتند. به طرز خیلی مشکوکی آن فرد می‌گوید موتور را تا سر خیابان بیاورید، آنجا یک نفر موتور را از شما تحویل می‌گیرد. ببینید این همه اتفاقات مشکوک ولی هیچ کس اصلاً شک نمی کند. کاملاً به شکل سلولی عمل کردند.

شما خودتان بمب گذار را دیدید؟

بله قبل از محاکمه رفتم زندان اوین. او که فقط گریه می‌کرد و می‌گفت حلال کنید. من هم گفتم شما مگر جایی هم برای حلال کردن گذاشته اید؟

به عنوان سئوال آخر چرا بعضی از اساتید ما علمشان نافع نیست و بعضی ها برعکس مثل این شهدای هسته‌ای این‌قدر برکت از کارشان جاری می‌شود؟

همسرم همیشه می گفتند شما هر کاری را برای خدا انجام بدهی هم احساس بهتری داری هم موفق‌تری. برای خدا سلام کن برای خدا به گل‌ها آب بده. در همه چیز خدا را در نظر داشت. به نظر من علت شهادتش هم همین خلوص نیتش بود. آدمی معمولی بود. مثل من مثل شما. نمازش هم حتی گاهی دیر می شد! من گاهی با اقوام کدورتی داشتم نمی آمدم جایی. ایشان می گفتند شما به خاطر آن آدم نیا، به خاطر خدا بیا. این جوری احساس بهتری خواهی داشت.

نماز را روی جانماز شهید می‌خوانیم. جانماز مخمل قدیمی سبز رنگی که شهید سالها رویش قامت بسته است و به سجود نشسته است روی سنگ گرد کوچکی که به جای مهر پیشانی بر آن می ساییده که پاکیزه بماند و صیقلی. دعا می‌کنیم برای همه‌تان که دعای همسر شهید در حقتان مستجاب شود. که روزی برسد که نام شما، نام کشورمان را پرآوازه کند.

منبع: نشريه دانشجويي ريان

تروريسم علمي : کانادا نشریات این کشور را از انتشار مقاله‌های دانشمندان ایرانی منع کرد



استفن هارپر، نخست وزیر کانادا (راست) و جان بیرد، وزیر امور خارجه این کشور (چپ)

به گزارش پرس تی وی، دولت کانادا به نشريات علمي اين کشور دستور داده است مقاله‌هاي نوشته شده از سوي محققان و دانشمندان ايراني را منتشر نکنند.


چند تن از دانشگاهيان و محققان ايراني که در ابتدا براي انتشار مقاله خود از نشريات کشور کانادا مجوز گرفتند، پيغام جديدي دريافت کرده اند که از تصميم جديد اين نشريات براي منتشر نکردن آثار آنان خبر مي‌دهد. اين اقدام در پي سياست‌هاي اخير دولت کانادا است.

«مجله پژوهش روان‌پرستاري کانادا»، اخيرا از انتشار مقاله يکي از استادياران ايراني خودداري کرد، اين در حالي است که پيش‌تر براي انتشار اين مقاله موافقت کرده بود.

اين مجله با اشاره به دلايل سياسي و غيرعلمي اظهار کرد که بر خلاف آن چه پيش از اين گفته بود «اجازه انتشار اين مقاله را ندارد». همچنين گفته شد که اتاوا فعاليت هيئت اعزامي خود به تهران را به دليل آنچه «نقض حقوق مدني شهروندان ايران» و «تهديدي براي امنيت کارکنان کانادايي و اسرائيل» ناميد، متوقف کرده است.

دولت کانادا در تاريخ ۷ سپتامبر سفارت خود در تهران را تعطيل کرد و به ديپلمات‌هاي ايراني دستور داد ظرف ۵ روز کانادا را ترک کنند.

جان بيرد، وزير امور خارجه کانادا در بيانيه‌اي اعلام کرد که اين کشور ايران را به منزله «بزرگ‌ترين خطر براي صلح و امنيت جهاني مي‌داند»، وي همچنين افزود که ايران «همواره وجود اسرائيل را تهديد مي‌کند.»

رامين مهمانپرست، سخنگوي وزارت خارجه جمهوري اسلامي ايران تصميم اتاوا را به عنوان يک اقدام غير ديپلماتيک مورد انتقاد قرار داد و آن را هم سو با سياست‌هاي ديکته شده از سوي رژيم اسرائيل دانست.

مهمانپرست گفت:«اقدامات خصمانه دولت نژادپرست فعلي در کانادا در حقيقت هم سو با سياست‌هاي ديکته شده از سوي رژيم صهيونيستي (اسرائيل) و دولت انگليس است.

صاحب نظران بر اين باور هستند که اقدام کانادا براي قطع روابط ديپلماتيک با ايران، رفتار مطيعانه اتاوا نسبت به رژيم اسرائيل را آشکار مي‌کند.

اسماعيل سلامي، استاد دانشگاه و نويسنده ايراني در مقاله‌اي که در تاريخ ۱۱ سپتامبر در تارنماي شبکه پرس تي‌وي منتشر شد، نوشت: «اقدام ناگهاني کانادا براي قطع تمامي روابط با جمهوري اسلامي ايران آشکارا از تسلط نيرومند صهيونيست نشات مي‌گيرد، تسلطي که بر ساختار سياسي اين کشور نفوذ کرده است.»

اين تحليل‌گر تصريح کرد، کانادا به عنوان يک سلطنت مشروطه که ملکه اليزابت دوم در راس آن قرار دارد مي‌تواند به عنوان کشوري نگريسته شود که «از رژيم‌هاي استعماري همچون اسرائيل حمايت مي‌کند و در پي منزوي کردن کشور صلح طلب ايران است.»

استفن هارپر، نخست وزير کانادا و بيرد بارها حمايت بي قيد و شرط خود از رژيم اسرائيل را اعلام کرده‌اند و اين‌گونه به نظر مي‌رسد اين کشور تا حد بسياري دنباله رو سياست‌هاي تل‌آويو است.

چرا جوایز نوبل بیشتر به یهودیان اعطا می شود؟+عکس


گروه گزارش ویزه مشرق

جایزه نوبل شیمی در سال 2011 به یک یهودی ساکن سرزمین های اشغالی اختصاص داده شد. از سال 2002 تا کنون اسرائیل برنده 6 جایزه نوبل در رشته های مختلف شده است. با نگاهی به جوایز نوبل اختصاص یافته به اسرائیل، می بینیم که هیچ کدام از صهیونیست ها برنده جایزه صلح نوبل نشده و همه ایشان فقط در موضوعات علمی جایزه نوبل گرفته اند. شایان توجه است که جایزه صلح نمودار فعالیت علمی نبوده و قابلیت بهره برداری تبلیغاتی از آن برای نشان دادن هوش سرشار یهودیان را ندارد!

بسیاری از کشورهای بزرگ که جمعیت تحصیل کرده و دانشمندان بسیار بزرگی دارند نتوانسته اند در مدت مشابه از اسرائیل سبقت بگیرند. فرانسه در همان مدت 6 برنده جایزه نوبل داشته است. آلمان و روسیه پنج مورد و هند فقط یک نفر. این نشان می دهد که گرایشی وجود دارد که به طور عمدی تعداد یهودیان برنده جایزه نوبل را افزایش دهد. در واقع موفقیت اسرائیل در تولید دانشمندان برنده جایزه نوبل بخشی از یک گرایش برنامه ریزی شده و قوی است که نیاز به توضیح دارد.


از سال 2002 تا کنون اسرائیل برنده 6 جایزه نوبل در رشته های مختلف شده است.


این برنامه صهیونیستی یک قرن سابقه داشته و اجرای آن در حدی پیشرفت کرده است که 5 نفر از 13 دانشمند برنده جایزه نوبل در سال 2011 از یهودیان بوده اند! بعید نیست که در سال های آتی تمامی جوایز نوبل که هم اکنون به عنوان نموداری از دست یابی به قله های دانش بشری محسوب می شود؛ به یهودیان اختصاص یافته و طی چند دهه بالاخره به بشریت قبولانده شود که یهودیان سرآمد علوم بشری بوده و در سایه هوش بالای خدادادی خود بهتر از هر کسی می توانند دنیا را اداره کنند.

در نیمه نخست قرن بیستم علی رغم فشارها و تبعیض های اجتماعی موجود علیه یهودیان در دنیای غرب، آنها توانستند 14 درصد جوایز نوبل در ادبیات، شیمی، فیزیک و پزشکی را به دست آورند. در نیمه دوم قرن بیستم با وجود این که رویه ی اعطای جایزه نوبل تغییر کرد و تمامی مردم جهان را شامل شد آمار جایزه نوبل اختصاص داده شده به یهودیان به 29 درصد افزایش یافت! بدین ترتیب در دهه اول قرن 21 این آمار به 31 درصد رسیده است! در حالی که یهودیان فقط 0.2 درصد جمعیت جهان را تشکیل می دهند. پرسشی که به وجود می آید این است که این عدم تناسب بزرگ چگونه و چرا به وجود آمده است؟!

این سوال هم در بین مردم و هم در مجامع علمی مطرح بوده است و گمانه زنی هایی را هم در پی داشته است. آیا این مقدار از شکوفایی ذهنی و علمی (اگر واقعیت داشته باشد) در نتیجه نحوه تربیت فرزندان در خانواده ها و جامعه یهودی به وجود آمده یا مربوط به صفات ژنتیکی است که یهودیان را در برخی از رشته های علمی به موفقیت می رساند؟ آیا سیاست در اینجا نیز وارد معرکه شده و با پشتوانه پول های سرمایه داران یهود در حال پیشبرد برنامه ای خاص است؟

مشخصا بحث های فراوانی بر روی این سوالات خواهد شد. در این میان عده ای با علم کردن آی کیوی متفاوت و بالاتر از حد معمول یهودیان، به خصوص یهودیان اشکنازی، به طور خزنده به دنبال اهداف پنهان خود هستند. اما آیا واقعا رابطه ای بین هوش بالا و پیشرفت در رشته های پیچیده علوم مانند ریاضیات وجود دارد؟ به علاوه زنان فقط 5 درصد از جوایز نوبل را برنده شده اند اما مسلم است که هوش آنها پاین تر از مردان نیست. هوش یک پیش نیاز ضروری در پیشرفت علمی است اما بدون داشتن فرصت کافی کاری از پیش نخواهد برد. پس نمی توان آنچنان که عده ای مست افتاده از دلارهای یهود انجام می دهند افزایش دریافت جایزه نوبل را نشان دهنده آی کیوی فوق بشری یهودیان دانست.

هوش و نبوغ بالا؟!

موضوع هوش یهودیان یک بحث چالش برانگیز است. حتی اگر از نظر علمی گمان هایی مبنی بر وجود آی کیوی بالا در یک گروه نژادی خاص مطرح شود ممکن است منجر به تولید راسیزم علمی شود. عده بسیاری به مقابله با استثنایی جلوه دادن توانایی ذهنی یهودیان خواهند پرداخت و عده ای نیز از این موضوع سوء استفاده خواهند کرد و بهانه خوبی به دست یهودیان افراطی برای طرح بحث های نژاد پرستانه داده خواهد شد. خود یهودیان نیز در مورد این موضوع ذهنیتی غیر واقعی دارند. آنها از راه افتادن بحث در مورد نبوغ یهودیان بسیار لذت می برند و حتی برای احساسی که هنگام شنیدن این بحث ها پیدا می کنند یا هنگامی که می فهمند یک نابغه مورد توجه رسانه ها یهودی الاصل است، واژه ای در زبان خود دارند: jewbilation .



آنها از راه افتادن بحث در مورد نبوغ یهودیان بسیار لذت می برند


مطالعات در حال انجام است تا واقعی بودن ادعای هوش بالای یهودیان را بررسی کنند. برخی تحقیقات سعی دارند نشان دهند که یهودیان اشکنازی که از اروپای شرقی و مرکزی منشا می گیرند دارای آی کیوی بالاتری نسبت به دیگر اقوام همسایه خود هستند. مطالعات دیگر نشان می دهند که هرچند این یهودیان در ریاضیات نبوغ دارند ولی در تصور فضایی اجسام توانایی کمتری از دیگر اقوام اروپایی دارند. در واقع هیچ دلیل مستند و تایید شده ای برای متفاوت جلوه دادن یهودیان در دست نیست. با این وجود در سال های اخیر تبلیغات برای هوش بالاتر از حد نرمال در یهودیان افزایش یافته است.

این تبلیغات حتی گاهی وجهه شدیدا علمی نیز به خود می گیرد و به صورت مقالاتی از ژورنال های معتبر علمی زیست شناسی و ژنتیک نیز سر در می آورد. در سال 2005 یک تیم تحقیقاتی در دانشگاه یوتای آمریکا ادعا کردند که ژن هایی که موجب 4 بیماری رایج ژنتیکی (تی ساکس، گوشر، نیمن پیک و موکولیپیدوزیس نوع IV) در میان یهودیان اشکنازی می شوند؛ با هوش بالا نیز مرتبطند. این محققین می گویند شیوع بالای این بیماری ها در میان اشکنازی ها منطبق با شیوع آی کیوی بالاتر از حد نرمال در میان آنهاست که در طول تاریخ به آنها کمک کرده است در حرفه ها و مشاغلی که به فعالیت فکری بالایی نیاز دارند موفق باشند.


دستگاه تبلیغاتی در تلاش برای ربط دادن سه مفهوم ژنتیک، هوش و برگزیده بودن آسمانی یهود است.


یهودیان حداقل از ابتدای قرن نهم در اروپا وارد کارهای اقتصادی شده اند که نیازمند توانایی هایی در ریاضیات بوده است. محققین دانشگاه یوتا می گویند در میان این یهودیان آنهایی که موفقیت بیشتری کسب کرده بودند تمایل داشتند کودکان زیادی هم داشته باشند در نتیجه به فراوانی زاد و ولد کرده و موجب افزایش تعداد افراد حامل ژن های هوش در جامعه یهودیان شده اند. با این حال این ژن ها و انتقال درون گروهی آنها در جامعه یهودیان موجب مرتبط شدن برخی بیماری ها نیز به آنها شده است. پژوهش گران دانشگاه یوتا در ادامه برای نفی هرگونه شک و تردید در مورد تلاششان برای تایید علمی متفاوت بودن هوش یهودیان از یک گروه نژادی دیگر که در طی قرن ها به صورت درون گروهی به زاد و ولد پرداخته به عنوان شاهد ماجرا اشاره می کنند و می گویند زرتشتیان ساکن هندوستان هم که همچون یهودیان یک گروه نژادی محسوب می شوند دارای موفقیت های اقتصادی و هوش بالا هستند که بیماری هایی مانند سرطان سینه و پارکینسون در میان آنها شایع است.


آنچه که موجب تمایز علمی احتمالی آنها از دیگران می شود

نه ژنتیک، بلکه شرایط حاکم بر پرورش آنها بوده است


این محققین بعد از این توضیحات اشاره می کنند که با این وجود نبایستی چنین تحقیقاتی موجب ترویج برتری یک گروه نژادی خاص شود. در اصل همین جمله می تواند به نوعی پشت پرده ماجرای تبلیغ برای آی کیوی بالای یهودیان را برملا سازد: ترویج برتری یک گروه نزادی خاص. محققین و دانشمندان دیگری هم وجود دارند که با رد ادعاهای این نوع مقالات آنها را متهم به غیر علمی بودن و داستان سرایی می کنند و آنها را هم ارز ادعاهایی همچون دیگر افسانه ها در مورد یهودیان مانند طول عمر بیشتر ایشان یا عدم امکان اعتیاد آنها به الکل می دانند.

اگر بپذیریم که یهودیان هوش بالاتری دارند و یا حداقل در مورد طایفه ای از آنها این دیدگاه را قبول کنیم؛ آنگاه سوالات گوناگونی ایجاد خواهد شد. چرا یهودیان؟! کدام شرایط تاریخی موجب آن شده است؟ آیا این شرایط فقط برای گروهی از یهودیان فراهم بوده است؟ 



محتویات مغزی یک صهیونیست ملغمه ای از جنگ، تروریسم، پول، کنترل جهان، هولوکاست و...است!



عده ای نیز با نگاهی محافظه کارانه و با در نظر گرفتن اغراض سیاسی پشت پرده در تلاشند این ادعا را که با ظاهری علمی بیان می شود از طریق خود علم رد کنند. این گروه معتقدند موفقیت های علمی موجود در میان یهودیان درست همان چیزی است که می تواند برای دیگر مردم نیز اتفاق بیافتد. مطالعه آنها بیشتر بر شرایط محیطی و خانوادگی یهودیان نظر داشته و نشان می دهد که شرایط تربیتی و پروشی کودکان یهودی در خانه ها موجب تولید افراد حاذق در علوم مختلف به خصوص ریاضیات و اقتصاد می شود.


محققان بر عامل تربیت و پرورش در خانه های یهودی بیشتر تاکید دارند


از سوی دیگر این محققین به تعالیم مذهبی یهود و تاکید شدید آن به آموختن علم و خواندن و فهمیدن متون غامض مذهبی هم اشاره دارند. این گروه می گویند در طول قرن ها کودکان یهودی در خانواده هایی پرورش یافته اند که با ادبیات و کتاب و علم رابطه تنگاتنگی داشته اند و آنچه که موجب تمایز علمی آنها از دیگران می شود نه ژنتیک و نژاد آنها بلکه شرایط حاکم بر پرورش آنها بوده است. این محقیقن تلاش صهیونیست ها برای ژنتیکی کردن موفقیت های علمی یهودیان (اگر واقعیت داشته باشد) را اغراض سیاسی دانسته و از نظر دانش کنونی مردود می دانند.
ادامه نوشته

15 میلیون دلار برای گوشت حلال!


متنی که پیش رو دارید بر گرفته از مصاحبه ای است که تبیان با سرکار خانم لیلا شهرستانی انجام داده است . خانم لیلا شهرستانی محقق علوم اسلامی هستند که در امریکا زندگی می کنند و در رشته میکرو بیولوژی تحصیل کرده اند. ایشان دوره لیسانس را در دانشگاه کالیفرنیا استیت یونورسیتی فولرتون در رشته بیولوژی و دوره فوق لیسانس را در کالیفرنیا استیت پالی تکنیک یونورسیتی در رشته میکرو بیولوژی سپری کرده اند .در جریان تحقیقات دانشگاهی جرقه ای در مطالعات میان رشته بین علوم اسلامی و میکرو بیولوژی در ذهن ایشان زده می شود که باب جدیدی را در فعالیت های ایشان می گشاید . ایشان هم اکنون در مرکز آموزشی امام صادق علیه السلام در کالیفرنیا مشغول به تدریس هستند .از تمام جوانان پژوهشگر تبیانی که در ایده های پژوهشی خوبی در مطالعات بیولوژیکی مربوط به اسلام دارند دعوت می کنیم که به خلاصه این گفتگو توجه کنند و در صورت تمایل با ایشان در ارتباط باشند .

لیلا شهرستانی

این حکم فقهی 15 میلیون دلار می ارزد

رشته ی تحقیقاتی من در میکروبیولوژی در مورد لاکتوفرین بود. لاکتوفرین یک مولکول پروتئینی است که در خون ما وجود دارد این ماده در کلستروم (آغوز) شیر مادربه میزان زیادی  وجود دارد. این ماده خاصیت ضد میکروبی دارد یا این که خیلی شدید جلوی میکروب ها را می گیرد. کاری که لاکتوفرین می کند این است که آهن را به خودش جذب می کند یعنی این که هر میکروبی که در قسمت لاکتروفرین باشد به خاطر این که آهن ندارد نمی تواند رشد کند و میکروفیلم درست کند.

میکروفیلم یا بیوفیلم یعنی وقتی باکتری ها رشد می کنند و لایه لایه روی هم قرار می گیرند و باعث تشکیل چرک می شوند . اصل تحقیقات ما در مورد اسهال خونی بود که بوسیله ی ایکولای ا ُوان فایوسون ایکس سون که یک نوع خاص باکتری است ایجاد می شود.

ماجرا این گونه بود که  در یکی از رستوران های آمریکا به نام جک این د باکس jack in the box تقریباً حدود 6 یا 7 سال پیش اتفاقی افتاد که عده ای از این اسهال خونی مردند و بعد که یک مقدار تحقیقات شد معلوم شد که علت این باکتری ها بوده این باکتری ها البته در دستگاه های گوارشی مثل روده و... هست یعنی در بدن همه ی انسان ها هست  ولی وقتی از طریق خوردن وارد بدن بشود باعث ابتلابه اسهال خونی خواهد شد که درصد تلفاتش بالا است. در اسلام مفهوم نجس و پاکی باعث می شود که ما به دقت برای صحت عباداتمان آنرا رعایت کنیم اما مفهوم مشابه تمیز و کثیف گرچه در غرب اهمیت دارد اما اجبار آور نیست . در این رستوران هم متوجه شدند که مدفوع زیر ناخن آشپز رستوران به گوشت منتقل شده و تعدادی از مشتریان را کشته . گویا اشپز بعد از دستشویی رفتن عجله داشته و دست هارا نشسته!!

شرکتی که تامین کننده گوشت در ان ایالت بود به استاد بنده پروژه ای را داد که بر اساس ان قرار شد ما در گوشت لاکتوفرین ها را فعال تر کنیم که اگر باز هم میکروبی در انها نفوذ کرد امکان رشد نیابد . مبلغ این قرار داد 15 میلیون دلار بود و چون پروژه من هم در مورد همین لاکتوفرین بود با 5 نفر دیگر کار را شروع کردیم اما متاسفانه میزان نفوذ لاکتوفرین در گوشت ها در حین آزمایش متغیر بود و این امکان وجود نداشت که به ماده ثابتی برسیم که اضافه کردن آن به گوشت میزان محافظت در برابر باکتری ها را افزابش دهد.

لیلا شهرستانی

ما در لابراتوار این لاکتوفرین را فعالش می کردیم (این لاکتوفرین با بافری خاص تحت ph خاصی فعال می شد )و وقتی که تست می کردیم لاکتوفرین در حالت عادی باکتری ها را از بین می برد اما روی گوشت که امتحان می شد گاهی موفق و گاهی نا موفق بود. من ازمایش روی نمونه ها را انجام می دادم و گوشت می گرفتم و محلول های متفاوت را ازمایش می کردم روزی من تصادفاً دیرم شد و مجبور شدم که گوشت از منزل ببرم که گوشت اسلامی بود وقتی امدم این تست را کردم دیدم ای بابا جوابها خیلی فرق می کند با گوشت های دیگر یعنی اولاً وقتی ما این باکتری ها را می گذاشتیم درصد این نفوذ باکتری ها خیلی کمتر بود یعنی واقعاً اصلاً خود باکتری بدون لاکتوفرین هم نفوذ نمی کرد! وقتی هم که می شستیم اصلاً چیزی دیگه نمونده بود روی گوشت. کنترلر آزمایش ما اب بود یعنی هر ازمایش با محلولی خاص صورت می گرفت و کنترل ان با اب بود.

 من دیدم خود باکتری وقتی به گوشت اسلامی می رسد نفوذ نمی کند و اگر هم کمی نفوذ کند با اب کاملا تمیز می شود. سبحان الله ! اینجا باید اشاره کنم که وقتی در فقه ما آب از مطهرات است به همین دلایل می تواند باشد . ولی الان بخاطر مسائل مادی از اسپری های مختلف استفاده می کنند. ولی همون که اسلام 1400 سال پیش گفته بود آب و آب از همه چیز بهتراست .


وقتی استادم جواب ازمایش را دید تعجب کرد من گفتم که امروز یک فرقی کرده من امروز گوشت حلال آوردم ایشان آقای دکتر نرن نایدی بود و یک هندی هستند که دکترا رو در سوئد گرفته  وقبلا به واسطه کشف دلایل میکروبیولوژیک مرگ تعدادی از زنان که از وسایل خاص بهداشتی استفاده می کردند مشهور شده به من گفتند که خودشون – با اینکه مسلمان نیستند- از گوشت حلال استفاده می کنند . در لابراتوار بعضی برایشان سوال شده بود که این چه گوشتی است که این قدر نسبت به نفوذ باکتری ها مقاوم هست . استاد ما در حالی که سالن را ترک می کرد گفت این گوشتی است که هرگز به شما اسهال خونی نمی ده!


برای من علت این مقاومت گوشت حلال بسیار مهم بود  و نکته جالب تر این بود که سازمان گوشت امریکا برای تمیز نگه داشتن گوشت 15 میلیون دلار خرج می کند تا این آقا اسپریی برای ایشان بسازد که به گوشت بزنند و مقاوم شود و ان وقت خود او می داند که اگر گوشت اسلامی باشد دیگر نیازی به ان همه هزینه نیست اما علاقه به مال دنیا همه انها را از ابراز حقیقت باز می دارد !

بر می گردم به اون قسمت لاکتوفرین – لاکتوفرین دلیلی که کار می کند این است که آهن را می گیرد به خودش و برای همین چون آهن وقتی نباشد باکتری ها نمی توانند  رشد کنند ما وقتی که گوشت را اسلامی سر می بریم اول شاه رگ زده می شود بدون اینکه نخاع قطع بشود وقتی شاه رگ قطع می شود چون که نخاع قطع نشده قلب هنوز در حال تپیدن هست وقتی قلب می زند همه خون از بدن خارج می شود و از انجا که تمام اهن در گلبول قرمز است  وقتی که همه خون خارج می شود  دیگر گوشت ان آهن را ندارد و به خاطر همین نیازی به لاکتوفرین برای از بین بردن آهن نداریم و باکتری ها هم به علت نبود اهن در خون جذب نمی شوند و اگر بشوند با شستشو با اب ساده از بین می روند. گرچه استاد ما با همان ایده ای که از گوشت اسلامی گرفت ان مبلغ را دریافت کرد و اسپری خاصی را هم ساخت و نهایتا حق را منکر شد اما برای خود من این نکته بسیار مهم بود که حساسیت اسلام به نجاست خون ازین جهت است که در تمام فضای اطراف ما صدها بلکه هزاران نوع باکتری وجود دارد که به شدت جذب اهن می شوند و وقتی دست شما خون می اید امکان جذب باکتری ها به وسیله اهن خون بسیار بالا است بنابر این در معرض انواع عفونت ها هستید اما اگر با دقت ( یک بار یا سه بار ) دست خونی خود را اب بکشید راه نفوذ باکتری ها را بسته اید .

من با پروفسور هشام ابراهیم در مورد این تحقیق صحبت کردم که ان شا الله چاپ بشود اما ایشان پیشنهاد دادند که بهتر است زیر نظر یک استاد غیر مسلمان تحقیقات را ادامه دهم تا در مجامع علمی امریکا پذیرفته شود! که البته در پی  آن هستم .

لیلا شهرستانی

آیا غیر از مسئله گوشت حلال پژوهش دیگری نیز در رابطه با فقه اسلامی و میکروبیولوژی انجام داده اید؟

بله

خون در داخل دهان طاهر است

به دلایلی که گفتم خون خارج از بدن باعث انواع آلودگی ها است اما در داخل بینی یا دهان چون مخاط داخلی خودشان حاوی مواد دفاعی هستند و  سیستم دفاعی بدن در برابر باکتری ها فعال هستند بنابر این خون داخل دهان یا بینی پاک اعلام شده . به هر حال در سال های دور که ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین نمی توانستند به مردم بگویند که سیستم دفاعی بدن شما این طور است یا نه بنابر این مسئله نجاست و طهارت را مطرح کردند که البته هم جنبه عبادی دارد و هم بهداشتی .

وقتی روزه هستید سرتان را در آب فرو نکنید

تمام سلول های ما در مایعی شناورند که هیدروفیلی است یعنی یه آب علاقه مند است و آن مایع در حقیقت وسیله شستشوی سلول هاست با فرو بردن سر در اب مطلق این سلول ها مثل اهن ربا آنرا جذب می کنند و آب وارد بدن می شود و روزه باطل می شود .

سگ و خوک نجس هستند

از این هزاران هزار باکتری که در اطراف ما وجود دارد ما تنها نسبت به بعضی از انها حساس هستیم . آن هم تنها آن ویروس ها و باکتری هایی که می توانند به سلول ها ی بدن ما متصل شوند چون این بکتری ها  مانند پازل هستند که فقط تکه هایی که با ان ها مشابهت دارند به انها وصل می شوند . مثلا ویروسی که گیاه تنباکو را بیمار می کند شما را بیمار نمی کند اما در مورد حیوانات چنانچه تماس انسان با انها زیاد باشد امکان تغییر در ساختار باکتری های انان هست که باعث بیماری ما بشوند.

در مورد حیوانات نجس این تشابه ساختار بسیار زیاد و سریع است و بنابر این سگ و خوک به علت اشتراکی که می توانند با ما در ساختار بیماری ها و شکل باکتری ها داشته باشند کلا نجس اعلام شده اند . البته باز تاکید می کنم در این موارد جنبه عبادی بر جنبه بهداشتی مقدم است و اصل بر تبعیت از شرع اسلام است زیرا درک تمامی موارد فقهی با علم اندک امروز امکان ندارد " و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا " با این وجود ما در مورد علت محرم بودن خواهر و برادر های رضاعی و یا علت حرمت مشروبات و با حرمت موسیقی تحقیقات بایولوژیکی انجام دادیم و به پاسخ های قانع کننده ای رسیدیم .

درباره مدرسه دارالعلم توضیحی می دهید ؟

بله این مدرسه با نام دارالعلم یا مدرسه امام جعفر صادق علیه السلام در جنوب کالیفرنیا است چهل درصد دانش اموزان ان اهل سنت هستند و دانش اموزان مسیحی نیز داریم . کلا ورود همه ادیان به مدرسه آزاد است . در این دبیرستان حدود 30 واحد از دروس دانشگاه در رشته های بیوشیمی و بیولوژی هم تدریس می شود که همین امر و نحوه تدریس سطح علمی این دبیرستان را بالا برده است و البته ما اجازه تاسیس شعبه های متعدد آنرا در سراسر امریکا و دیگر نقاط دنیا داریم . موسس این دبیرستان سید مرتضی قزوینی هستند که هم اکنون در عراق به سر می برند و ما هر سال از اندیشمندان ایرانی برای برگزاری" ورکشاپ " هایی در زمینه اموزش علوم اسلامی همراه با علوم تجربی استفاده می کنیم .

ما بسیاری از پروژه های تحقیقاتی را در مدرسه مطرح می کنیم و با اینکه از تمام فرق دینی در این مدرسه حضور دارند اما بسیاری از این طرح ها استقبال شده . حتی بنده کتاب درسی کلاس بیولوژی خود را توحید مفضل ( کتابی شامل فرمایشات امام صادق علیه السلام به شاگرد خود مفضل است )  قرار داده ام و برای دانش اموزان تطبیق معارف اسلامی و علوم تجربی انچنان جذاب بوده است که تمایل داشته اند درسی خاص به نام علم و دین را در مدرسه ایجاد کنیم .

آیا پیش ازین با تبیان آشنا بوده اید؟

بله من در جریان تهیه طرح درس هایم مخصوصا در زمینه علوم اسلامی بسیار به این سایت مراجعه می کنم و انرا بسیار مفید می دانم .

آیا این امکان برای کاربران تبیان هست که با شما در ارتباط باشند؟

بله با کمال میل از طریق این وب سایت ها  با گروه ما که هدف انها درک صحیح از مبانی اسلام است می توانند در ارتباط باشند :

www.cityofknowledge.com

این مصاحبه بسیار مفصل بود اما متاسفانه به علت محدودیت هایی که در ارائه مطلب داشتیم خلاصه آنرا تقدیم دوستان کردیم . خانم لیلا شهرستانی با تواضع و مهربانی ویژه ای از تمام دوستان تبیانی که ایده های علمی خوبی در رابطه با اثبات حقایق اسلامی دارند استقبال کردند و چنانچه شما جزء این افراد هستید با ایمیل ما :scitech@tebyan.com

مکاتبه کنید و نشانی پست الکترونیک ایشان را دریافت کنید .

گزارش: واحد ترور موساد دانشمندان ایرانی را هدف قرار می‌دهد

احمدی روشن و راننده وی (رضا قشقایی) ژانویه 2012 بعد از اینکه یک موتور سیکلت سوار بمبی مغناطیسی را به خودروی آن‌ها (در تصویر) چسباند، کشته شدند.
 
 
 
در مقاله‌اي جديد فاش شده است يک واحد ترور در آژانس جاسوسي اسرائيل (موساد) موظف به کشتن دانشمندان ايراني است.


اين مقاله که روز شنبه (۱۷ تير، ۷ جولاي) در وب سايت خبري سي‌بي‌اس (CBS) منتشر شد، برگرفته از کتابي جديد تحت عنوان "جاسوسان عليه آرماگدن (جنگ نهايي): درون جنگ‌هاي سري اسرائيل" نوشته دان رابيو، خبرنگار سي‌.بي.‌اس و يوسي ملمان، خبرنگار اسرائيلي است.

اين مقاله، اطلاعاتي مشروح درباره چگونگي آموزش ماموران و انجام عمليات جاسوسي يک واحد فوق سري موساد در ايران، موسوم به کيدون (لفظ عبري معادل سرنيزه) ارائه مي‌دهد.

در اين مقاله آمده است، اين کتاب که تحقيقي در مورد ۵۰ سال اقدامات تروريستي و آدمکشي توسط موساد است، نتيجه‌گيري مي‌کند تمام تروريست‌هاي فعال در ايران، اسرائيلي‌هايي هستند که با استفاده از گذرنامه‌هاي جعلي به ايران سفر کرده‌اند.

آموزش اعضاي کيدون هر عنصري را که براي يک عمليات جاسوسي لازم است، شامل مي‌شود. عوامل اين واحد همچنين با عمليات شناسايي رمز و ارتباطات محافظت شده مورد آموزش قرار مي‌گيرند.

در ادامه اين مقاله آمده است کيدون بسيار سري و تفکيک شده است و واحدهاي آن در خارج از مقر موساد مستقر هستند.

اين مقاله همچنين تاکيد مي‌کند، هدف کيدون از اقداماتش، ايجاد اختلال در برنامه انرژي هسته‌اي ايران است.

دان رابيو پس از انتشار کتاب و مقاله به آسوشيتدپرس تصريح کرد، عوامل موساد وارد ايران شده و با استفاده از خانه‌هايي که در پيش از انقلاب در اختيار آن‌ها بوده است، عمليات خود را اجرا کرده‌اند.

همچنين يوسي ملمان نيز پس از انتشار کتاب "جاسوسان عليه آرماگدن: درون جنگ‌هاي سري ايرائيل" در گفت‌وگو با آسوشيتدپرس تاکيد مي‌کند که اسرائيل حمله ويروس يارانه‌اي فليم (شعله) را براي ايجاد اتلال در برنامه هسته‌اي ايران طراحي کرده است.

وي مي‌افزايد: اين ويروس توسط يگان ۸۲۰۰ ارتش اسرائيل با کمک آژانس امنيت ملي امريکا اجرا شده است.

ايران نيز مي‌گويد، مصطفي احمدي روشن، داريوش رضايي نژاد، مجيد شهرياري و مسعود علي محمدي، دانشمندان اين کشور همگي توسط ماموران اسرائيل کشته شده‌اند.

احمدي روشن و راننده وي (رضا قشقايي) ژانويه ۲۰۱۲ بعد از اين که يک موتور سوار بمبي مغناطيسي را به خودروي آن‌ها چسباند، کشته شدند.

افراد مسلح همچنين ۲۳ جولاي ۲۰۱۱ (۱ مرداد ۹۰) رضايي نژاد را در نزديکي خانه‌اش در تهران ترور کردند. رضايي نژاد و همسرش در مسير مهدکودک فرزند خود بودند که دو مرد موتور سوار به آن‌ها نزديک شدند. افراد مسلح نام وي را صدا کرده و هنگامي که اين دانشمند ۳۵ ساله روي خود را برگرداند، وي را در ناحيه گردن هدف گلوله قرار دادند.

تروريست‌ها همچنين ۲۹ نوامبر ۲۰۱۰ (۸ آذر ۱۳۸۹) به خودروهاي مجيد شهرياري و فريدون عباسي، اساتيد دانشگاه بمب‌هايي را متصل و سپس منفجر کردند. در اين حملات، شهرياري فورا جان سپرد اما دکتر عباسي و همسر وي جان سالم به در بردند.

مسعود علي محمدي، مدرس دانشگاه تهران نيز ژانويه ۲۰۱۰ بر اثر انفجار يک موتور سيکلت بمب گذاري شده جان خود را از دست داد. اين انفجار در نزديکي خانه اين مدرس دانشگاه در منطقه قيطريه واقع در شمال تهران روي داد.

امريکا، رژيم اسرائيل و بعضي از متحدان آن‌ها تهران را به پيگيري اهداف نظامي در برنامه انرژي هسته‌اي‌اش متهم کرده و اين اتهام کذب را دستاويزي براي اعمال تحريم عليه اين کشور و تهديد آن به حمله نظامي قرار داده‌اند.

با وجود اين، ايران مي‌گويد به عنوان يکي از امضا کنندگان پيمان منع گسترش سلاح‌هاي اتمي (ان‌پي‌تي) و يکي از اعضاي آژانس بين المللي انرژي اتمي، از حق توسعه و دستيابي به فناوري هسته‌اي براي مقاصد صلح آميز برخوردار است.

160دختر دانش‌آموز در یک توطئه مسموم شدند

به گزارش سرویس حوادث جام نیوز، "حفیظ الله صفی"،‌ مدیر اداره بهداشت تخار در شمال افغانستان به شبکه خبری سی.ان.ان گفت: «این دختران پیش از انتقال به بیمارستان دچار سردرد، خواب‌آلودگی و حالت تهوع بودند. این سومین مورد از مسمومیت دختران دانش آموز افغان توسط طالبان است.»
به گزارش خبرگزاری فرانسه، مقام‌های افغان مظنون هستند که داخل کلاس‌های درس این دختران یک ماده شیمیایی سمی پاشیده شده است.
هفته گذشته نیز بیش از 120 دختر و سه معلم آنان به دلیل مشابه مسموم شده بودند. طالبان مسئولیت حمله 23 مه را انکار کرد. یک روز پیش نیز، 40 دختر دانش‌آموز در یک مدرسه دیگر مسموم شده و به بیمارستان منتقل شدند.
طالبان مخالف حضور دختران در مدارس است و پیشتر خواستار تعطیلی مدارس در شمال افغانستان شده بود.
مقام‌های دولت محافظه‌کار افغان نیز مخالف رفتن دختران به مدرسه هستند.
بر اساس گزارش شبکه خبری بی.بی.سی، این اولین بار نیست که دختران دانش‌اموز افغان هدف قرار گرفته‌اند. در سال 2009 میلادی، صدها دختر دانش‌آموز در ولایت "کاپیسا" در شرق افغانستان مورد هدف قرار گرفتند. در سال 2010 میلادی نیز بیش از 30 دختر دانش‌آموز به دلیل مسمومیت راهی بیمارستان شدند.
حمله روز سه‌شنبه یک هفته پس از اتمام برنامه خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در پایان سال 2014 میلادی رخ داده است.

پشت پرده غول تجاری آی بی ام + عکس

از غول تجاری آی بی ام (IBM) چه می دانیم؟ این غول کامپیوتری چه پیوندهای سیاسی با محافل قدرت جهانی دارد؟ چرا رابطه این شرکت با اسراییل و یهودیان تا این حد عمیق است؟ چیپ های RFID چه نقشی در جاسوسی نوین و کنترل توده ها دارد؟ برای پاسخ این سوالات، با گزارش ویژه مشرق همراه شوید...

به گزارش مشرق، شرکت آی بی ام (IBM) که نام آن برگرفته از عبارت ماشینهای تجاری بین ­المللی (International business Machines) است یک شرکت امریکایی است که در زمینه فناوری فعالیت می­ کند.

این شرکت که با نام آبی بزرگ (Big Blue) نیز شناخته می­شود به فروش سخت ­افزار و نرم افزار رایانه ­ای مشغول بوده و به ارائه خدمات زیربنایی، هاستینگ و مشاوره­ ای در حوزه­های رایانه­ ای و نانو تکنولوژی می­پردازد.[1] دفتر اصلی این شرکت در نیویورک ایلات متحده امریکا است.

آی بی ام یا آبی بزرگ، بزرگترین شرکت در حوزه فن آوری

این شرکت با داشتن سهامی به ارزش 69،905 میلیون دلار و 8% افزایش نسبت به سال 2010 عنوان دومین برند برتر دنیا در سال 2011 را به خود اختصاص داد.[2]

آی بی ام در سال 1911 توسط توماس جی واتسون و با ادغام سه شرکت International Time Recording Company , Computing Scale corporation ،Tabulating Machine company تاسیس شد.[3] نکته جالب در مورد واتسون عضویت وی در گروه فراماسونری (Masonic organisation) و حمایت مالی از این گروه بود.

توماس جی واتسون، موسس شرکت آب بی ام و یکی از اعضاء فراماسونری

تا سال 2010 بیش از 426 هزار نفر در 170 کشور دنیا برای این شرکت مشغول به فعالیت بوده اند.[4] این شرکت با در اختیار داشتن 9 لابراتوار تحقیقاتی و پیشرفته ترین امکانات علمی به جذب و استخدام نخبه ­های علمی دنیا اقدام می­کند و تا کنون 5 برنده جایزه نوبل، 9 برنده نشان ملی فناوری و 5 برنده نشان ملی علمی را جذب کرده است.[5]

این شرکت از زمان تاسسیس خود دچار تغییرات سازمانی بسیاری شده است. آخرین تغییرات مربوط به امسال بود که سم پالمیسانو (Sam Palmisano) رییس پیشین شرکت جای خود را به جینی رومتی (Ginni Rometty) داد.[6]

آی بی ام و ارتش ایالات متحده

در حال حاضر آی بی ام در دو پروژه مجزا، اما مشابه مشغول همکاری با ارتش آمریکا است. پروژه اول که گال (GALE) نام دارد به درخواست بخش فناوری دپارتمان دفاعی در حال اجرا است. آی بی ام در این پروژه از همکاری دو شرکت اس آر آی اینترنشنال (SRI International) و بی بی ان تکنولوژی (BBN Technologies) بهره می­گیرد.

هدف از پروژه گال (GALE) نظارت، ترجمه و ارائه چکیده ­ای از تمام برنامه های رسانه ای در جهان از زبان عربی (که احتمالا شامل زبان فارسی نیز میشود)و چینی به زبان انگلیسی است.

از این فن­آوری برای مانیتورینگ برنامه های تلوزیونی، وبسایت­ ها و انواع دیگر وسایل ارتباطی استفاده می­شود.[7]


پروژه GALE شرکت آی بی ام برای نظارت بر فعالیت رسانه ها در دنیا

پروژه بعدی میان آی بی ام و ارتش آمریکا MASTOR نام دارد. در این پروژه از فن ­آوری برای پر کردن جای خالی مترجمین در کشور عراق استفاده میشود. هدف از این پروژه ایجاد نوعی از فن ­آوری است که به نظامیان آمریکایی امکان برقراری ارتباط سریع با مردم عرب زبان عراق را می­دهد.

با استفاده از این فن ­آوری سربازان آمریکایی از طریق میکروفون متصل به یک رایانه جمله خود را به زبان انگلیسی بیان کرده و فن ­آوری MASTOR آن عبارت را به زبان عربی ترجمه کرده و مجددا از طریق میکروفون پخش می ­نماید. در حال حاضر این پروژه به صورت آزمایشی در عراق در حال استفاده است.[8]

این شرکت در سال 2010 نیز یک قرارداد 10 ماهه با نیروی هوایی آمریکا به منظور طراحی و اجرای یک ساختار محاسباتی جامع (Cloud Computing)با توانایی پشتیبانی از شبکه های دفاعی و اطلاعاتی این سازمان به امضا رساند. این فن­آوری به نیروی هوایی آمریکا این امکان را می­دهد که گردش اطلاعات در شبکه های خود را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و آمادگی لازم در مقابل تهدیدهای احتمالی مانند حملات سایبری را داشته و به صورت خودکار به مقابله با انها بپردازد.[9]

پروژه ساختار محاسباتی شرکت آی بی ام به سفارش نیروی هوایی آمریکا

آی بی ام و نفوذ در میان دولتمردان

با وجود شهرت آی بی ام در تمام دنیا و جشن گرفتن صدمین سال تاسیس این شرکت در سال 2011، مدیران این شرکت برای از دست ندادن مشتریان خود در این بازار رقابتی گاها دست به اقدامات غیر اخلاقی نیز زده اند و نتیجه این اقدامات بروز چندین و چند رسوایی مالی و اخلاقی در کشورهای مختلف دنیا بوده است.

آرژانتین

گوستاوو سوریانی یکی از مدیران ارشد آی بی ام در آرژانتین بود که بر اساس ادعای دادستان آرژانتین در صدد فریب و کلاهبرداری از دولت آرژانتین در سال 1995 بود. بر اساس گزارشات، شرکت آی بی ام تا سطوح بالای دولت آرژانتین نفوذ کرده بود. شرکت آی بی ام در واکنش به این رسوایی اقدام به اخراج سوریانی کرد ولی وی در مصاحبه های خود همواره به اطلاع داشتن مدیران اصلی آی بی ام از برنامه های خویش تاکید کرد و معتقد بود که قربانی دسیسه های مدیران ارشد این شرکت شده است.[10]

کره جنوبی

از سال 1998 تا سال 2003 برخی از کارمندان آی بی ام در کره جنوبی طی چند مورد مبالغی را به حساب مقامات دولتی کره جنوبی واریز کردند. هدف از این پرداختها اطمینان از فروش محصولات آی بی ام در کره جنوبی بود. این مبالغ که نزدیک به 207 هزار دلار بود به همراه پرداخت هزینه سفرهای تفریحی در اختیار مقامات کشور کره قرار داده شد و این خود تضمینی برای برنده شدن آی بی ام در مناقصات و پروژه­های بزرگ دولتی در این کشور بود.[11]

چین

این شیوه بازاریابی تنها به کره جنوبی محدود نشد و مقامات کشور چین نیز از این وسوسه در امان نماندند. بر اساس گزارشات، بین سالهای 2004 تا آوایل 2009 کارمندان شعبه آی بی ام در چین هدایا و سفرهای خارج از کشور را به مقامات دولتی چین پیشنهاد کردند. در این پرونده رشوه خواری، بیش از 100 کارمند شرکت آی بی ام نقش داشتند که برخی از آنها از عناصر کلیدی شرکت به شمار میرفتند. نکته جالب اینجاست که ثبت دقیقی از پرونده­های مالی آی بی ام در کره جنوبی و چین وجود ندارد![12]

بر اساس گزارش وال استریت ژورنال در آوریل 2011، شرکت آی بی ام برای سازش در مورد پرونده رشوه خواری در شعبه هایش در کره جنوبی و چین بیش از 10 میلیون دلار هزینه کرد.[13] اگرچه آی بی ام همواره منکر پرداخت رشوه شده است اما سوال اصلی اینجاست که اگر این شرکت نقشی در این ادعاها نداشته است، چرا به پرداخت 10 میلیون دلار در دادگاه آمریکا و مسکوت نگه داشتن این ماجرا رضایت داده است؟

آی بی آم و نقض حقوق بشر

شرکت آی بی ام همانند بسیاری از شرکتهای بزرگ از موقعیت خاص کشور چین برای تولید محصولات خود استفاده کرده است. چین با داشتن نیروی کار زیاد و در عین حال ارزان سود بسیار زیادی را نصیب شرکت می­کند. جدا از این مساله، خود این کشور با داشتن جمعیتی بیش از 1 میلیارد نفر بازار بسیار مناسبی برای محصولات هر شرکتی به شمار می­رود.

این شرکت برای دستیابی به سود سرشار حقوق بشر در قبال کارگران خود را نقض کرد. این سوء استفاده ها تا آنجا پیش رفت که در سال 2011 کارگران شرکت مجبور به اعتصاب گسترده علیه سیاستهای شرکت شده و خواستار دریافت حقوق قانونی خود شدند.

بر اساس گزارش سایت بلومبرگ در نوامبر 2011 نزدیک به سه هزار کارگر در جنوب چین برای دریافت حقوق خود علیه شرکت آی بی ام دست به اعتصاب زدند. به گفته این افراد پیمانکاران شرکت آی بی ام آنها را مجبور به 120 الی 200 ساعت اضافه کار در ماه میکنند. این فشار کاری به حدی بالاست که کارگران مجبور به کار در روزهای تعطیل نیز می­شوند. این افراد خواستار دریافت حقوق بیشتر در زمان اضافه کار هستند.[14]

افزایش ساعت کاری در چین با اعتراض کارگران مواجه شده است

به گفته آکادمی علوم چین، کاهش میزان صادرات چین در نتیجه بحران اقتصادی در دنیا از یک سو و افزایش رقابت کارگرانی که از روستا برای پیدا کردن شغل به شهرها هجوم می­آورند از سوی دیگر موجب شده است که شرکتهای بزرگی مانند آی بی ام که دارای بازار فروش مناسبی هستند از این موقعیت به نفع خود سوء استفاده کنند. این شرکت با پایین نگه داشتن میزان دستمزد و بالا بردن ساعت کاری فشار زیادی را به کارگران خود وارد ساخته است.

فساد و رسوایی اخلاقی در IBM

رابرت موفات، نایب رئیس ارشد آی بی ام که از وی حتی به عنوان یکی از نامزدهای ریاست آی بی ام نام برده می­شد پس از آشنایی با دانیله کیسی (Danielle Chiesi) آینده شغلی خود و موقعیت شرکت را دچار چالشی جدی کرد. اتهام وارده به وی در اختیار قرار دادن اطلاعات محرمانه شرکت به دانیله کیسی با هدف استفاده از آن در بازار بورس و کسب سود بود. اتهام وارده به کیسی نیز که در خصوص این پرونده دستگیر شد این بود که این اطلاعات را در اختیار شرکت New Castle قرار داده است.

رابرت موفات و دانیله کیسی به جرم فساد مالی توسط FBI دستگیر شدند.

با توجه به سابقه کاری 33 ساله و درخشان موفات و اعتماد کامل رئیس وقت آی بی ام به وی و همچنین ثروت هنگفت این شخص برای بسیاری قابل قبول نیست که هدف وی از این اقدام منفعت مالی بوده باشد. با بررسی زندگینامه خانم کیسی فرضیه ارتباط نا مشروع میان این دو شدت گرفت و رسانه های آمریکا بر روی آن مانور دادند. چیزی که موجب قوت گرفتن این فرضیه شد این بود که موفات در جریان در اختیار قرار دادن اطلاعات به کیسی منفعت مالی نبرده است و از سوی دیگر بر اساس شواهد، خانم کیسی در برقراری ارتباط با افراد ذی نفوذ تجاری و سوء استفاده از موقعیت آنها به سود خود چندان کم تجربه نیست. البته موفات موضوع ارتباط میان خود و کیسی را صرفا کاری اعلام کرده است !

اسرائیل و IBM، ارتباطی عمیق و طولانی مدت

فعالیت آی بی ام در اسرائیل دارای سابقه­ زیادی است.

این شرکت نقش بزرگی در توسعه دانش فنی اسرائیل و رشد تجارت بین­الملل این رژیم ایفا کرده است. از سال 1950 به بعد، زمانی که آی بی ام فعالیت خود در اسرائیل را اغاز کرد[15]، با ایجاد پژوهشگاه­های تحقیق و توسعه (IBM Research& Development Labs) و واحد فن­آوری جهانی (Global Technology Unit) در مسیر توسعه این رژیم گام برداشته است. آزمایشگاههای تحقیق و توسعه که در سال 1972 به عنوان مرکز علمی آی بی ام تاسیس شدند دارای سه بخش تحقیقاتی مجزا هستند: پژوهشگاه تحقیقاتی حیفا ( که بزرگترین مرکز تحقیقاتی آی بی ام در خارج از آمریکا به شمار می­رود)، پژوهشگاه گروه فن­آوری و سیستم­های آی بی ام اسرائیل و پژوهشگاه نرم افزار آی بی ام اسرائیل. [16]

پژوهشگاه تحقیقاتی حیفا در اسراییل

بزرگترین مرکز تحقیقاتی آی بی ام در خارج از آمریکا

علاوه بر ارائه راه حل های فن­­آوری برتر (High Tech) برای بخش تجارت و صنعت اسرائیل، این شرکت با موسسات آموزشی اسرائیل مانند دانشگاه حیفا و موسسه فن­آوری اسرائیل همکاری نزدیکی دارد. بسیاری از محققان پژوهشگاه­های تحقیق و توسعه به تدریس در موسسات آموزش عالی در اسرائیل مشغول هستند.[17] با توجه به کمک این شرکت به ارتباط نزدیک دانشگاه و صنعت بسیاری از فارق التحصیلان این موسسات اموزشی در شرکت آی بی ام مشغول به کار می­شوند.

این شرکت همواره تعهد خود را به پیشرفت اقتصاد و تقویت موقعیت این رژیم در بازار جهانی نشان داده است. واحد فن­آوری جهانی آی بی ام، که در سال 2001 تاسیس شد و به عنوان نقطه تلاقی میان شرکت آی بی ام و بخش صنعت اسرائیل معرفی شد، فرصتهای تجاری مختلفی را برای این شعبه از خود فراهم ساخت.[18]

تا همین اواخر شرکت آب بی ام نرم افزار شبیه سازی را برای وزارت دفاع اسرائیل تهیه کرد. علاوه بر این، بیش از 40 سال است که تامین زیرساخت های تکنولوژیکی اسرائیل به عهده آی بی ام است. بسیاری از مدیران ارشد شرکت آی بی ام برای فعالیتهای مستمر در تقویت روابط اسرائیل و آمریکا دارای شهرت بسیاری هستند. این شرکت حتی یکی از اعضاء فعال اتاق بازرگانی تجارت و صنعت اسرائیل و آمریکا، سازمانی متشکل از شرکتها و افراد با نفوذ با هدف ترویج روابط تجاری میان دو کشور، به شمار می­رود.[19] میر نیسنسون (Meir Nissensohn )، رئیس شعبه آی بی ام در اسرائیل در سال 2008 از سوی این اتاق مورد قدر دانی قرار گرفت.[20]

های ساخت آی بی ام، ابزاری برای کنترل انسانها؟ RFID

شرکت آی بی ام در سال 2006 بخشی با نام مرکز اطلاعات RFID (RFIDC) تاسیس کرد. این مرکز با استفاده از این فن­آوری امکان ردیابی کامل محصولات مورد نظر خود را دارد.[21] این فن­آوری در ابتدا بیشتر جنبه تجاری داشت، اما به مرور زمان استفاده های دیگری از آن به عمل آمد. این شرکت در کنفرانسی که در سال 2007 در لاس وگاس برگزار شد از این فن­آوری برای ردیابی شرکت کنندگان در کنفرانس استفاده کرد. چیپ های RFID به صورت برچسبی بر روی لباس شرکت کنندگان نصب می­شد.[22] شرکت آی بی ام برای این فن­آوری جدید خود در حوزه های مختلف مشتریانی یافته است که از آن جمله می­توان به وزارت دفاع ایالات متحده اشاره کرد.

تبلیغات تلوزیونی شرکت آی بی ام برای چیپ های RFID انتقادات بسیاری به همراه داشت. در این تبلیغ فردی با در اختیار داشتن چیپ های RFID شرکت آی بی ام که در زیر پوست وی نصب شده بود به خرید لوازم مورد نیاز خود می­پرداخت.

بسیاری از مردم در پاسخ به این تبلیغ اظهار داشتند که حاضر نیستند به بهای از دست دادن آزادی های شخصی خود ازاین فن­آوری استفاده کنند. بسیاری از منتقدین معتقدند اگر چه این ابتکار شرکت آی بی ام در ظاهر جنبه تجاری دارد، اما در صورت فراگیر شدن می­تواند به ابزاری برای کنترل و محدود کردن آزاردی­های فردی افراد از سوی سازمان­ها و دولتها تبدیل شده و جنبه امنیتی پیدا کند.

چیپ های RFID شرکت آی بی ام که در زیر پوست قرار می گیرند




منابع و مآخذ:

[1] Nanotechnology & Nanoscience". http://domino.research.ibm.com/comm/research.nsf/pages/r.nanotech.html.

http://www.interbrand.com/en/best-global-brands/best-global-brands-2008/best-global-brands-2011.aspx

[3] Bennett, Frank P.; and Company (June 17 1911). United States Investor. 22, Part 1. p.1025.

[4] IBM 2010 Annual Report

[5] Awards & Achievements". IBM. http://www.research.ibm.com/resources/awards.shtml. Retrieved 2009-08-13.

[6] IBM Names Rometty to Succeed Palmisano as First Female CEO". Bloomberg BusinessWeek. 25 October 2011. http://www.businessweek.com/news/2011-10-25/ibm-names-rometty-to-succeed-palmisano-as-first-female-ceo.html. Retrieved 25 October 2011.

http://www.wikinvest.com/stock/International_Business_Machines_(IBM)

http://www.wikinvest.com/stock/International_Business_Machines_(IBM)

http://www.nytimes.com/1996/11/05/business/in-argentine-bribery-scandal-an-ex-executive-of-ibm-says-he-is-a-scapegoat.html?pagewanted=all&src=pm

http://www.itbusinessedge.com/cm/blogs/tennant/ibm-bribery-scandal-what-was-it-thinking/?cs=46131

http://www.itbusinessedge.com/cm/blogs/tennant/ibm-bribery-scandal-what-was-it-thinking/?cs=46131

http://online.wsj.com/article/SB10001424052748704608504576208634150691292.html?mod=WSJ_Tech_LEADTop&mg=com-wsj

http://www.bloomberg.com/news/2011-11-24/china-workers-strike-over-pay-at-companies-that-make-ibm-parts-lingerie.html

See IBM Archives, "IBM Highlights 1885-1969” http://www-03.ibm.com/ibm/history/documents/index.html accessed 15 July

2010

IBM R&D Labs in Israel Overview,” https://www.research.ibm.com/haifa/overview.shtml accessed 16 July 2010.

[17] Ibid.

"Global Technology Unit.” http://www-05.ibm.com/il/gtu/ accessed 16 July 2010.

Mission Statement, Israel-America Chamber of Commerce. http://www.amcham.co.il/about/missionstatement accessed29 July, 2010

"Chamber News – June 2008”. http://www.amcham.co.il/news/newsletters accessed 29 July, 2010

http://en.wikipedia.org/wiki/IBM_RFID_Information_Center

تروريسم علمي

اکونیوز:بعد از خیمه زدن صهیونیستها در شمال عراق پس از سقوط بغداد، ترور نخبگان این کشور و چند کشور دیگر منطقه به شکل قابل توجهی افزایش یافته است.

بزرگترین قربانی ترور مغزها
اکونیوز:بعد از خیمه زدن صهیونیستها در شمال عراق پس از سقوط بغداد، ترور نخبگان این کشور و چند کشور دیگر منطقه به شکل قابل توجهی افزایش یافته است.

به گزارش خبرگزاری اقتصادی ایران(econews.ir)،صهیونیستها هدف قراردادن مغز متفکر جوامع منطقه را راس اولویت های خود قرار داده اند وگرنه چه دلیل وجود دارد که یک جوان دانشجوی علوم فیزیک آن هم بعد از ابتکار روشی مدرن برای غنی سازی اورانیوم در بغداد از پای در آید. به نوشته مطبوعات بغداد این دانشجو در منطقه "بغداد الجدیده" به ضرب چند گلوله از پای در آمد.
بر اساس آمار جمع آوری شده توسط روزنامه نگاران عراقی بین آوریل 2003 یعنی زمان سقوط بغداد تا آوریل 2006 بیش از 566 دانشمند عراقی مورد سوء قصد قرار گرفتند که 74 درصد از آنها کشته وبقیه جان سالم بدر بردند. 95 درصد این دانشمندان مرد وبقیه زن بودند.
بغداد با 57 درصد ، بصره با 14 درصد وموصل با 11 درصد بالاترین رتبه این حملات را در میان شهرهای عراق دارا می باشند.


نسبت مدرک نخبگان ترور شده در عراق:
- 17 درصد از مورد سوء قصد قرار گرفتگان دارای مدرک پزشکی
- 4 درصد مدارک عالی دانشگاهی
- 1 درصد فوق لیسانس
- 62 درصد دارای مدرک دکترا
- 16 درصد مدارک بالاتر از دکترا داشتند.
گروه علمی وتخصص ترور شده ها:
- 31 درصد علوم تجربی
- 23 درصد پزشکی
- 21 درصد علوم انسانی
- 12 درصد علوم اجتماعی
- 13 درصد تخصص های دیگر
شغل دانشمندان قربانی ترور:
- 2 درصد رئیس دانشگاه
- 11 درصد رئیس یا جانشین رئیس دانشکده
- 6 درصد رئیس گروه پژوهشی
- 59 درصد معاونین گروه پژوهشی
- 6 درصد استاد دانشگاه
- 13 درصد دانشیار
- 13 درصد عضو هیئت علمی .
- 3 درصد دانشجو.
این آمار وارقام هم نشان می دهد که اقدامات صورت گرفته علیه دانشمندان عراقی عملیاتی کورکورانه نبوده، بلکه کاملا هدفمند وعلیه اقشار خاصی از جامعه که مغز متفکر وپیش برنده کشور به سوی ترقی وپیشرفت علمی هستند را مورد هدف قرار می گیرند.

سرطان رهبران آمريكاي لاتين زیر سر کیست؟

به گزارش مشرق به نقل از آسوشيتدپرس، رييس جمهوري ونزوئلا در اظهاراتي اعلام كرد كه آمريكا ممكن است عامل شيوع بيماري سرطان در ميان رهبران كشورهاي آمريكاي لاتين باشد.

هوگو چاوز، رئيس جمهوري ونزوئلا با اشاره به انتشار اخباري مبني بر بيماري سرطان كريستينا فرناندز، رييس جمهوري آرژانتين خاطر نشان ساخت كه خود و رهبران برزيل و پاراگوئه نيز اخيرا به بيماري سرطان مبتلا شده‌اند.

چاوز اين موضوع را عجيب خواند و گفت كه اكنون شواهدي را در اختيار ندارد و به همين سبب آمريكا را از اين بابت متهم نمي‌كند، اما اين سوال را مطرح كرد كه امكان دست‌يابي آمريكايي‌ها به تكنولوژي براي شيوع سرطان به شكلي كه هيچ كس از اين موضوع مطلع نشود، امري عجيب خواهد بود.

خطر دسترسی تروریست ها به اطلاعات ویروس جهش یافته آنفولانزای مرغی! / فیلم

ادعای مقامات آمریکایی
خطر دسترسی تروریست ها به اطلاعات ویروس جهش یافته آنفولانزای مرغی! / فیلم
دولت آمریکا از دو مجله علمی معتبر Nature و Science خواسته است از انتشار نتایج تحقیقات جدید دانشمندان در زمینه ویروس جهش یافته آنفلونزای مرغی خودداری کنند.

 

 به گزارش سرویس علمی فناوری جام نیوز به نقل از گاردین در تاریخ 23 دسامبر (2 دی)، گروهی از متخصصان علوم پزشکی که با تولید یک ویروس مرگبار دست ساز که اگر از آزمایشگاه خارج شود می‌تواند بشریت را نابود کند، ملزم شدند تا یافته های خود در مورد ویروس جهش یافته آنفلونزای مرغی را سانسور کنند.

 

مقامات آمریکایی می گویند، این بیماری به سادگی قابل انتقال به انسان است و می تواند به عنوان سلاح جنگی بیولوژیکی مورد استفاده قرار گیرد. جالب است که مدیران این دو مجله علمی با این در خواست مخالفت کرده اند.

دانشمندان هشدار دادند که اطلاعات جدیدآنها در تحقیقات اخیر برروی ویروس H5N1 می تواند به یک دستاوردی بزرگ تراز یک واکسن تبدیل شود.

ناظران امنیتی بیولوژیکی آمریکا از دانشمندان خواسته اند که مدارک یافته های خود را از بین ببرند چرا که اگر این ویروس به بیرون سرایت کند می تواند تمام دنیا را فرا گیرد.

این ویروس مرگبار در واقع نسخه پیچیده ژنتیکی از ویروس N5N1 آنفولانزای پرندگان اما یک نمونه بسیار عفونی‌تر و مسری‌تر از این ویروس است و می‌تواند در یک لحظه به سادگی به میلیون‌ها نفر منتقل شود.

نسخه فعلی ویروس N5N1 تاکنون فقط 500 قربانی گرفته و به اندازه کافی مسری نبوده که باعث بروز همه گیری جهانی شود اما ظاهرا نوع تغییر یافته و جدید آن، بسیار خطرناک‌تر است تا جایی که اگر به دست افراد ناشایست و دشمن بشر بیفتد ممکن است برای اهداف بسیار مخرب مانند جنگ‌های نرم میکروبی مورد استفاده قرار بگیرد!

روایت رییس سازمان انرژی اتمی از ماجرای ترورش

عباسی گفت: در همین زمان ها بود که ما با دکتر شهریاری آشنا شدیم و شانزده سال همراه هم بودیم و با کمک سایر اساتید انجمن هسته ای جمهوری اسلامی ایران را پایه گذاری کردیم.

وی افزود: ما به مدت ده سال این انجمن را اداره و بعد به دیگران واگذار کردیم، سال 85 بود که این مساله مطرح شد که من در معرض ترور هستم از این رو مجبور شدم که محل زندگی ام را عوض کنم اما تحت الحفظ نبودم تا اینکه سیستم یادشان رفت من می خواهم ترور شوم، با توجه به اینکه منزلم فروش نرفت مجددا به منزل خودم برگشتم و همسرم نیز راضی بود و استقبال کرد.

رییس سازمان انرژی اتمی کشور گفت: ما هم دیدیم که دوستان حواس شان نیست ماشین خود را رنگ زدیم، دوباره در سال 87 گفتند باید خانه و ماشین را عوض کنید، ماشین 206 من که بمب را به آن چسباندند متعلق به خودم بود.

وی اضافه کرد: بعد از ترور شهید علیمحمدی گفتم من راننده نمی خواهم و ماشین را عوض کردم بعد از ترور ایشان قضیه ترور ما جدی شد، من منتظر ترور بودم برای همین مسیرهای خود را عوض می کردم اما دشمن از نظم من، شهریاری و علیمحمدی استفاده و ما را ترور کرد.

دکتر عباسی گفت: آنها ما را تحت نظر داشتند که چه مقاطع زمانی از یک مسیر می رفتیم و چون بنده و دکتر شهریاری صبح ها از مسیر خاصی به کلاس درس می رفتیم تروریست ها ما را زیر نظر داشتند و در همان مقطع ما را ترور کردند.

وی با تشریح شیوه ترور خود تصریح کرد: شیوه ترور من چسباندن بمب به ماشین بود، من صبح با ماشین مشغول حرکت بودم تا اینکه رسیدم به سالن اجلاس سران کشورهای اسلامی، با خودم گفتم این منطقه امن است و حتما نیروهای امنیتی هستند و دوربین دارند و کنترل می کنند، بعد بلافاصله بی خیال شدم، با همسرم صحبت می کردم و سخن از صبر به میان آمد تا اینکه یک لحظه صدای چسباندن چیزی به بدنه ماشین را فهمیدم.

رییس سازمان انرژی اتمی کشور گفت: آن روز صبح سه بار رفتم که اسلحه را بردارم بعد گفتم نه لازم ندارم و در دانشگاه وبال گردنم می شود، یکدفعه که سرم را برگرداندم راکب موتورسیکلت طوری وانمود کرد که دستم به ماشین شما خورده است، اما روی کلاه ایمنی او این مساله و چسباندن بمب منعکس شد.

وی تاکید کرد: من بلافاصله متوجه شدم که بمب است، بمب را دیدم که آنتن دارد، بلافاصله ترمز کردم به خانمم گفتم بپر پایین بمب است کمربند من بسته بود، من ترمز که کردم توکل به خدا نمودم و کمربند را باز کردم و پریدم بیرون ماشین را دور زدم دیدم خانمم هنوز پیاده نشده است، خوشبختانه ایشان کمربندش را باز کرده بود، دویدم سمت در و خانمم را از ماشین کشیدم بیرون که بمب منفجر شد البته چون در ماشین را باز گذاشته بودم موج انفجار کمی تحت الشعاع قرار گرفت.

رییس سازمان انرژی اتمی بیان داشت: بر اثر این حادثه شانزده ترکش به خانمم خورد و سه مورد نیز به دست من خورد و یک ترکش نیز به صورتم خورد که یک مورد جزیی بود.

عباسی گفت: بعد از این حادثه به هر حال به بیمارستان رفتیم و بعد متوجه شدیم که دکتر شهریاری و خانم ایشان نیز مورد تهاجم قرار گرفته اند و دکتر شهریاری به شهادت رسیده اند و خانم ایشان نیز جراحت شدیدی برداشته اند که خوشبختانه حال ایشان رو به بهبودی بود.

کدام بخش از C.I.A دانشمندان را ترور می‏کند؟

سایت برهان نوشت:

پروفسور لورنس دیویدس(Lawrence Davidson)، مستشرق و استاد دانشگاه وست چستر در پنسیلوانیا است که تألیفات متعددی در خصوص روابط خارجه ایالات متحده و خاورمیانه به رشته تحریر در آورده است. آن‏چه می‏خوانید ترجمه‌ی مقاله‏ی اخیر او است که درخصوص ترور داریوش رضایی‏نژاد با عنوان «مرگ و تناقض» در پایگاه «آپینین میکر» منتشر شده است.

در تاریخ یکم مرداد 1390 اعلام شد که «داریوش رضایی‌نژاد» توسط دو مرد موتور سوار در تهران به ضرب گلوله به قتل رسید. موتور سواران هم‌چنین همسر وی را دنبال کرده و با شلیک گلوله او را نیز مورد اصابت قرار دادند. «الجزیره» می‌گوید: «رضایی‌نژاد در زمینه‌ی الکترونیک تحقیقات می‌کرد و با وزارت دفاع نیز در ارتباط بود اما ارتباط او با برنامه‌ی هسته‌ای ایران مشخص نیست.» چنین حملاتی برضد دانشمندان ایران چیز تازه‌ای نیست و در گذشته نیز سابقه داشته است. در آبان ماه 1389 نیز ماشین دو دانشمند دیگر ایرانی که به شکل قطعی با برنامه‌ی هسته‌ای این کشور در ارتباط بودند بمب گذاری شدند. یکی از آن‌ها دکتر «مجید شهریاری» بود که بلافاصله پس از انفجار بمب کشته شد و دیگری، «فریدون عباسی» بود که به همراه همسر خویش زخمی شدند.

ادامه نوشته

تروریسم علمی

 

برای اینکه یادمان نرود

پرندگان سیاه مرده که از آسمان به زمین می افتند

درایالت کنتاکی و شهر کوچک ارکانزاس هزاران پرنده مرده ، مانند باران بر زمین ریختند ، و دلایل احتمالی این تعداد پرنده مورد اصابت آتش بازی های سال جدید میلادی و یا احتمالا بر خورد با یک شی عظیم مانند هواپیما ذکر کردند.
اما ؟!
تکرار آن 5 روز بعد از بارش اولیه چی؟
چرا خبر نگار در اخرین اظهار ابهام انگیز خود گفت : شاید علت مرگ این پرندگان مربوط به پروژه ای باشد که دولت آمریکا وقوع آن را تایید خواهد کرد؟

آیا بارش گروهی این پرندگان شما را به یاد خود کشی دسته جمعی دلفین های خلیج فارس در سال 1386 یا 87 نمی اندازد؟

 

مذهب و تروریسم در پاکستان

 خشونت فرقه ای و امنیت انسانی در پاکستان

این مطلب با همکاری خانم زهرا محمودی-کارشناس ارشد روابط بین الملل- نوشته شده است.

مقدمه                                                                                   

کشور پاکستان در 14 آگوست 1947 بر روی نقشه سیاسی جهان پدیدار گشت و در سال 1958 نام "جمهوری اسلامی" را برخود نهاد. پاکستان در حالی دارای دومین جمعیت مسلمان در دنیا می باشد که همواره از زخم چرکینی تحت عنوان مناقشات و خشونت های فرقه ای در عذاب می باشد. نزاع های فرقه ای میان جمعیت اکثریت سنی (77 درصد) و جمعیت اقلیت شیعه (20 درصد) این کشور موجب گردیده است که پاکستان در محافل سیاسی به عنوان رستنگاه خشونت های فرقه ای و افراط گرایی مطرح گردد. این در حالی است که شرایط کنونی پاکستان با اهداف بنیان گذارش (محمد علی جناح) به کلی متفاوت است. چراکه تصور او از پاکستان به عنوان کشوری دموکراتیک و عاری از هر گونه خشونت و افراط گرایی، تحت الشعاع افزایش بی سابقه خشونت های فرقه ای قرار گرفته است. هر چند برخوردهای مبتنی بر فرقه گرایی از زمینه ها و علل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقلیمی و... نشأت می گیرند. اما بروز این معضل در پاکستان در ارتباط با سیاست های اسلامی سازی بحث انگیز ژنرال ضیاء الحق ـ به عنوان سکان دارتشدید مناقشات فرقه ای- پیروزی انقلاب اسلامی ایران بر مبنای فلسفه تشیع و اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی می باشد. در نتیجه چنین وضعیتی گروه های فرقه گرای تروریستی این کشور مانند سپاه صحابه[1] ، لشگر جهنگوی[2] و تحریک نفاذ شریعت محمدی[3] به وجود آمدند که طی عملیات های خود جان هزاران زن و کودک و افراد بی گناه را قربانی نگاه های افراطی خویش ساخته اند. تأکید نوشتار حاضر بر این نکته می باشد که  خشونت های فرقه ای در پاکستان، امنیت انسانی در این کشور را به جد مورد تهدید قرار داده است. دلیل صحت ادعای مزبور گسترش روبه رشد ناامنی و میزان تلفات انسانی ناشی از آن می باشد.

 

بهره اول: عوامل تکوین و تشدید خشونت های فرقه ای در پاکستان

در خصوص عوامل تکوین و تشدید تعارضات و خشونت های فرقه ای در پاکستان دیدگاه های متعددی مطرح می باشد اما پیش از آن که به تشریح این موضوع بپردازیم ، بی مناسبت نخواهد بود که اشاره ای به فلسفه شکل گیری فرهنگ عمليات های تروریستی و انتحاری در جامعه پاکستان داشته باشیم. به اعتقاد برخی نظریه پردازان تركيب دو انديشه راديكال وهابيسم[4] و ديوبنديسم[5] كه پديده‌اي به نام طالبانيسم[6] را به وجود آوردند، عوامل اصلي در شكل‌گيري فرهنگ عمليات انتحاري در این کشور می باشند(1). در همین راستا توجه به چگونگی نفوذ اندیشه های وهابی در پاکستان نکته ضروری می باشد. پس از استقلال پاكستان چند عامل مهم در ترويج انديشه وهابي در پاكستان مؤثر افتاد كه مهم‌ترين آنها رابطه عربستان سعودي و پاكستان می باشد. اگرچه از سال 1947 به بعد، روابطي هرچند محدود بين عربستان و پاكستان وجود داشت اما در دوره حكومت ذوالفقار علي بوتو، كسي كه اكنون دخترش قرباني خشونت وهابيسم شده است، روابط رياض- اسلام‌آباد وارد مرحله نويني شد. در دوره حكومت ژنرال ضياء الحق روابط دو کشور مذکور به اوج خود رسيد. ژنرال ضياء كه به مكتب ديوبنديسم تعلق داشت، در راه ترويج وهابيت در پاكستان نیز بسيار كوشيد. بعضي از مهم‌ترين فعاليت‌هاي فرهنگي عربستان سعودي در پاكستان كه به ترويج وهابيت در پاكستان كمك كرده است عبارتند از:فعاليت‌هاي دانشگاهي، تأمين هزينه مدارس مذهبي،تأسيس مساجد جديد ، احداث مراكز تبليغي و فعاليت‌هاي انتشاراتي و مطبوعاتي عربستان سعودي در پاكستان ، ترويج زبان عربي، جذب نيروي كار پاكستاني در كشورهاي عربي، كمك به سازمان‌هاي سياسي وهابي‌مسلك.

در کنار اندیشه های وهابی از تأثیر تفکرات فرقه دیوبندیسم نباید غافل گردید. فرقه دیوبندیسم هم خود و هم ارتباطش با وهابيسم نقش مهمي در ترويج راديكاليسم اسلامی در پاكستان داشته است. ديوبندي‌ها كليه مسلمان بجز وهابي‌ها و خودشان را به ديده مشرك مي‌نگرند و در اين ميان به شيعيان عناد و دشمني ويژه دارند(2).در ذيل شمه‌اي از عقايد ديوبندي‌ها كه نشان‌دهنده تعارض عميق آنان با شيعيان و سني‌ها و تشابه آنها با وهابي‌ها مي‌باشد را مي‌آوريم: زيارت قبور گناه است، عقيده داشتن به علم غيب حضرت رسول (ص) شرك است ، فرستادن صلوات و ختم قرآن براي رسيدن به ثواب جايز نيست، شفاعت خواستن و توسل جستن شرك است، انبياء از نظر علمي در مرتبه بالایی قرار دارند اما ممكن است افرادي هم‌سطح و يا برتر از ايشان نيز باشند.

اما با ورود عنصر طالبانیسم به عرصه سیاسی و اجتماعی پاکستان، ضلع سوم مثلث ترور تکمیل می گردد. در حقیقت از تركيب راديكاليسم ديوبندي و وهابيسم پديده‌اي در پهنه پاكستان و افغانستان شكل گرفته كه اصطلاحاً طالبانيسم خوانده مي‌شود. طالبانيسم علاوه بر رگه‌هاي اعتقادي ديوبنديسم و وهابيسم از توان رزمی نيز بهره‌مند است و اين تجربه‌اي است كه در خلال جنگ افغانستان به دست آمد. بدین ترتیب مشاهده می‌شود که چگونه افکار وهابیت و دیوبندیسم به شکل‌گیری نیروی سیاسی- نظامی جدیدی به نام طالبان و همچنین رواج بیش از پیش فرهنگ خشونت و ترور در پاکستان منجر گردیدند. با عنایت به اضلاع مثلث ترور که عامل اصلي در شكل‌گيري فرهنگ عمليات انتحاري در پاکستان محسوب می گردند  می توان عوامل ایجاد خشونت های فرقه ای در پاکستان را در سه سطح داخلی، منطقه ای و بین المللی تجزیه وتحلیل نمود.

الف- سطح  داخلی

گرچه اسلام عامل انسجام ملی پاکستان محسوب می شود و تشکیل کشور مستقل پاکستان پس از خروج بریتانیا از مستعمرات هند مدیون وحدت دینی مسلمانان شبه قاره بود، اما اختلاف فرقه ای بین دو گروه اصلی سنی و شیعه در این کشور سابقه ای طولانی دارد. اولین دسته شیعیان پاکستان که اصالتاً عرب بودند، در طی قرن 9 میلادی در ایالت سند اقامت گزیدند. از همان هنگام زمزمه هایی حاکی از آغاز اختلاف بین شیعه وسنی به گوش می رسید. این اختلافات طی حکومت مغول ها، به عنوان یک منبع کشمکش به قوت خویش باقی ماند اما طی قرن 19میلادی به تمام سطوح گسترش یافته(3) و طرفداران هر یک از فرق مزبور، دیگری را به شرک و ارتداد محکوم می کرد. با استقلال پاکستان از هند در سال 1947  مسلمانان از پنجاب هند و هاریانا[7] به پاکستان مهاجرت کردند. اکثریت مهاجران ، سنی مذهب و متعلق به فرقه دیوبندی بودند که ارتباط تنگاتنگی با وهابیت در عربستان سعودی داشت. بسیاری از کارگران بدون زمین که به پنجاب پاکستان مهاجرت کرده بودند در مزارع شیعیان در  مولتان[8] و جهنگ[9] مشغول به کار شدند. کارگران سنی معتقد بودند که مورد بهره کشی ملاکان شیعه قرار گرفته اند که همین موضوع بعد ها منجر به بروز اختلافات بیشتری میان آنها گردید(4) با تمام این اوصاف ، اختلافات شیعه و سنی در سطح معمولی باقی مانده بود و نهایتاً به درگیری های محدود در طی مراسم محرم ختم می شد.

نخستین تحریک عمده فرقه ای که پاکستان را دستخوش اغتشاش و ناآرامی نمود و برای اولین بار موجب ایجاد وضعیت حکومت نظامی در پنجاب گردید ، اقدامات صورت گرفته علیه جنبش احمدی[10] در سال 1953 بود. در پی این حادثه،گروه های فشار سنی مانند جماعت اسلامی[11] و مجلس ختم نبوت[12] تقاضایی مبنی بر اینکه انجمن احمدی باید به عنوان اقلیت غیر مسلمان شناسایی گردد را مطرح نمودند(5). ژنرال ضیاء الحق - به عنوان یک دیوبندی که اصل ونصبش متعلق به جلاندهور[13] در پنجاب هند بود- در اواسط دهه 1980  تلاش نمود باکمک آی.اس.آی[14] ( سرویس امنیتی پاکستان) اعتراض اقتصادی سنی ها از شیعیان را تبدیل به تنفر وخشونت فرقه ای علیه آنها نماید(6). در چنین فضایی بود که گروهی از افراطیون سنی تقاضا کردند که شیعیان به عنوان اقلیت غیرمسلمان معرفی گردند چرا که علی رغم تلاش آنها ،به شیعیان به عنوان قسمتی از خط فکری جامعه مسلمانان در شبه قاره هند نگریسته می شد و حتی برخی از چهره های سیاسی برجسته  پاکستان مانند محمد علی جناح و ذوالفقار علی بوتو دارای خاستگاه شیعی بودند. برخی معتقدند که ایجاد تعارضات  فرقه ای توسط ارتش با همراهی آی.اس.آی ، هدفی جز تحکیم موقعیت خود ارتش در معادلات قدرت پاکستان، از طریق اتخاذ سیاست اختلاف بیانداز و حکومت کن[15]، نداشته است(7). در همین راستا ژنرال ضیاء الحق علیه نخست وزیر ذوالفقارعلی بوتو در سال 1977 کودتا نمود. ضیاء الحق به دلیل فقدان مشروعیت و پایگاه اجتماعی در مقایسه با ارتش، با کسب تایید رای دهندگان در یک همه پرسی در سال 1984، برقراری قانون شریعت را اعلام داشت و شروع به اجرای برنامه اسلامی سازی در جامعه پاکستان نمود تا از این طریق مشروعیتی برای خویش بدست آورد حتی اگر به قیمت ایجاد فرقه گرایی و خشونت های افراطی در پاکستان تمام شود.

 در دوران ضياء الحق بر ا ي اولين بار در تاريخ پاكستان، حكومت به حمايت مالي از توسعه آموزش‌ها ي مذ هبي دست زد و حتي پرد اخت زكات در طول دور ان حكومت ضياء بر ا ي تامين هزينه مد ارس مذ هبي بر ا ي شهروندان پاكستاني اجبار ي شد .دولت تصمیم گرفت پول زکات را به تأسیس مدارس اهل حدیث و ضد شیعه تخصیص دهد و در اراضی خود شروع به تأسیس مدارس نماید(8) بنابراین او حمایت اقتصادی و سیاسی از افراطیون سنی را تقویت نمود و آنها را در مقابل جریان شیعه قرار داد و تنش های فرقه ای محدود را تبدیل به سیاست های فرقه ای گسترده نمود. هم زمان با اقدامات ضیاء الحق، مقاومت شیعیان پاکستان نیز آغاز گردید چراکه از منظر آنها، پروسه اسلامی سازی ضیاء الحق در حقیقت پروسه سنی سازی پاکستان آن هم درجهت کسب مشروعیت داخلی بود.

پل کولیر اظهار می دارد که مهاجرین پاکستانی ساکن در  منطقه با اهدای کمک های مالی و یا لفاظی های افراطی موجب تداوم مناقشات فرقه ای می گردند(9). در همین راستا مساعدت های مالی از جانب عربستان سعودی ، عراق، لیبی، کویت در جهت تأسیس مساجد و مدارس با وابستگی های فرقه ای صورت پذیرفت. بنابراین حمایت های ملی و منطقه ای از مدارس مذهبی افراطی و ادوگاه های آموزشی نقش به سزایی در انتقال اختلاف شیعه و سنی به یک تضاد فرقه ای در سطح وسیع تر ایفا نمود. به همین دلیل با توجه به جایگاه مدارس مذهبی به عنوان ابزاری در جهت تسهیل چرخه فرقه گرایی در پاکستان و جایگاه آن ها در ذیل به بررسی اجمالی آن پرداخته می شود.

فرقه گرایی و جایگاه مدارس  مذهبی پاکستان

پاکستان به عنوان مهمترین کشوری است که نیروهای اسلام گرا در آن پرورش می یابند. در برخی از این مدارس افراطی اغلب به دانش آموزان آموزش داده می شود که تروریسم در پشت نقاب جهاد وظیفه دینی آن ها به شمار می آید(10). به گفته اعجاز الحق فرزند ضیاءالحق ، از کل مدارس مذهبی در پاکستان، 8هزار مدرسه زیر نظر سازمان های دیوبندی ، 1800  مدرسه زیر نظر سازمانهای بریلوی، 400 مدرسه زیر نظر سازمان های اهل حدیث ، 382 مدرسه زیر نظر سازمان های شیعه و 1200 مدرسه زیر نظر جماعت اسلامی پاکستان فعالیت می کنند(11). در اغلب این مدارس به گفته گزارشگر روزنامه لوموند ، مدارس مذهبی سنتی تندرو که در پاکستان نفوذ زیادی دارند با حمایت عربستان در دهه 1980 برای مقابله با نفوذ ایران بر شیعیان پاکستان وارد صحنه شدند(12). یکی از عوامل اساسی در رشد این  مدارس،قدرت یابی ژنرال ضیاء الحق می باشد، او در درجه اول یک دیو بندیست افراطی بود که نسبت به وهابیت علاقه نشان می داد همین ویژگی باعث شد تا او پول زیادی از عربستان سعودی برای تأسیس مدارس مذهبی جهت ترویج ایدئولوژی دیوبندی ـ وهابی دریافت نماید . وقوع انقلاب اسلامی ایران و حمله شوروی به افغانستان از دیگر عوامل رشد این مدارس می باشند(13).

مدارس مذهبی در طول جنگ افغانستان محیط مناسبی برای استخدام داوطلبان جهاد بودند و بعد از پایان جنگ نیز از اوایل دهه 1990 به محیط مناسبی جهت اشاعه فرقه گرایی مذهبی در پاکستان تبدیل گشتند(14) و غول تروریسم را از شیشه افغانستان رها ساخته و به داخل پاکستان آوردند. مدارس دیوبندی بر ضد مسلمانان شیعه فتوی صادر می نمایند  و دانش آموزان تعلیم دیده یاد می گیرند که شیعیان را کافر بنامند. وجود همین مدارس به جمعیت علماء اسلام فرصت داد تا در راه اندازی جنبش طالبان در سال 1994 نقش فعالی ایفا نمایند. احمد رشید می گوید: طالبان در مدارس تحت سرپرستی مولانا فضل الرحمن درس خوانده اند(15). علی رغم تمام این مسائل، ژنرال پرویز مشرف اعلام نمود که شمار اندکی از مدارس دینی مشوق فرقه گرایی و خشونت بوده اند اما با این وجود باید تحت مدیریت دولت قرار بگیرند و هیچ مدرسه ای نباید بدون اجازه دولت تأسیس گردد (16).

در مجموع می توان گفت تعداد بی شماری از رهبران سپاه صحابه پاکستان، لشگر جهنگوی، رهبران طالبان، جیش محمد[16] و لشگر طیبه[17] و سایر گروه های تروریستی این کشور از مدارس مذهبی فارغ التحصیل شدند.

ذکر این نکته ضروری است که علی رغم اینکه شیعیان پاکستان در حدود بیست درصد جمعیت 172 میلیون نفری کشورشان را تشکیل داده اند(17)، به علت پراکندگی مکان سکونت و مشکلات اقتصادی و حتی کمبود امکانات و فضاهای آموزش دینی ،در مقابل اکثریت سنی جامعه پاکستان در محرومیت به سر می برند. مظاهر این محرومیت حتی در استخدام در ارتش و ارتقاء درجه افسران قابل مشاهده می باشد طوری که پرسنل نظامی شیعه از ارتقاء درجه نظامی در ارتش پاکستان محروم هستند.همچنین گروه های خشونت طلب فرقه ای این کشور با فشار به دولت ورود شیعیان به ادارات دولتی را محدود کرده و از دستیابی آنها به مناصب بالاتر جلوگیری به عمل می آورند. از دیگر مظاهر خشونت فرقه ای در پاکستان بمب گذاری و اقدامات افراطی در آستانه ماه رمضان و به خصوص ماه محرم می باشد. معمولاً درگیری های فرقه ای بین مسلمانان شیعه و سنی پاکستان در ماه محرم به دلیل فعالیت گسترده تر و حضور بارزتر شیعیان در مراسم مذهبی واکنش گروه های تندرو سنی شدت بیشتری میگیرد و به تبع آن تعداد قربانیان این حوادث نیز افزایش می یابد.

 

ب- سطح منطقه ای

در سطح منطقه ای دو عامل بیش از سایر عوامل در ترویج فرقه گرایی در پاکستان مؤثر بوده اند؛ پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بحران افغانستان.

 

1- پیروزی انقلاب اسلامی ایران و تأثیر آن بر ترویج فرقه گرایی در پاکستان

بیداری جهان اسلام به روشنی با پیروزی انقلاب اسلامی ایران شتاب و معنای جدیدی یافت. در حالی که تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، جنبش وتفکر اسلامی دچار رکود شده بود اما با وقوع انقلاب تحول عظیمی در پیکره جامعه اسلامی روی داد. به گفته محمد غزالی، اندیشمند مصری ، " بیداری اسلامی " واژه نوینی است که پس از انقلاب اسلامی ایران رواج و گسترش یافت(18). از دیدگاه جان ال. اسپوزیتو، ایران نخستین انقلاب سیاسی اسلامی موفق را به جهان عرضه کرد و مسلمانان سراسر جهان از ثمره آن که همانا اوج گرفتن مفهوم هویت اسلام و بازگشت غرور و اقتدار به مسلمانان بود،محظوظ شدند (19). این امر اگرچه در پاکستان به لحاظ سابقه مبارزه با انگلیس و نهضت استقلال خواهی نسبت به بسیاری از دیگر کشورهای اسلامی، امر جدیدی محسوب نمی گردید اما پس از یک دوره فترت، شتاب آن در اثر انقلاب اسلامی ایران افزایش یافت و سطح آن ارتقا پیدا کرد. پاکستان از اولین کشورهایی بود که جمهوری اسلامی ایران را به رسمیت شناخت . برخی بر این عقیده بودند که پاکستان حلقه ی دوم انقلاب اسلامی می باشد. در عین حال پیروزی انقلاب اسلامی ایران با واکنش منفی برخی از کشورهای جهان عرب مواجه گردید(20).کشورهای عربی مزبور به منظور جلوگیری از گسترش نفوذ انقلاب اسلامی ایران در پاکستان، ضمن حمایت از گروه های خاص در این کشور ، موجب تشدید فرقه گرایی درپاکستان شدند. در کنار کشورهای عربی منطقه، غرب نیز وقوع انقلاب ايران در منطقه را تهديدي براي نظام جهاني و منافع ابرقدرتها تلقي نمود . به نظر مي رسد يكي از علل نگراني غرب از انقلاب اسلامي در منطقه به آموزه هاي ايدئولوژيكي – فرهنگي اسلام برمي گردد كه در انقلاب اسلامي نمود عيني يافت . فوازي جرجيس به اين موضوع چنين اشاره كرده است : اگرچه تهديد نظامي از سوي جهان اسلام از پايان قرن هفدهم متوقف شده بود ، چالش فكري و مذهبي اسلام ، هم چنان بر تصور بسياري از مردم غرب سايه افكنده است .

در چنين فضايي به دلیل آموزه هاي ايدئولوژيكي تشيع، غرب بيشتر احساس خطر مي كند به طوري كه آمريكا هراس اش را از ايدئولوژي اسلام انقلابي ايران مطرح نمود. زبان انقلابي ايران خطرناك است ، چون فهم رايج از نقش آرام و خاموش مذهب در سياست را هدف قرار مي دهد(21) .

 در همین راستا بود که هنری کسینجردر سال 1359 برای مقابله با صدور انقلاب ایران پیشنهاد نمود: بهترین راه برای جلوگیری از گسترش و نفوذ انقلاب اسلامی در میان سایر جوامع اسلامی این می باشد که با ایجاد یک حرکت هدایت شده اسلامی در میان اهل سنت، که در عین حال مطابق سیاست ها و خواست های آمریکا باشد ، به مقابله با انقلاب اسلامی بر خیزیم(22). سیاست های فوق در شکل اسلامی سازی جامعه پاکستان و متأثر از آن رادیکالیزه شدن اهل سنت نمود یافت.

 

2- بحران افغانستان و تأثیر آن بر ترویج فرقه گرایی در پاکستان

با حمله اتحاد جماهیر شوروی سابق  به افغانستان در سال 1979، پاکستان به عنوان خط مقدم[18] جبهه مبارزه با ارتش سرخ و آنچه اقبال احمد آن را جهاد بین المللی[19] نامید(23) تبدیل شد. در حقیقت اشغال افغانستان موازنه قوا را در جنوب آسیا بر هم زد. غرب و جهان اسلام  با احساس خطر از تغییر موازنه قوا به علت پیشروی کمونیسم به سمت جنوب آسیا ، ائتلاف پنهانی مشترک علیه خطر کمونیسم در این منطقه تشکیل داده و به حمایت مجاهدان افغان پرداختند و در این میان پاکستان به عنوان مقر فرماندهی گروههای جهادی افغانستان بیش از هر کشور دیگری در منطقه درگیر بحران افغانستان گردید(24). گروهی معتقدند خشونتهای فرقه ایی که امروزه در پاکستان تجربه می شود میراث جنگ افغانستان است(25). بدین معنی که دولت ضیاء با تشویق "جماعت اسلامی پاکستان"[20] به رهبری قاضی حسین احمد  و "جمعیت علماء اسلام"[21] تحت رهبری فضل الرحمن و سمیع الحق مبنی بر همکاری و حمایت از مجاهدان، مسیر حضور فعالانه گروههای اسلامی پاکستان را در جهاد مسلحانه افغانستان گشود . درگیر شدن گروههای مذهبی پاکستان در مسائل افغانستان تأثیر عمیق خود را به صورت فرهنگ مبارزه و مقاومت در میان اسلام گرایان این کشور بر جای گذاشت(26). در حقیقت جهاد درافغانستان برای گروههای خشونت طلب پاکستان دستیابی سهل و آسان به تسلیحات و اردوگاههای نظامی آموزشی و امکان ارتباط با داوطلبان عرب که برخی از آنان وهابی متعصب بودند را فراهم آورد. بنابراین می توان گفت فضای جنگ سرد میانبری برای مشروعیت بخشی و به رسمیت شناختن سیاستهای فرقه گرایی ضیاء الحق به حساب می آید.توجه به این نکته ضروری است که سیل رادیکالیسم موجود در کنار مرزهای افغانستان، به مناطق مرزی قبیله ای پاکستان نیز سرازیر شده و مناطق مزبور نیز از پیامد های مصیبت بار خشونت فرقه ای ، به صورتی که در ذیل بیان می شود، بی بهره نبوده اند.

 

فرقه گرایی و مناطق قبیله ای پاکستان

گسترش طالبانیسم و در پی آن تروریسم به پاکستان از مناطق مرزی پاکستان و افغانستان شروع شد. در حقیقت جنگ افغانستان به طور قابل ملاحظه ای بر فرهنگ، اقتصاد و زندگی سیاسی پاکستان خصوصاً در مناطق قبیله ای تأثیر گذاشت و خشونت فرقه ای را به طور بی سابقه در استان های مرزی شمال غربی [22] افزایش داد(27).به نظر می رسد بدترین نوع تحجر و تعصب مذهبی و فرقه ای در استان های مرزی شمال غربی و مناطق قبیله ای هم مرز با افغانستان دیده می شود(28). این حقیقت غیر قابل انکار می باشد که نقل و انتقال سلاح در پاکستان تقریباً ساده است ودر بعضی مناطق قبیله ای این کشور از جنگ افزارهای انفرادی ،کپی برداری شده و سلاح های تقریباً کارآمدی ساخته می شود. بنابراین،تروریست ها به آسانی می توانند به سلاح دسترسی بیابند و همین موضوع بر گسترش دامنه خشونت و فرقه گرایی می افزاید(29).

حوزه فعالیت های فرقه ای گروه هایی نظیر لشگر جهنگوی و نهضت اجرای شریعت محمدی به مناطق قبیله ای پاکستان گسترش یافته است.این گروه ها شیعیان محلی این مناطق را مورد هدف قرار می دهند. وسعت ابعاد خشونت فرقه ای علیه شیعیان در مناطق قبیله ای به میزانی است که سردبیر روزنامه دیلی تایمز[23] لاهور بیان می کند که شخصیت های شیعه در مناطق قبیله ای مورد هدف تروریست ها قرار می گیرند و این قسمتی از خشونت فرقه ای است که القاعده آن را به تروریست های پاکستان سپرده است(30).

 اوج توحش فرقه ای علیه شیعیان در مناطق قبیله ای شمال غربی پاکستان که تحت نفوذ لشگر جهنگوی است، قابل ملاحظه می باشد. در این میان از بین نیروهای امنیتی اسیر شده توسط نیروهای قبایل، فقط شیعیان گردن زده می شوند. همچنین پدیده ای به نام دختران راکت[24] که مسئولیت ترور زنان شیعه در مناطق قبایلی تحت نفوذ لشگر جهنگوی را برعهده دارند نیز بیانگر تنوع ابزار اعمال خشونت فرقه ای در مناطق قبیله ای پاکستان می باشد(31). از میان هفت منطقه قبیله ای پاکستان،ناحیه کورم[25] و ناحیه اورکزای[26] به نسبت بقیه بیشتر مبتلا به خشونت های فرقه ای می باشند. 

ناحیه کورم از لحاظ وسعت در نواحی قبیله ای خود مختار، دومین ناحیه می باشد که مرکز آن پاراچنار[27] است.
پاراچنار شهری است دارای 500 هزار سکنه که اکثریت این جمعیت شیعی می باشد اما باز هم درگیری های بین شیعه و سنی مشخصه بارز ناحیه کورم است(32). در طی اشغال افغانستان توسط شوروی، ضیاء الحق در 1986 به مجاهدین افغان سنی و حامیان منطقه ای آن اجازه داد که وارد این منطقه شوند. در طی سال های اخیر طرفداران يزيد بن معاويه (یزیدیان) که در مناطقي در مرز افغانستان (غرب پاکستان) ساکن هستند، مردم مظلوم شيعه پاراچنار را تحت محاصره و فشار خود قرار داده اند. از طرفي در همسايگي پاراچنار در افغانستان مناطق تحت کنترل طالبان قرار گرفته که به شدت نسبت به شيعيان- حتي بيش از نيروهاي نظامي آمريکايي- دشمني مي ورزند.

روزي نمي گذرد که طالبان ها و يزيديان با محاصره خودروي شيعيان، آنها را با اذيت و آزار فراوان به قتل نرسانند. اين افراد، ابتدا شيعيان را «مثله» کرده، سپس مظلومانه سر آنها را از بدن جدا مي کنند. برطبق اسناد موجود در سال 1996طی جنگ فرقه ای بین دانش آموزان شیعه و سنی که 9 روز به طول انجامید ،200 نفر کشته و بسیاری زخمی شدند(33). همچنین در آوریل 2007 بیش از100 نفر در درگیری های فرقه ای در این منطقه کشته شدند (34). در ژانویه 2008 یازده شیعه  به علت درگیری های فرقه ای در کورم جان خود را از دست دادند(35). در در ماه ژوئن نیز با محاصره شهر موج جدید حملات تروریستی علیه شیعیان منطقه مذکور شدت گرفت . در سپتامبر 2008 نیز 8 شیعه دیگر در کورم کشته شدند (36).

ناحیه اورکزای از دیگر مناطقی است که در مقایسه با سایر مناطق در معرض خشونت های فرقه ای با مقیاس وسیع تر قرار دارد. در سال 2005 ناحیه اورکزای جزء مناطق امن نواحی قبیله ای خودمختار[28] به شمار می رفت. اما پس از این سال و با آغاز درگیری های فرقه ای بین شیعه و سنی در ناحیه مجاور(ناحیه کورم) و ناامن شدن آن ناحیه برای نیروهای طالبان، توجه آنها به اورکزای جلب شد. شیعیان معتقدند که  این منطقه  توسط تندروهای سنی به سمت طالبانی شدن[29] رفته است(37). حامی بزرگ طالبان در ناحیه اورکزای اسلام فروغی است او یکی از نزدیکان ملاعمر ـ رهبر طالبان ـ به شمار می آید(38). دور جديدی از درگيري‌ها و قتل و غارت شيعيان این منطقه از تابستان سال جاری(1387) آغاز شد و تاكنون مردم بي دفاع بسياري به جرم شيعه بودن به شكل بي رحمانه‌، وحشيانه وغيرانساني توسط تروریستهای افراطی جان خود را از دست داده اند .

 

ج-سطح بین المللی

یکی از عمده ترین شاخص های مربوط به این سطح ، حمله شوروی به افغانستان می باشد که در بحبوحه رقابت دو قطب سرمایه داری به رهبری امریکا و قطب کمونیسم به رهبری  اتحاد جماهیر شوروی دردوران جنگ سرد به وقوع پیوست. در حقیقت توسعه طلبی شوروی در افغانستان به ترس دیرینه غرب از حرکت ارتش سرخ به سمت آب های گرم خلیج فارس در راستای عملی نمودن وصیت نامه پطر کبیر دامن زد و نیاز به اقدام تلافی جویانه و توقف پیشروی را مطرح ساخت.

 منافع جهانی و منطقه ای آمریکا، این کشور را به سوی روابط نزدیک تر با پاکستان سوق داد به ویژه اینکه پاکستان به دلیل موقعیت ژئوپلتیکی و ژئواستراتژیکی ،همانند پلی بین شمال غربی و جنوب شرقی آسیا عامل توازن مناسبی در برابر توسعه طلبی شوروی به شمار می آمد(39). در پی این حمله جیمی کارتر[30] رئیس جمهور وقت امریکا از تهاجم به خاک افغانستان به عنوان جدی ترین تهدید علیه صلح از زمان جنگ جهانی دوم به این سو یاد نمود و پای بندی کشورش را به حفاظت نظامی از خلیج فارس اعلام نمود(40). در حقیقت دولت کارتر که بر اساس اصلاحیه سمینگتون[31] کمک های اقتصادی را به پاکستان به دلیل ورود تکنولوژی غنی سازی اورانیوم قطع نموده و موضع سختی را در آن کشور اتخاذ کرده بود ، اما هم زمان با اشغال افغانستان توسط شوروی اقدام به ارسال تجهیزات نظامی به پاکستان نمود(41). واشنگتن انتظار داشت که اسلام آباد در قبال کمک های این کشور متعهد به دفاع از افغانستان شده و اجازه دهد مجاهدین از خاک این کشور برای رهبری عملیات های خود علیه روس ها استفاده کنند . بنابراین با توجه به اینکه پاکستان در آن برحه از زمان محلی بود که نیرو های رادیکال هم به آموزه های ایدئولوژیک تجهیز می شدند و هم آموزش های نظامی فرا می گرفتند ، این کشور به عنوان پلی که جریان های جهادی اسلامی را به افغانستان مرتبط می ساخت، مطرح بود. همین مسئله موجب گردید که رادیکالیسم و تفکرات خشونت طلبانه در این کشور جای پایی برای خود باز کرده و به مرور زمان تأثیرات خود را بر گروه های خشونت طلب پاکستان بر جای بگذارد. به بیان دیگر می توان گفت که پیامدهای ناشی از حمله شوروی به افغانستان، برترویج فرقه گرایی در پاکستان به شکل گسترش طالبانیسم و گروه های خشونت طلب تجلی یافته است.

فعالیت های عربستان سعودی در جهت ترویج وهابیسم در مقیاس جهانی شاخص دیگری است که در این سطح  قابل بررسی می باشد. وهابيت از فرق نسبتاً نو پاي اسلامي است، كه در زادگاه اسلام، يعني در عربستان سعودی درآغاز قرن هشتم هجري توسط  فردي موسوم به احمد بن تيمیه که به برخي سنن و عقايد رايج مسلمانان انگشت اعتراض نهاده و گرايش به آنها را مايه شرك و دوري از توحيد پنداشت، پایه گذاری شد(42). انديشه‏هاي ابن تيمیه، پس از مرگ وي نابود نشد و برخي شاگردان او مسير استادشان را طي و مذهب وي را ترويج كردند. البته بحث‏ها و آموزه‏هاي آنان چندان اثري در ميان مسلمانان نداشت تا اينكه حدود پانصد سال بعد، آراي وي توسط فردي معروف به عبدالوهاب، از انزوا و گمنامي به در آمد و با ترويج آن به وسيله قدرت شمشير، موجي نو از تفرقه و كشتار ميان مسلمانان به راه انداخت. طرز تفكر وهابيت، بر اساس نوعی ظاهرگرائي و اخباريت و جمود فكري و عدم تعمّق در كتاب و سنت و عدم توجه به ارزشهاي عقلي و اصولي علمي مبتني است. پيروان اين فرقه، تنها خود را بر حق دانسته و پيروان مذاهب ديگر اسلامي را كافر، مشرك و خارج از حوزه اسلام مي‏شمرند. "ابن جبرين" كه پس از "عبدالرحمن البراك" دومين مرجع ديني وهابي‌ها در جهان به شمار مي‌رود و پيش از اين از اعضاي بلندپايه شوراي افتاي دولتي عربستان‌سعودي بوده است، با صدور فتوايي، خواستار انهدام تمامي اماكن مقدسه شيعيان شده بود(43). حكومت سعودي با وهابيت پيوندي عميق خورده، هر يك از اين دو براي تقويت خود، به دفاع و طرفداري از ديگري مي‏پردازند. در حقیقت  وهابیت، به عنوان دين رسمی عربستان سعودی اعلام گرديده است! و اداره ی مالی، مدیریت و هدایت این جنبش توسط شيوخ عربستان صورت می گیرد.

حكام وهابي آل سعود، از تمامي امكاناتي كه از استخراج بي حد و حساب نفت به دست مي‏آيد، در راه تبليغ حكومت سعودي و آيين وهابيت استفاده مي‏كنند. در ماه مارس 2003، شاهزاده سلطان بن عبدالعزیز معاون دوم نخست‌وزیر و وزیر دفاع و هوانوردی هزینه چاپ نسخه دیگری از کتاب «وحدانیت خدا» از شیخ صالح فوازان را تقبل کرد. این کتاب با تاکید برتری وهابیت، اسلام شیعی، عبادی، حجازی، مسیحیت و یهودیت را نفی می‌کند(44). دولت تلاش کرد تا این کتاب را به عنوان متن درسی مدارس وارد کند که به دلیل مواجه شدن با اعتراضات از خواسته خود دست کشید.

از مهم‏ترين فعاليت‏هاي مراكز فرهنگي ـ رسانه‏اي (راديو، تلويزيون و مطبوعات) عربستان سعودی، تلاش براي عرضه نظام حكومتي آل سعود و آيين وهابيت، به عنوان بهترين تشكيلات اداري و مذهبي مورد علاقه مردم و هماهنگ با قرآن و سنت نبوي می باشد. وهابیسم هم‌چنین سعی دارد تا از طریق ایستگاه‌ ماهواره‌ای المجد که در دوبی قرار دارد و مورد حمایت مالی اعضای خانواده سلطنتی و تجار سعودی است، بر منطقه نفوذ و تاثیر داشته باشد. در خود عربستان نیز یک ایستگاه رادیویی به نام «عزت القران الکریم» وجود دارد که مورد حمایت دولت است؛ به‌علاوه روحانیون وهابی برنامه‌های مذهبی رادیو و تلویزیون را نیز کنترل می‌کنند. در این رابطه می‌توان به سخنان شاهزاده نائف بن عبدالعزیز، وزیر کشور عربستان و یکی از طرفداران سرکوب شیعیان و دیگر اقلیت‌ها اشاره کرد که در جلسه‌ای با حضور سردبیران روزنامه‌ها خطاب به اقلیت‌ها بیان داشت: «فراموش نکنید که ما یک دولت سلفی هستیم، چه بخواهید و چه نخواهید.»(45).
تبليغات و پول هاي آل سعود ، هم اكنون در كشورهاي اسلامي ، حامياني به نام هاي «انصار السنة»، «سلفية» ( يعني به زعم خودشان پيروان سلف صالح و صحابه و تابعين ) ‌و «اهل حديث» براي ايشان فراهم كرده است كه از آن رژيم حمايت مي‌نمايند و در آثار و مجلات و نيز در دانشگاهها و مراكز تحقيق خود - كه همه با پول آل سعود اداره مي‌شوند- به حمايت از آن بر مي‌خيزند. عربستان به واسطه درآمد های نفتی با ارسال کمک های مالی واقتصادی به  بیرون از مرز های خویش و خصوصاً در افغانستان، پاکستان، عراق زمینه رشد وگسترش هر چه بیشتر وهابیسم را فراهم آورده است. برای مثال پديده طالبانيسم كه نشأت‌گرفته از تلفيق فرهنگ وهابيسم ودیوبندیسم و  فعاليت نيروهاي امنيتي پاكستان مي با‌شد، صحت ادعای فوق را تصدیق می نماید. حمایت از رژیم طالبان و شناسایی آن توسط عربستان سعودی با توجه به  اعتقاد این کشور به ام القری بودن ، جلوگیری از نفوذ کمونیسم  و دفع تهدید از منابع نفتی خلیج فارس و همچنین مقابله با اسلام شیعی ایران صورت گرفت. در همین راستا حكومت عربستان سعودي هزينه ي ايجاد هزاران مدارس ديني در كشورهاي مختلف چه اسلامي و غير اسلامي در سراسر جهان را تقبل كرد تا در رقابت با مذاهب ديگر، تفسير ويژه ي خود را از اسلام گسترش دهد. با اين عمل، عربستان سعودي به دنبال گسترش حوزه ي جغرافيايي و انساني و نفوذ سياسي خود بوده است. بنابراین وجود هزاران مدرسه مذهبی در پاکستان که به آیین وهابیت پای بند هستند وسیله ای در جهت تحقق اهداف عربستان سعودی می باشد.  بر طبق نظریه بوردیو
[32] جامعه شناس فرانسوی، بعد از بهره برداری از سرمایه فکری کودکان، با آموزش مفاهیم افراطی گری و قتل به آنان، بسیار سخت و حتی محال خواهد بود که آنها بتوانند در آینده از قید و بند این مفاهیم آزاد شوند. به طور کلی می توان گفت که، با توجه به شالوده  فکری وهابیت و اعتقاد این نهله به کافر و مشرک بودن پیروان مذاهب دیگر اسلامی و اقداماتی که در سراسر جهان خصوصاً در پاکستان در جهت تبلیغ هر چه بیشتر وهابیسم از طریق مراكز فرهنگي ـ رسانه‏اي ، مدارس و کتب درسی، مساجد، حمایت های مالی از گروههای تروریستی و خشونت طلب و... صورت می پذیرد، شاهد نتیجه ای جز افروختن آتش فتنه و جنگ میان شیعه و سنی و تزاید خشونت و کشتار فرقه ای در این کشور  نخواهیم بود.

 

بهره دوم: گروههای فرقه گرا و خشونت طلب پاکستان

گروههای تندرو مذهبی که در یکی دو دهه اخیر در پاکستان ظهور کرده اند عموماً دارای گرایش های فرقه ای بوده و از روشهای مبارزه مسلحانه برای دست یابی به اهدافشان سود می جویند. سعی می شود در نگاهی هر چند کوتاه به بررسی مهمترین این گروهها پرداخته شود .

 

1- سپاه صحابه پاکستان

تکوین سپاه صحابه ،واکنشی به تشکیل تحریک فقه جعفری[33] به حساب می آید. تحریک فقه جعفری سازمانی است که در دفاع از حقوق شیعیان در 13 آوریل 1979 مقارن با اجرای قوانین اسلامی حکومت ژنرال ضیاء الحق توسط مفتی جعفر حسین و علامه سید احمد رضوی شکل گرفت .بعد از تأسیس تحریک فقه جعفری ، دو کنفرانس توسط جماعت اسلامی پاکستان و جمعیت علماء اسلام برای مبارزه با جنبشی که توسط شیعیان ایجاد شده بود، ترتیب داده شد(46). در همین راستا آی.اس.آی با حمایت آمریکا، عربستان، عراق گروهی از مسلمانان مهاجر دیوبندی را تشویق به مبارزه علیه فعالیت های تحریک فقه جعفری نمود، بنابراین انجمن سپاه صحابه پاکستان[34] - که بعد ها به سپاه صحابه پاکستان تغییر نام داد- به رهبری مولانا حق نواز جهنگوی که خود یکی از روحانیون جمعیت العلماء الاسلام بود  به  منظور به توازن کشیدن قوای سیاسی پاکستان و پیشبرد منافع مسلمانان اهل تسنن در سال 1985به وجود آمد(47) . روزنامه پاکستانی نیشن[35] بیان کرد که در دوره حکومت ضیاء ،عربستان سعودی به طور مستقیم از مدارس دیوبندی و گروه های فرقه گرا حمایت می نمود و آمریکا وسایر کشورهای غربی به صورت غیر مستقیم از سپاه صحابه پاکستان که با رشد شیعه و نفوذ ایران در منطقه مبارزه می نمود، حمایت می کردند(48).

یکی از مهم ترین درخواستهای سپاه صحابه پاکستان از دولت این کشور این بود که رسماً اعلام کند پاکستان یک کشور مسلمان سنی است(49). مولانا حق نواز جهنگوی در 23 فوریه سال 1990 ترور شد اما مرگ او باعث شد که گروه نسبت به گذشته رادیکال تر شود بعد از او ایثار الحق قاسمی رهبری حزب را عهده دار شد لیکن در سال1988او نیز کشته شد . در پی ترور او مولانا ضیاء الرحمن فروغی رهبر تشکیلات شد که  او هم در 19 ژوئیه 1997 در انفجار بمبی در لاهور کشته شد و مولانا اعظم طارق جانشین او شد(50). او هم در اکتبر 2003ترور شد(51). او قبل از مرگش درباره اهداف و انگیزه تشکیل سپاه صحابه پاکستان اظهار داشت: در شرایطی که شیعیان از لحاظ سیاسی و مذهبی در پاکستان در حال گسترش و پیشرفت بودند ، شکل گیری یک گروه به عنوان واکنش در برابر آن ها امری طبیعی بود(52).

 

2- لشگر جهنگوی

لشگر جهنگوی که امروزه به عنوان "اسب تروا جدید القاعده"[36] برای انجام عملیات های تروریستی معرفی شده است ، در حقیقت  یکی از گروه های افراطی مذهبی پاکستان است که گفته می شود از طرف سپاه صحابه به منظور درگیری با "نهضت جعفری " تأسیس شده است. این گروه چندین سال به عنوان شاخه نظامی سپاه صحابه عمل می کرد .افراد آن عمدتاً مسلح بوده و فعالیت های آن بیشتر از نوع تروریستی و دامن زدن به مسائل فرقه ای می باشد. در سال 1995 پس از آنکه سپاه صحابه پاکستان تحت فشار احزاب میانه رو وارد ائتلاف با احزاب دیگر در "شورای هم بستگی ملی" به منظور حل مناقشات فرقه ای گردید،لشگر جهنگوی به سرکردگی ملک اسحاق و ریاض بسرا[37] و غلام رسول شاه از سپاه صحابه پاکستان منشعب شدند و از پیوستن به آن امتناع ورزید. دلیل نپیوستن لشگر جهنگوی به شورا این بود که رهبران آن از پیوستن ائتلافی که شیعیان در آن عضو باشند، پرهیز داشتند(53).

 

3- تحریک نفاذ شریعت محمدی

تحریک نفاذ شریعت محمدی یا نهضت اجرای شریعت محمدی به عنوان گروه افراطی سنی توسط مولانا صوفی محمد که پیرو مکتب وهابی و از اعضای فعال جماعت اسلامی بود در سال 1992 تأسیس گردید(54). این گروه معتقد است که هر کسی تحت هر عنوانی مخالف اجرای قانون شریعت -البته طبق برداشت خودآن ها- باشد قتل او واجب می باشد. در همین راستا اعضای این گروه برای اجرای قوانین اسلامی در پایگاه خود در مالاکند[38] واقع در شمال غربی پاکستان، به خشونت روی آورده است. در اواخر اکتبر 2005 صوفی محمد به همراه هزاران نفر از طرفداران خود جهت کمک به طالبان در جنگ با آمریکا و نیروهای ائتلاف به سمت افغانستان حرکت نمود اما بعد از سقوط  طالبان به پاکستان بازگشت و توسط مقامات کشور دستگیر شد (55). از زمان حضور مولانا صوفی محمد در زندان، داماد او مولانا فضل الله رهبری نهضت اجرای شریعت محمدی را عهده دار می باشد .او با تأسیس ایستگاه رادیویی به ترویج عقاید و دیدگاه های افراطی خود در خصوص اجرای خشن دستورات شریعت، تعطیلی مدارس دخترانه ، بسیج نیروها برای کمک به طالبان در افغانستان و...می پردازد. اما در 21 آوریل 2008 دولت مولانا صوفی محمد را آزاد نمود(56). عمده ترین مکان عملیاتی این گروه در سوات[39] و مالاکند می باشد.

اما نکته ای که تأمل در باب آن ضروری می باشد این است که برای اولین بار در تاریخ پاکستان خشونت فرقه ای در درون خود جامعه اهل سنت، بین سنی های دیوبندی که متعلق به سپاه صحابه پاکستان و لشگر جهنگوی هستند و سنی های بریلوی[40] که به تحریک سنی [41] تعلق داشتند، شکل گرفت. همچنین علم تنظیم اهل سنت[42] توسط پیر افضل قادری در1998 در گجرات، پنجاب تأسیس گردید تا با فعالیت های ارتش دیوبندی که توسط ژنرال محمود عزیز فرماندهی می شد،مبارزه کند. دلیل اعتراض علم تنظیم اهل سنت این بود که ارتش نه تنها به بدنه جامعه پاکستان سم وهابی[43] تزریق نموده بلکه جوانان سنی را هم برای جهاد علیه هند در جامو وکشمیر تحریک می نماید(57). شایان ذکر است که ایالات متحده آمریکا نام سپاه صحابه پاکستان و لشگر جهنگوی را در لیست گروه های تروریستی بین المللی وارد نموده است. ارتشبد پرویز مشرف رئیس جمهور وقت پاکستان  نیز در طی سخنرانی فعالیت سپاه صحابه پاکستان ، لشگر جهنگوی، نهضت اجرای شریعت محمدی را ممنوع اعلام کرد.

 

بهره سوم: مهمترین حوادث مربوط به خشونت های فرقه ای در پاکستان

در 17 می 1988 در منطقه گیل گیت[44] طی مراسم عید فطر تعدادی از سنی های افراطی به شیعیان حمله کرده و 200 نفر از آن ها را به شهادت رسانند(58).

در جهت انتقام ترور مولانا حق نواز جهنگوی رهبر سپاه صحابه پاکستان در فوریه 1990، اعضای سپاه صحابه پاکستان با طرح ترور برنامه ریزی شده توسط ریاض بسرا، صادق گنجی دیپلمات ایرانی در لاهور را طی یک عملیات تروریستی به شهادت رساندند(59). ترور دانشجویان دانشکده افسری ایران در دهه 1990 در راولپندی توسط سپاه صحابه پاکستان و لشگر جهنگوی در راستای همین انتقام کور صورت گرفت در جولای 1992 طی سه روز درگیری بین شیعیان و سنی های پیشاور 7 سنی و  3 شیعه کشته و 49 نفر دیگر زخمی شدند (60).

در سپتامبر1996 طی نه روز درگیری میان سنی های اورکزای و شیعیان بنگاش در پاراچنار بیش از 200نفر جان خود را از دست دادند(61). 

طرفداران خشمگین سپاه صحابه پاکستان مستقر در لاهور، در 19 ژانویه 1997به مرکز فرهنگی ایران در مولتان حمله کردند و 7کارمند و رئیس آنجا را به قتل رساندند که بعد ها لشگر جهنگوی مسئولیت این عملیات رابه عهده گرفت(62).در دهم آگوست 1997 درست چند روز قبل از جشن پنجاهمین سالگرد استقلال پاکستان در پنجاب طی درگیری های فرقه ای بیش از 100 نفر که غالب آنها شیعه بودند جان خود را از دست دادند(63).

در یازدهم ژانویه 1998 در لاهور طی درگیری های فرقه ای 25 شیعه کشته و50 نفر دیگر توسط لشگر جهنگوی زخمی شدند(64).

در طی سال های 96-1999 گروه های سنی 75 رهبر جامعه شیعیان را ترور کردند(65). در این میان طالبان نیز در تشدید برخورد های فرقه ای در پاکستان چندان بی تأثیر نبودند. مثلاً در برخورد هایی که بین سنی ها اورکزایی و شیعیان بنگاش[45]در پاراچنار و هانگو[46] در مارس 1998 صورت گرفت و طی آن بیش از سیصد نفر جان خود را از دست دادند، نقش طالبان کاملاً مشهود می باشد(66). در ژانویه 1999 در روستای کوچکی نزدیکی مولتان در پنجاب 17 شیعه کشته شدند (67).

لشگر جهنگوی در سال 1999 در راستای عملیات های خشونت طلبانه خود درصدد ترور نخست وزیر، نواز شریف و برادرش شهباز شریف  برآمد که البته در این امر ناموفق بود.

در 17مارس 2002 دو نفر از اعضای لشگر جهنگوی در کلیسای بین المللی در اسلام آباد بمب گذاری کردند که نتیجه آن مرگ 50 نفر و زخمی شدن40 نفر بود. همچنین این گروه تروریستی مسئول ترور دانیل پرل[47] روزنامه نگار آمریکایی شناخته شد(68). در چهارم جولای 2003 به علت انفجار مسجد جامع اثنی عشری کویته[48] در طی نماز جمعه 53 شیعه کشته و 57 نفر دیگر زخمی شدند(69).

در دوم مارس 2004 در روز عاشورا 47 شیعه در کویته کشته شدند و همچنین در بازار لیاقت[49]  این شهر 150 شیعه دیگر نیز کشته شدند(70).

در تاریخ هفتم و سی و یکم می 2004 در مسجد حیدری شیعیان[50] در کراچی دو عملیات انتحاری به وقوع پیوست که 47نفر جان خود را از دست دادند(71).

در یکم و هفتم اکتبر 2004 طی انفجار دو بمب در مسجد سیالکوت[51] طی مراسم نماز جمعه در پنجاب 71 نفر کشته و 200 نفر زخمی شدند(72).

در نوزدهم مارس 2005 در انفجار بمبی در روستای شیعیان در بلوچستان 50 نفر کشته و 100 نفر دیگر زخمی شدند(73).

در شانزدهم و بیستم نوامبر2007 در اطراف مسجدی در پاراچنار در پی درگیری های فرقه ای 91 نفر کشته و 150 نفر زخمی شدند(74).

در بیست و دو و بیست و هفتم دسامبر2007 طی درگیری ها ی فرقه ای در کورم 70 نفر کشته و تعدادی نیز زخمی شدند(75).

در شانزدهم آوریل 2007 در کورم به علت درگیری شیعیان و سنی های محل 55 نفر جان خود را از دست دادند.حادثه زمانی اتفاق افتاد که شیعیان به نشانه اعتراض در خصوص شعار های اهانت آمیز سنی ها بر علیه مذهب تشیع، مقابل مسجد تجمع کرده بودند(76).

در بیست و هفت می 2007 به علت انفجار بمب در اسلام آباد 25 نفر جان خود را از دست داده و 100 نفر دیگر زخمی شدند.نکته قابل ذکر حضور سنی های بریلوی در میان قربانی ها می باشد(77).

 

 در انفجار بمبی در مسجد شیعیان در سال 2008در دیر اسماعیل خان[52]،4 شیعه کشته و تعدادی نیز زخمی شدند. 21مارس2008 در هانگو  طی مراسم جشن نوروز و بعد از اینکه تعدادی از شیعیان پرچمی با آرم نوروز بر فراز مسجد نصب کردند 4 شیعه کشته و 28 نفر زخمی شدند.به طور کلی می توان گفت بر اساس آمار منتشره 70 درصد قربانیان خشونت های تروریستی در پاکستان را شیعیان تشکیل می دهند(78) و ترور شخصیت های شیعه و آن دسته از علمای اهل سنت که به نوعی ندای وحدت مذهبی در پاکستان سر می دهند، عمدتاً توسط لشگر جهنگوی صورت می گیرد.

 

بهره چهارم: واکنش دولت پاکستان در قبال اقدامات تروریستی گروه های فرقه گرا

تا قبل از اتخاذ سیاست اسلامی سازی توسط دولت ضیاء، تضاد شیعه و سنی در حد عادی باقی مانده بود و نهایتاً به برخورد های محدود در طی مراسم ماه محرم ختم می شد. در این بین دولت هم بی طرف بوده و برنامه ای برای رسیدگی به مسائل فرقه ای نداشت اما بعد از اینکه ضیاء سیاست مزبور را آغاز نمود ، شرایط تغییر کرد(79). در اغلب تجزیه و تحلیل ها انگشت اتهام در جهت ایجاد فرقه گرایی در پاکستان به سمت دولت نشانه می رود و به نحوی دولت، ارتش و آی.اس.آی را در ارتباط با آن می دانند(80). در زمان حکومت ضیاء، خشونت فرقه ای بنا به دلایلی که ذکر گردید روند صعودی یافت. دولت های بعد از ضیاء هم جز سکوت مصلحتی در خصوص خشونت ها و کشتار های فرقه ای کاری از پیش نبردند. بعد از انتشار خبری در دسامبر 1998 مبنی بر اینکه گروه های خشونت طلب فرقه ای قصد تنظیم عملیات های تروریستی دارند ، دولت تصمیم گرفت به آن ها تذکر داده و به آرامش دعوتشان نماید چرا که از واکنش احزاب و سازمان های مذهبی در هراس بود در همین  راستا دولت اعلام کرد مدارسی را که درپی فعالیت های فرقه ای و افراط گرایی هستند را محدود می نماید اما در همان زمان جمعیت العلماء الاسلام به عنوان هشدار به دولت یک کنفرانس با حضور بیش از 5 هزار نماینده از مدارس ترتیب داد و هرگونه حضور در فعالیت های فرقه ای را رد کرد(81). در سال 1998در منطقه گیل گیت واقع در مناطق شمالی پاکستان، گروهی از شیعیان برای ایجاد استان جداگانه که  آن را کاراکورام[53] می خواندند شروع به اعتراض نمودند. ژنرال ضیاء الحق از پرویز مشرف خواست که قیام مزبور را سرکوب نماید. مشرف نیز این مسئله  را با بن لادن و متحجرین قبیله ای او مطرح و آن ها را برای قتل عام شیعیان به آنجا فرستاد. مشرف هم چنین سپاه صحابه پاکستان پنجاب را جهت گشایش دفتری در گیل گیت تشویق نمود(82). پس از تلاش نافرجام گروه فرقه گرای اهل سنت موسوم به لشگر جهنگوی برای سوء قصد به جان نخست وزیر نواز شریف و برادرش در اوایل سال 1999، وی پیشنهاد دادگاه های نظامی ویژه محاکمه جنایت کاران تروریست و فرقه گرا در سراسر کشور را به دیوان عالی پاکستان ارائه نمود. اما  مرجع مذکور پیشنهاد وی را مغایر قانون اساسی کشور دانست(83). دولت ژنرال پرویز مشرف که با حوادث تروریستی 11 سپتامبر 2001 و در پی آن مبارزه جهانی علیه تروریسم به رهبری ایالت متحده آمریکا مواجه گردید ، تحت فشار های بین المللی، قاطعیت دولتش را در مبارزه با گروه های تندرو اعلام کرد. در همین راستا و به منظور کاهش میزان دستیابی تبهکاران و جنایت کاران فرقه گرا به سلاح گرم ، "طرح مبارزه با گسترش تسلیحات" را در کنار سایر برنامه های کنترل کننده به اجرا درآورد(84). رشد فزاینده نا امنی در جامعه پاکستان ، این گرایش و ذهنیت را در میان مردم به خصوص مذهبی ها به وجود آورده که دولت و ارتش قادر به حفظ نظم و قانون نیستند ، زیرا دولت از درون خود چنان از هم گسسته و در نزاع های داخلی و فساد فرو رفته است که هیچ نوع امیدی برای تغییر و اصلاح وضعیت موجود از سوی آن نمی رود. از دیگر سو، حضور شبکه های تهدید کننده نظم و قانون در داخل جامعه چنان قدرتمند می باشد که کمتر مقام قضایی و امنیتی کشور توان مقاومت در برابر تهدیدات آنان را در خود می بینند(85). آصف علی زرداری رئیس جمهور جدید پاکستان پس از ادای سوگند بر تصمیم راسخ پاکستان در مبارزه با افراط گرایی و تروریسم تأکید نمود. او گفت از مبارزه با افراط گرایی دست برنخواهد داشت و کشورش را از شر سرطان تروریسم و افراط گرایی رها خواهد ساخت(86). در هر حال به نظر می رسد که دولت چاره ای جز برخورد قاطع و کنترل اوضاع امنیتی کشور ندارد چرا که در غیر این صورت نمی تواند ثبات و امنیت کشور را تأمین نماید.

 

نتیجه گیری

امنیت انسانی از جمله مباحثی است که در پایان جنگ سرد و با آغاز بازاندیشی در مفهوم سنتی و دولت محور امنیت،مطرح شده است. در تعریف امنیت انسانی ، اجماع نسبی بر سر تعریفی نسبتاً جامع از آن وجود دارد که شامل حراست از هسته حیاتی همه افراد بشر در مقابل تهدیدات شایع، سازگار با کمال و شکوفایی بلند مدت انسان ها می باشد . خشونت فرقه ای در تعریف مضیق از امنیت انسانی  جا می گیرد که بیشتر بر تهدیدات سنتی همچون خشونت و منازعات و نظایر آن  متمرکز می شود لیکن در تعاریف موسع، لیست بلند بالایی از تهدیدات سنتی وحتی تهدیدات توسعه محور همچون فقر و محیط زیست مورد تأکید قرار می گیرد(87). در حقیقت هدف امنیت انسانی محافظت  از هسته حیاتی همه افراد بشر در مقابل تهدیدات شایع است، به نحوی که با شکوفایی و کمال آدمی سازگار ی داشته باشد(88). جرایم خشونت بار، تروریسم و آشوب های میان گروه های فرقه ای جزء تهدیدات مستقیم علیه امنیت انسانی به شمار می رود . حدود سه دهه از آغاز خشونت های فرقه ای در پاکستان می گذرد در طی این مدت شاهد خشونت و ترور از سوی برخی گروه های فرقه ای در این کشور بوده ایم که طی آن هزاران انسان بی گناه کشته و یا زخمی می شوند. به گفته ولی نصر محقق آمریکایی، اختلافات فرقه ای شیعه و سنی در پاکستان تبدیل به مناقشات سیاسی تمام عیاری شده که نظم و انسجام اجتماعی جامعه را تحت الشعاع خود قرار داده است(89). گروهی معتقدند در حقیقت خشونت فرقه ای بین شیعه و سنی در پاکستان اساساً در حال تبدیل شدن به یک رقابت در خصوص شمارش اجساد مربوط به خشونت های فرقه ای می باشد. بین سال های 1990 تا 2004 ،1837 حادثه تروریستی به وقوع پیوست که در نتیجه آن 1668 نفر جان خود را از دست داده  و 3997 نفر نیز در پی حوادث مذکور مجروح و مصدوم گردیدند(90). بعد از وقوع حادثه تروریستی 11 سپتامبر 2001 و حمله آمریکا به افغانستان و سپس عراق آمار تلفات انسانی ناشی از خشونت های فرقه ای در پاکستان رو به تزاید می باشد(91). در آغاز خشونت های فرقه ای ، قربانیان از میان کادر رهبران فرقه ای و طرفداران آن ها انتخاب می شدند. در اواسط دهه 1990 حملات تروریستی فرقه ای علیه عابدان مساجد و سوگواران در گورستان ها بعلاوه تاجران، دیپلمات های ایرانی، مهندسان ساختمان و دانشجویان دانشکده افسری در شهرهای راولپندی، لاهور، کراچی، مولتان صورت می گرفت. اما امروزه به نیروهای پلیس، سرپرستان زندان، مقامات بلند پایه دولتی و قاضیانی که مأمور رسیدگی به جرائم تروریست های فرقه گرا هستند، گسترش یافته است(92). وقوع 82 حادثه تروریستی در سال 2008 که طی آن 192 نفر کشته و 276 نفر زخمی شدند و وقوع 341 حادثه تروریستی در سال 2007 که 441کشته و 630 نفر زخمی شدند(93)، مؤید این مطلب می باشد که هم چنان توسط تروریسم کور و به نام دین صدها زن وکودک و هزاران انسان بی گناه در این سرزمین به مسلخ برده می شوند.

در مجموع با توجه به وجود تعارضات فرقه ای شیعه و سنی در جامعه پاکستان و ترویج و تشدید آن توسط برخی مدارس مذهبی و گروه های فرقه گرای تروریستی،خشونت فرقه ای در این کشور امری غیر قابل انکار می باشد.علی رغم برخی تمهیدات دولت پاکستان در مبارزه با خشونت فرقه ای کماکان تهدید ناشی از آن به صورت عملیات های تروریستی به قوت خود باقی است. تعداد قربانیان تروریستی ناشی از خشونت های فرقه ای مؤید این مطلب می باشد. بنابراین با در نظر داشتن این موضوع که جرایم خشونت بار، تروریسم و آشوب میان گروه های فرقه ای پاکستان که درگیر خشونت های فرقه ای می باشند، جزء تهدیدات مستقیم علیه امنیت انسانی به شمار می رود و این مورد به وفور در جامعه پاکستان مشاهده می گردد، می توان گفت امنیت انسانی در این کشور مورد تهدید قرار گرفته است.

با نگاهی کلی به وضعیت خشونت ها و و تعارض های فرقه ای در پاکستان ومیزان تلفات انسانی ناشی از این وضعیت می توان گفت امنیت انسانی تحت این شرایط در پاکستان به شدت مخدوش شده است. به نظر می رسد دولت این کشور برای کاهش یا از بین بردن خشونت های فرقه ای ناچار است به اقدامات ذیل متوسل گردد:

1) استفاده از قدرت نرم: آموزش وتحصیل جوانان پاکستانی در جهت تخفیف میزان خشونت که این امر نرخ بی سوادی و فقر را کاهش خواهد داد و به مرور زمان فرهنگ تسامح و تساهل را جایگزین ترور وخشونت می سازد.

2) اصلاح متون درسی وکادرآموزشی برخی مدارس افراطی که کانون پرورش فرقه گرایی می باشند.

3) تصفیه دستگاه های دولتی و مأموران اجرایی از افرادی که تمایل به دامن زدن و گسترش هر چه بیشتر اختلافات فرقه ای دارند.

4) برگزاری جلسات و نشست های عمومی با حضور رهبران و اعضای گروه های فرقه ای شیعه و سنی و تأکید بر اصل وحدت میان مسلمانان در مقابل تضعیف مخالفت های فرقه ای.

5) ممنوعیت در توهین به مقدسات هر یک از فرق مزبور.

منابع:

دکتر نوذر شفیعی

 

تروریسم علمی بر علیه مردم ناآگاه

اين مقاله غير رسمی و بر مبنای تحقيقات شخصی است.   

مقدمه:

 به آسمان نگاه کنيد، زلزله ها از آسمان می آيند

مدتی است که با يک تکنولوژی استثنائی به اسم "هارپ" آشنا شده ام و در پیامد اين آشنايی تمام اینترنت را برای منابع ایرانی در مورد این موضوع گشتم، اما به نتیجه ی خاصی نرسیدم. اگر شما در گوگل "HAARP"  را جستجو کنید به هزاران هزار وب سایت برخورد خواهید کرد که در مورد HAARP نوشته اند... اما همه ی آنها به انگلیسی هستند. نهایتا ایرانی های عزيزی که با زبان انگليسی آشنايی ندارند در مورد این مسئله ی حساس خبری نخواهند داشت، و ندانستن به اين معنی است که از طريق هارپ هر  آسيب و بلايی  که دلشان می خواهند سر مردم دنيا بیاورند، و در اخبار ها و روزنامه ها به عنوان "پدیده های طبیعی" تقديم مردم کنند و مطمئنا کسی که در مورد هارپ چیزی نمی داند خام این حرف ها خواهد شد.

حوادث طبيعی در طول ميلیون ها سال طبيعی بوده اند بغير از ده های اخير که اين حوادث برخی طبيعی و برخی ديگر از طريق تکنولوژی های پيشرفته توليد و به جان و مال مردم لطمه ميزنند.

اين حوادث ظاهراً طبيعی که غير طبيعی توليد ميشوند (مثل زلزله، طوفان ها، خشکسالی ها و سيل های بی شاخ و دم) را امروزه از طريق فرستادن ماکرو ویو (microwave) از ماهواره ها و پروژه هاي هارپ بوجود می آورند. قابل گفتن است که زلزله را نیز ميتوان از طريق انفجار بمب اتمی در چاهای عميق نيز توليد کرد.

من به عنوان شخصی که با تحقیق هایم به دنبال حقیقت های پوشیده هستم، وظیفه ی خود می دانم که جواب هایی را که پس از مطالعه در این مورد به دست آورده ام را به زبان فارسی، همراه با عکس و فیلم در اختیار ایرانیان بگذارم.

اگر چه این مسئله یک مسئله ی جدید و در عین حال به اثبات رسیده است، ولی با این حال در مورد آن تبلیغاتی انجام نمی شود. من نیز مسئله را از لحاظ علمی به طور مطلق مطرح نخواهم کرد. آنچه را که می خوانید بیشتر جنبه ی آگاهی دارد و تحقیق بیشتر در این مورد به عهده ی شما خواهد بود.

از هر کسی که این مقاله را می خواند خواهش می کنم این مسئله را جدی بگیرد. برنامه های وحشتناکه هارپ در راه است و همینطور که خواهید خواند علائم آن در ایران دیده میشود. این نوشته را بخوانيد، و به این بلاگ در بلاگ هایتان لینک بدهید یا حتی نوشته ی من را در بلاگ هایتان بگذارید ، به دوستان ایمیل کنید، و کلا از هر طریقی که می توانید دیگران را نیز مطلع سازيد، تا شاید بتوانیم جلوی عملکرد اين سیستم و آن هایی که کنترلش می کنند را بگیریم.

az-soraya.blogfa.com

                                                                             برای تماس با من اینجا را کلیک کنید.

 

هارپ چیست؟       به صدای هارپ گوش دهيد

هارپ یک پروژه تحقیقاتی است که در ظاهر برای بررسی و تحقيق درباره لایه ی آیونوسفیر (Ionosphere)  و  مطالعات معادن زير زمينی (با استفاده از امواج راديويی ELF/ULF/VLF) تاسيس شده است. ولی در واقع "پروژه ای با تکنولوژی جنگ ستارگارن"  به منظور  کامل کردن یک سلاح جدید پايه گذاری گرديده است.

( توضيح آنکه: جنگ هايی که از  امواج "راديويی"، "ليزر" و "نيروی مغناتيس" برای صدمه به نيروی مقابل استفاده کند به جنگ ستارگان معروف است و اين اسم را از فيلم  Star War گرفته اند)

آیونوسفیر چيست و کجاست؟

لایه ی آیونوسفیر در بالاترین لایه ی اتموسفیر (Atmosphere) قرار دارد.

این لایه تشعشات خطرناک "ماورای بنفش" و "اکس ری" خورشيد را  جذب کرده  و مانند سقفی از ورود آنها به زمين جلوگيری می نمايد تا زندگی بر روی کره زمین امکان پذیر گردد. همچنین به دليل محیط الکتریکی موجود در آيونوسفير  از اين لايه برای انعکاس امواج رادیوئی به اطراف زمین استفاده می شود. اگر این لایه به هر دليلی دچار اختلال شود تاثيرا ت بسیار زیادی بر روی زمین گذاشته و زيستن را مختل می کند.

لايه آيونوسفير چه ربطی به هارپ دارد؟

سیستم هارپ طوری طراحی شده است که بر روی آیونوسفیر تاثير مستقيم داشته باشد. از نمونه های اين تاثيرات قرمز و گداخته شدن و يا ذره بينی نمودن لايه را ميتوان نام برد.

این سیستم در حال حاظر از یک مجموعه آنتن های مخصوص (١٨٠ برج آنتن آلومنيومی به ارتفاع ٥٠/٢٣متر) تشکيل و برروی زمينی وسيعی به مساحت ٢٣٠٠٠ متر مربع در آلاسکا (Alaska) نصب گرديده است.

آنتن های هارپ با پرتاب رادیو فرکانس های بالا به آیونوسفیر می توانند ناحیه وسیعی از آیونوسفیر را گرم کرده و در نتیجه این ناحیه به تپش افتاده و در اثر آن امواج پایین و فوق پایین ELF/ULF/VLF تولید و به زمین فرستاده شوند. لازم به توضیح است که از میان تاسیسات مشابه آن در دنیا، هارپ تنها سیستمی است که عملا قادر است جهت و زاویه پرتوها را کاملا در کنترل داشته باشد و هر ناحیه از آیونوسفیر را که بخواهند هدف گیری کنند.

آنتن های هارپ در آلاسکا

اصولا امواج آنتن ها پس از اصابت به آيونوسفير و بازگشت به زمين قادر اند نه تنها به عمق دريا بروند بلکه فرا تر رفته و به اعماق زمين نيز وارد ميشوند و عملکرد آن بمانند "راديو ترموگرافی" (Radio Thermography) است که امروزه ژئولژيست ها برای  اکتشافات مخازن مختلف شامل گاز و نفت استفاده می کنند.  وقتی يک موج پایین "راديو ترموگرافی" به داخل زمين فرستاده ميشود به لايه های مختلف برخورد کرده و آن لايه ها را به لرزه می آورده و از لرزش صدايی با فرکانسی مخصوص توليد و به سطح زمين باز ميگرداند و ژئولژيست ها از صدای بازگشتی قادرند مخازن زيرزمين را شناسايی کنند.

با اين تفاوت که راديو ترموگرافی سيستمی است که با قدرتی به کوچکی ٣٠ وات لايه های زير زمينی را به لرزه درمی آورد و حال آنکه هارپ سيستم فوق الاده پیشرفته تری است که همان لايه های زمين را می تواند با استفاده از قدرتی برابر با ١,٠٠٠,٠٠٠,٠٠٠ (یک میلیارد)  تا ,١٠,٠٠٠,٠٠٠,٠٠٠ (ده میلیارد) وات بلرزاند! بدیهی است که هر چقدر قدرت امواج بیشتر می شود, تاثیراتش بر روی آیونوسفیر و اثرات ذره بینی آن بالاتر می رود. هدف از استفاده از این قدرت چیست؟

از نمودار فوق متوجه می شويد که آيونوسفير گداخته شده (به رنگ قرمز ديده می شود) و سپس مثل يک قلب شروع به تپش ميکند و از اين تپش ها، فرکانس های فوق پایین توليد شده که پس از اصابت به زمين به  داخل آن نفوذ مينمايد و در توضیحات زیر مشاهده خواهید کرد که چگونه از اين فرکانس فوق پایین و نيرومند، زمين زلزله و خرابی توليد ميگردد.

برای درک چگونگی ايجاد زمين لرزه يک مثال بزنم: وقتی شخصی صحبت ميکند، اول تارهای صوتی او ميلرزند (مثل لرزش های ايجاد شده در آيونوسفير). از اين لرزش فرکانس صوتی توليد شده و پس از اصابت به پرده گوش شنونده، پرده گوش او را ميلرزاند (مثل به لرزه در آوردن لايه های زير زمين به سبب اصابت فرکانس های توليد شده از آيونسفير) و سپس در گوش صدا توليد شده و شنونده آنرا به شنود.

خوب حالا که چی؟

با کمی فکر کردن می توان متوجه این شد که تکنولوژی هارپ "با ويژگی معادن يابی" برای پیدا کردن مخزن های گازی و نفتی ساخته نشده است! زیرا برای پیدا کردن مخازن نیاز به یک میلیارد وات نیست و يک ترموگراف برای اين کار کافيست. با توجه به تاثیرات هارپ بر روی آیونوسفیر و نهایتا تاثیرات آن بر روی زمین و وضعیت آب و هوا، می باید در مورد این تکنولوژی کمی جدی تر فکر کنیم. این تغییرات شامل خشکسالی در مناطقی که تا به حال بی سابقه بوده است، بارندگی های سیل آسا در جاهایی که به خشک بودن معروف هستند، طوفان ها و سونامی ها و ساده تر از همه ایجاد زلزله را ميتوان برای هارپ به شمار آورد.

 ناگفته نماند که امواج بازگشتی از آيونوسفير، پس از ورود به عمق دريا ميتوانند صدمات جانی برای موجودات دريايی، به خصوص نهنگ ها و دلفین ها را در بر داشته باشند.

توضیحات کوتاهی در مورد برخی از کاربرد های هارپ به شرح زيراند:

 ١-  ايجاد موج Extreme Low Frequency) ELF) با فرکانس از ١ تا  ٢٠ هرتس به توسط  آيونوسفير، که با برخورد امواج هارپ توليد شده و سپس به زمين فرستاده می شود و تا اعماق ٣٥ کيلومتری زمين نفوذ نمايد که پس از برخورد  به لايه های مختلف زير زمينی توليد صدا نموده و در پی آن ايجاد زلزله می نمايد.      برای تعاریف "فرکانس باند" ها به اینجا اشاره کنید.

٣٠ دقیقه قبل از زلزله ی سیچوان (Sichuan) در چين در سال ٢٠٠٨، واکنش گذاختگی آیونوسفیر در آسمان مشاهده میشد و در پی آن زلزله هولناک ٨ ریشتری در آنجا بوقوع پیوست.       فیلم کوتاهی از این گذاختگی را تماشا کنید.

    

٢-  با قابلیت تکنولوژی "ترموگرافی" می تواند کلیه اطلاعات معدن های زیر زمینی کره زمین را در اعماق کم شناسایی کند و کلیه تاسیسات زیر زمینی کشورهای دیگر را دقیقا زیر مطالعه قرار دهد.

٣- ايجاد سونامی، خشکسالی، آتش فشان، سيل ها، طوفان هايی نظير طوفان کاترینا در نیواورلئان (New Orleans) طوفان گانو عمان .

٤- انتقال نيروی برق از محل تاسيسات هارپ به نقطه ی ديگر از زمين و همچنين انتقال  برق از زمين به ماهواره ها.

 ٥- ايجاد اختلال و کنترل فرکانس های نوری مغز در سطوحی به وسعت شهرها و کنترل انسانها از راه دور و ايجاد "غش" و توليد  "وهم" در مغز انسانها.

 ٦- ايجاد اختلال در جريان برق و قطع برق شهری و اختلال در کار کامپيوتر هواپيماهای مسافربری (مقاله ای از شرکت بوئينگ (Boeing) در اين رابطه بخوانید)، جت های جنگنده، کشتی ها، زير دريايی ها و غيره.

 ٧- ايجاد انفجار های عظيم زیر زمينی با قدرت بمب های اتمی و بدون توليد اشعه های راديو اکتيو (Radioactive).

 ٨- اختلال درعملکرد طبيعی آيونوسفير که چرخش زمين را در کنترل دارد. احتمال بسيار ميرود که درصورت دستکاری های متناوب تاثيراتی در حرکت چرخشی زمين ايجاد گردد، بدين صورت که يا چرخش را سرعت بخشيده و يا کند نمايد.

٩- ايجاد ديوارهای راديويی ضد هواپیما و ضد موشک.

 می توان به راحتی گفت که همه اسلحه های جنگی معمول و متداول امروزه در مقابل با اين تکنولوژی جديد کاملا متروکه به شمار ميايند به گونه ای که "هارپ" ميتواند با يک عملکرد کليه کامپيوتر های يک هواپيما را از فواصل دور از کار انداخته و آنرا سقوط دهد.

با دقت متوجه ميشويد هارپ استفاده های زیادی بعنوان تهديد و يا سرکار گذاشتن کشورها دارد. مثلا می خواهند به کشوری حمله کنند در اين صورت برای جلوگيی از مزاحمت احتمالی کشور همسايه برای آنها زمين لرزه آورده و با سرکار گذاشتن آن کشور، برنامه های شوم خود را اجرا کنند.

در اين مقاله ما فقط  به نکته ١، یعنی فقط در رابطه با ايجاد زلزله بتوسط  هارپ می نویسم.

در ابتدا نگاهی می کنیم به تعداد زمین لرزه هایی که در بیست سال اخیر در ایران رخ داده اند. این اطلاعات را از وب سایت "پژوهشگاه زلزله شناسی ایران"  به دست آوردم. این نمودار با توجه به تعداد زمین لرزه های بالای 3 ریشتر تهیه گردیده است.

نکته ی مورد توجه اینجاست که سیستم هارپ در سال ١٩٩٨ (١٣٧٧) تکمیل شد و این مصادف با سالیست که از آن به بعد به تعداد زمین لرزه ها در ایران اضافه شده است.

 

همان طوری که مشاهده می کنید، تعداد زمین لرزه هایی که در ایران در بیست سال اخیر آمده است رو به بالا بوده. محاسبات من اینگونه نشان ميدهد که:

٧/٢٠٨  میانگین  بین دهه ی ١٣٦٧-١٣٧٧

   ٤/٦٣٩  میانگین بین دهه ی ١٣٧٧-١٣٨٧

افزایش در دهه اخير برابر با :   ٤/٢٠٦ درصد

برای مقایسه نگاهی می کنیم به تعداد زمین لرزه های بیست سال اخیر در نیوزیلند که یکی از زلزله خیز ترین کشورهای دنیا می باشد. اطلاعات را از وب سایت "جی ان اس - نیوزیلند" به دست آوردم.

٣/١٥٥٩٣  میانگین  بین دهه ی ١٣٦٧-١٣٧٧

  ٢/١٥٢٠٦  میانگین بین دهه ی ١٣٧٧-١٣٨٧

کاهش در دهه اخير برابر با ٤٦/٢ درصد

اگر به نمودار زلزله در آلاسکا، که مجموعه ی هارپ در آن واقع است دقت کنیم متوجه افزایش بسیار غیر طبیعی را در سال ١٣٨١ مشاهده می کنیم که تعداد زمین لرزه ها به یکباره چهار برابر سال های قبل می شود. این تغییر ناگهانی شاید به دلیل آزمایشات تحقیقاتی مسئولین هارپ در این ایالت باشد. اطلاعات زير از از وب سایت "مرکز اطلاعاتی زمین لرزه آلاسکا" به دست آمده است.

 

٩/٤٧٧٣ میانگین  بین دهه ی ١٣٦٧-١٣٧٧

٤/١٨٦٥٨ میانگین بین دهه ی ١٣٧٧-١٣٨٧

افزایش در دهه اخير برابر با : ٨/٢٩٠

 

  چرا درصد زلزله ها در عمق ١٤ کيلومتر در ایران اينگونه بالا رفته اند؟

 در حين جستجو ها به يک عدد ويژه ای برخورد کردم که به نظرم  غير واقعی رسيد. سئوالی برايم پيش آمد که چگونه اغلب زمين لرزه ها در چند سال اخير در ایران در عمق ١٤ کيلومتر اتفاق افتاده اند؟ و وقتی نگاهی به دهه قبل انداختم متوجه شدم که عملا درصد زمين لرزه ها در این عمق يا صفر بودند و يا حد اکثر تا دو درصد.

ياد آور می شويم:  زمين لرزه های خطر ناک در لبه های "رگه گسل"  يا "Fault lines" توليد ميگردند.

ارگ بم ما چه شد؟

 بم بعد از ٢٠٠٠ سال ایستایی؟!

 

در اواخر آذر ماه ١٣٨٧ در اینترنت به دنبال مطالبی در مورد زلزله در ایران بودم، که به تالار گفتگو وب سایت پی سی ورلد رسیدم. در آنجا به مطلبی که شخصی با نام  "عادل کهن" (adelkohan)  در مورد وقوع زلزله های پی در پی بندر لنگه نوشته بود برخورد کردم  که در زير مشاهده می کنيد:

من ساکن بندرلنگه هستم، شهری کوچک در کنار خلیج فارس.
دو هفته قبل زلزله زیاد میومد که کمتر از 3 ریشتر بود. این زلزله ها تا دو هفته ادامه داشتند. در موقع زلزله بعضی از قسمت های دریا برای چند لحظه قرمز میشد و در این دو هفته ماهی ها میمردند و بعضی ها هم سوخته بودند. بعد چند روز بوی بد (مثل بوی فاضلاب) از طرف دریا به سمت شهر اومد.
در اخبار استان گفته بود که این به خاطر جلبک های سمی در دریا است (که من در این ٢٧ سالی که در بندرلنگه بودم جلبک سمی نشنیده بودم). بعد از این اعلام کرد که ماهی های بعضی مناطق استان را کسی مصرف نکند.
من یک تکه از فیلم حادثه عجیب که در دریا رخ داده می گذارم و نگاه کنید.
من خودم وقتی یک هفته زلزله پشت سر هم میکرد گفتم حتما کوه آتشفشان توی دریا است. حالا نظر دوستان چیه...

 برای تماشای این فیلم کوتاه به اینجا اشاره کنید

  

این کلیپ کمتر از یک دقیقه است و تماشای آن به شما توصیه می شود. هنگام تماشا به قرمزی روی سطح آب دقت کنید.

دلفین های ما چه شدند؟

در سال ١٣٨٦ , ١٥٢ دلفین در خلیج فارس به طور غیر منتظره در دو نوبت به فاصله یک ماه مرده و به ساحل دریا کشیده شدند. دسته ی اول شامل ٧٩ دلفین و دسته دوم هم ٧٣ دلفین بود.

دلیل های مختلفی برای مرگ این دلفین ها آورده شد ولی اگر از من می پرسید هیچ کدام قانع کننده نیستند. این دلفین ها کاملا مشخص است که سوخته اند! اینکه "خودکشی" کرده اند، یا اینکه به خاطر "فعالیت های صیادی" مرده اند جوابگوی سوختگی بدن های آنها را نمیدهد!

به گزارش خبرگزاری آفتاب "علت مرگ ٧٣ دلفین دیگر كه یك ماه پس از حادثه نخست رخ داد را نیز این كارشناسان بین‌الملللی در گزارش خود،  ‘عوامل طبیعی’ اعلام كرده‌اند كه در این گزارش هنوز عوامل طبیعی ناشناخته است و می‌تواند ‘شوک’ یا ‘استرس’ باشد كه در نتیجه آن یكی از دلفین‌ها به سمت ساحل آمده و مابقی نیز به دنبال آن آمده‌اند یا یكی از آن‌ها برای شكار ماهی به سمت ساحل آمده و بقیه نیز آمده‌اند و در ساحل كه شیب ملایمی دارد، گیر كرده‌اند." ٢/١٢/١٣٨٦

 

آیا پاسخ به سئوال مرگ دلفین ها در خیلج فارس "هارپ" نیست؟

این سوختگی نیست؟؟؟؟؟؟

 

هارپ (HAARP) یک پروژه ايست که مسئولين اعلام کردند برای "بررسی و تحقيق" درباره لایه ی آیونوسفیر بر پا شده است. ولی در واقع اين يک سلاح پیشرفته ی جنگی جدید است که کلیه ی اسلحه های صده ی قرن بیستم را فلج می کند.

هزینه های این پروژه مشترکا از طرف نیروی هوایی آمریکا، نیروی دریایی آمریکا، آژانس تحقیقاتی پروژه های دفاعی پیشرفته ی آمریکا و دانشگاه آلاسکا است. لازم به یادآوریست که سیستم "هارپ" در کشورهای گرین لاند، نروژ، شوروی و همچنین در روی بعضی از ماهواره ها به جهت فلج کردن سيستم راديويی هواپيما ها و نهايتا سقوط آنها استفاده ميگردد.

نتايج:

همانطور که گفته شد ارتعاشات راديويی هارپ باعث سرخ شدن لايه آيونوسفير شده و اين لايه را  به نوسان در می آورد.

اين نوسانات به نوبه خود موجب صدا با فرکانس های پایین از ١ تا ٢٠ هرتس می شوند که فرکانس

(Extremely Low Frequency/Ultra Low Frequency   ELF/ULF)  نام دارند. این فرکانس ها پس از نفوذ به زمين، زمین زلزله ايجاد می کنند.

 با توجه به ازدياد درصد زلزله در سطح ايران در دهه اخير نسبت به دهه پيشين که متجاوز به ٤/٢٠٦ % بوده است ميتوان به وجود تاثيرات ديگری در ايجاد زلزله های مصنوعی پی برد، خصوصا آنکه اين ازدياد پس از آغاز فعاليت های هارپ واقع شده اند.

پیشنهادات برای پیش اخطار:

اینکه همه باید در مورد هارپ و ماهواره هایی که دارای چنین تکنولوژی هستند کاملا آگاه و مطلع باشند هیچ شکی نیست و قصد من در جمع آوری این اطلاعات صرفا به همین منظور نیز بوده است. بنابراین تقاضای ما از شما خواننده ی محترم با فروتنی چیزی جز این نیست که آنچه را که در این مقاله خوانده اید به دیگران انتقال دهید.

برای پيشگيری و دريافت پيش اخطار از اين قبيل زلزله ها ميتوان ايستگاهايی در حوزه های وسيع تاسيس و بکار گرفت و با اندازه گيری فرکانس صداهایی که از آسمان می آید به  بروز  این زلزله پی برد.

زمان دريافت پيش اخطارهای ELF بين ١٥ دقيقه تا ٣ ساعت قبل از وقوع زلزله متغير است. زلزله ی چین 30 دقیقه پس از مشاهده ی سرخی آیونوسفیر به وقوع پیوست.

اندازه گيری فرکانسELF/ULF  در جاهايی که خالی از فرکانسهای مزاحم ديگر از قبيل برق فشار قوی، فرودگاه ها، ايستگاه های راديويی و تلفنی ميباشد، انجام پذير است.

نمونه ای از يک دستگاه ELF/ULF  سنج دستی و يک دستکاه Magnetometer را در زير مشاهده ميکنيد. برای اطلاعاب بيشتر بر روی آنها اشاره کنيد.

 

            

                        ُELF/ULF Receivers 0.01Hz-40Hz                        Bell-5180-Magnetometer                                                      

پیام آخر:

 تصور نکنيد که همه  سيل ها، خشکسالی ها و زلزله ها طبيعی اند، خير!  اول گرم شدن "جو" را به دروغ به مردم ميفروشند و در اذهان جاسازی ميکنند و بعد همه بلاهای شبه طبيعی را بر سر مردم آورده و اگر کسی سئوال کرد که "اين همه سوانح از کجاست؟" ميگويند "تقصير از شما است که هوا را گرم می کنيد!"

 هدف من از جمع آوزی و نوشتن این مقاله سیاسی نبوده و قصد تکرار شعار های  "مرگ بر آمریکا" را ندارم و صرفا به جهت ابراز نگرانی و نيز  آگاهی به خوانندگان تهیه کرده ام.

 و اما سوال من از شما:

 آیا می توان نسبت به دو هفته زلزله متداوم در بندر لنگه بی اعتناء و بدون دانش بود؟ 

آیا اين زلزله ها واقعا طبیعی است و یا به ظاهر طبيعی و عملا ساخت بشر است؟

آیا می توان به تحقیق بیشتر در این زمینه ادامه نداد؟

 

                          تقديم به ايران، شاد و موفق باشيد...

 

مراجع ديگر: (به این قسمت اضافه خواهم کرد)

۱۵ اسفند ۱۳۸۷: با تشکر از تمامی دوستان که انقدر از این مقاله استقبال کردند. می توانم بگویم که این نوشته در کمتر از سه هفته به دست (حداقل) ۱۵۰۰ نفر رسیده است و این با کمک شما بوده است، و از این بابت واقعا ممنونم.

یک تالار گفتگویی به اسم "سنترال کلابز" مقاله ی من را در وب سایت خود قرار داد. اینجا دوستان زیادی سئوالاتی داشتند که به تک تک آنها (تا به امروز) جواب داده ام. برای مشاهده کردن از این سایت به اینجا اشاره کنید. بعد از مقاله دوستان سئوالات خود را ارائه دادند و جواب های من در لابه لای این سئوالات پیدا می شود. گفتم شاید شما هم سئوالاتی داشته باشید که در آنجا پرسیده شده باشد، و بتوانید جوابتان را آنجا بخوانید. البته همانطور که قبل نوشته ام، از طریق ایمیل هم می توانید با من تماس مستقیم بگیرید و سئوالات خود را بپرسید.

به زودی تمامی این سئوالات و جواب هایشان را به صورت یک Word Document در اختیار شما خواهم گذاشت.

 ویدیوهایی از ثریا:

چندین کلیپ ویدیویی برای تماشا و دانلود آماده کرده ام که دیدن آنها توصیه میشود. در حال حاظر تنها کیفیت خوب این ویدیوها آپلود شده اند. به زودی کیفیت های متوسط و پایین را آماده خواهم کرد. در صورتیکه نیاز به کیفیت های تلویزیونی به هر منظوری داشته باشید به من ایمیل بزنید.

هارپ در خلیج فارس و شاید جوابی به سوختن و مرگ دلفین ها؟ (حجم: حدودا ۲۰ مگابایت، مدت زمان: ۴ دقیقه ۲۲ ثانیه)

نباید زلزله بم دوباره تکرار شود (حجم: حدودا ۷ مگابایت، مدت زمان: ۱ دقیقه ۴۹ ثانیه)

نباید سونامی اندونزی دوباره تکرار شود (حجم: حدودا ۹ مگابایت‌، مدت زمان: ۲ دقیقه)

دانلود متن کامل این نوشته به صورت Word Document با ۲ کیفیت مختلف:

Word 2003v: (آخرین ویرایش در ۲۳ اسفند ۱۳۸۷)

کیفیت بالا (حجم: ۷۶۸ کیلوبایت)          کیفیت معمولی (حجم: ۳۶۲ کیلوبایت)

ویدیوها و کتاب هایی از محققان خارجی به زبان انگلیسی:

در مورد "هارپ" کتابی بنام  Angels Don't Play This HAARP  بتوسط Dr. Nick Begich  نوشته و بر مبنای آن دو ويديو،  يکی در سال ۱۹۹۵ بنام  Angels Don't Play This HAARP و ويديوی ديگری در سال ۲۰۰۸ بنام  Angels Still Don't Play This HAARP تهيه شده است.

 در مورد جنگ ويتنام (Vietnam) و باران های سيل آسا و دستکاری آب و هوا به توسط آمريکا (اغلب باران های استوايی از طريق ماهواره و سمپاشی از هواپيما بر روی ابر ها ايجاد می شدند) آقای دکتر  باب فيتريکاس (Dr. Bob Fitrakis) کتابی بنام Weather Modification & Full Spectrum Dominance نوشته و فيلمی از کنفرانس خود در اين زمينه  تهيه کرده که بخشی از آن را در کليپ ويديويی بنام THE MAD WHITE HOUSE WILL USE LASER WEAPONS ميتوانيد مشاهده کنيد.    

 مقاله ای در مورد عملکرد هارپ در دانشگاه استانفورد (University of Stanford) به نام HAARP PROJECT تهيه شده است که فقط به جنبه تحقيقاتی هارپ نگاه می کند و به جنبه های غير انسانی آن توجهی نشده است.

 سوالی به بقاء موجوديت و در آينده ای نه چندان دور؟ به اينجا HAARP WORLDWIDE اشاره کنيد.

 برای پيوند های مطالعاتی امواج راديويی زير فرکانس ۲۲ KHz به اینجا اشاره کنيد.

 پارلمان شوروی به هارپ چگونه فکر میکند؟

اعتراض شرکت  بوئينگ (Boeing) به هارپ در اين رابطه بخوانید.

 

روانشناسان و روانپزشكان آمريكايي در شكنجه زندانيان گوانتانامو كه به بهانه مبارزه با تروريسم به آنجا

يك روزنامه آمريكايي نوشت: دلايل محكمي در دست است كه ثابت مي كند روانشناسان و روانپزشكان آمريكايي در شكنجه زندانيان گوانتانامو كه به بهانه مبارزه با تروريسم به آنجا آورده شده‌اند، دخالت داشته‌اند.

به گزارش فارس به نقل از پايگاه اينترنتي روزنامه «بوستون گلوب»، انجمن روانشناسان و روانپزشكان آمريكا با تأييد ضمني اين مطلب، شركت پزشكان را در آزار زندانيان تقبيح ولي با اين حال اذعان كرد اين گونه منع‌ها با تحريف تعريف شكنجه زير پا گذاشته مي‌شود.

به گفته سازمان پزشكان براي حقوق بشر، زندانيان گوانتانامو تحت انواع رفتارهاي غيرانساني كه شكنجه سيستماتيك رواني خوانده مي‌شود، قرار داشته‌اند.
مدافعان دولت بوش ادعا مي‌كنند مخالفان آنها رفتار خشن و غير انساني را با شكنجه اشتباه گرفته‌اند.

با اين حال هنوز اكثر ملت آمريكا نمي‌دانند چرا دولت آنها با چنين تعريف نفرت انگيزي قصد سرپوش گذاشتن بر شكنجه زندانيان را دارد.

گفته مي‌شود، ارتش آمريكا دستورالعملي منتشر كرده است كه بر اساس آن زندانيان از قرار گرفتن در معرض رفتار غيرانساني كه در گوانتانامو اتفاق افتاده است، مصون مي‌مانند.

با اين حال نكته نگران‌كننده اين است كه دستورالعمل ارتش مبتني بر كنوانسيون ژنو است كه به ادعاي دولت بوش شامل مظنونين به تروريسم يا بازداشت‌شدگان گوانتانامو نمي‌شود